English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
English Persian
gyrate چرخ زدن دوران داشتن
gyrated چرخ زدن دوران داشتن
gyrates چرخ زدن دوران داشتن
gyrating چرخ زدن دوران داشتن
Search result with all words
constant speed propeller ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
Other Matches
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
period دوران
eras دوران
cycled دوران
cycles دوران
gyrations دوران
gyration دوران
vertigo دوران
rotation دوران
periods دوران
cycle دوران
era دوران
swimming دوران
circulations دوران
circulation دوران
dizzy دچار دوران سر
space age دوران کیهان
wartime دوران جنگ
stound دوران درد
sense of rotation جهت دوران
aftertime دوران پیری
distance between centers طول دوران
till in old [great] age تا در دوران سالمندی
angle of rotation زاویه دوران
rotation چرخش دوران
rotation about a line دوران دور یک خط
life دوران زندگی
lives دوران زندگی
axis of rotation محور دوران
rotate دوران کردن
rotated دوران کردن
rotates دوران کردن
off season در دوران کسادی
the whirligig of fashion دوران دایمی مد
peacetime دوران صلح
climacteric دوران یائسگی زن
wifehood دوران زوجیت
qyaternary دوران چهارم
plane of rotation سطح دوران
lucid interval دوران افاقه
revolution چرخش دوران
revolutions دوران شورش
revolutions چرخش دوران
revolution دوران شورش
off season در دوران کم کاری
race دوران مسیر
circulation دوران خون
paleozoic دوران اول
circulations دوران خون
raced دوران مسیر
races دوران مسیر
fulcrum نقطه دوران
jumped-up تازه به دوران رسیده
spinning چرخش [گردش] [دوران ]
off season وابسته به این دوران
circulatory مربوط یه دوران خون
golden ages دوران رونق و رفاه
golden age دوران رونق و رفاه
instantaneous center of rotation مرکز دوران لحظهای
rotation about a point دوران دور یک نقطه
revolutions دور دوران کامل
rotation دوران گردش بدور
seasoned دوران چاشنی زدن
seasons دوران چاشنی زدن
obligated tour دوران مشمولیت وفیفه
revolution دور دوران کامل
rotational دوران گردش بدور
iceman یخی بستر دوران یخ
vertiginous سرگیجهای دوران کننده
rotation around [about] a point دوران دور نقطه ای
geocentric دوران زمین مرکزی
season دوران چاشنی زدن
geriatrician امراض دوران پیریgyrfalcon
geriatrist امراض دوران پیری
azoic دوران ماقبل تاریخ
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
mesozoic era دوران دوم زمین شناسی
protectorate دوران حکومت کرامول درانگلستان
age earnings profile برنامه درامد در دوران زندگی
anthropic مربوط به دوران پیدایش انسان
protectorates دوران حکومت کرامول درانگلستان
The whirligig of time revolves. دوران دایمی زمان می چرخد.
unemployment benefit کمک دریافتی در دوران بیکاری
whirled چرخش یا دوران جریان سیال
retrograde دوران در خلاف جهت معمول
peripheral course دوران پیش دانشگاهی نظامی
long run period دوران محاسبه بلند مدت
Difficult times lie ahead. دوران سختی درپیش است
yaw دوران هواپیما حول محورقائم
yawed دوران هواپیما حول محورقائم
Victoriana وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
Early Christian architecture سبک معماری دوران مسیحیت
rotation about ... دوران دور ... [محوری یا جایی]
whirling چرخش یا دوران جریان سیال
whirls چرخش یا دوران جریان سیال
whirl چرخش یا دوران جریان سیال
whirligig of something دوران دایمی [اصطلاح مجازی]
It reminds me of my schooldays . مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
rolled دوران حول محور طولی غلطش
periods منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
Pre-Raphaelite هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelites هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
twists دوران حول محور افقی پیچش
hallstatt وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
lathe center مرکز یا محور دوران ماشین تراش
roll دوران حول محور طولی غلطش
paleocene قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
lying in دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
twist دوران حول محور افقی پیچش
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
vorticity میزان برداری دوران موضعی سیال
twisting دوران حول محور افقی پیچش
period منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
paleontology مبحث زیست شناسی دوران قدیم
rolls دوران حول محور طولی غلطش
Edwardian معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
quadrangle حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
dog days چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
quadrangles حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
banks دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
Edwardian ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
mastodon پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
ornithopter هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
paleontologist ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
rhythm method روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
golden age دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden ages دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
hunger cloth پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
rotor incidence زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
autumns برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
lenten veil پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
shamanism پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
wheel mode ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
pin میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinning میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
autumn برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
inertia welding جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
disturbing moment گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
pitch speed حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
probation officers ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officer ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
sabbatical year در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
dendrochronology دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
pitch control کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
new deal روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
wheel satellite ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
vortex line خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
gyro برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
low cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
rate integration gyro ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
coriolis effect پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
vane pump خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
geriatrics رشتهای از علم طب که درباره امراض دوران پیری و افراد پیر بحث میکند مبحث امراض پیری
angle of rotation زاویه دوران زاویه چرخش
caducity کهولت ضعف دوران کهولت
tertiary قسمت سوم دوران سوم
magnetic ritation گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
careered شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com