English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (7 milliseconds)
English Persian
casters چرخ زیر صندلی یامیز
castor چرخ زیر صندلی یامیز
castors چرخ زیر صندلی یامیز
caster چرخ زیر صندلی یامیز
Other Matches
rocking chair صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
board صفحه یامیز شطرنج
boarded صفحه یامیز شطرنج
tribune سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
my chair was next his صندلی من پهلوی صندلی اوبود
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
box seat صندلی لژ
stall صندلی
stalling صندلی
chaired صندلی
footstool صندلی
footstools صندلی
santalaceous صندلی
jump seat صندلی تا شو
seat صندلی
seats صندلی
seated صندلی
chair صندلی
chairing صندلی
chairs صندلی
place صندلی
places صندلی
placing صندلی
office chair صندلی اداری
boatswain's chair صندلی نقاله
he nestles in the chair در صندلی غنوده
folding seat صندلی تاشو
choir-stall صندلی بلند
arm دسته صندلی
camp chair صندلی تاشونده
drive's seat صندلی راننده
morris chair صندلی راحتی
adjustable seat صندلی متحرک
shooting sticks صندلی عصایی
shooting stick صندلی عصایی
pushchairs صندلی چرخدار
pushchair صندلی چرخدار
deckchairs صندلی تاشو
parliamentary seat صندلی مجلسی
deckchair صندلی تاشو
carrycots صندلی کودک
carrycot صندلی کودک
armchairs صندلی راحتی
armchair صندلی راحتی
swivel chair صندلی چرخان
armrest دستهء صندلی
hot seat صندلی الکتریکی
easy chairs صندلی راحت
tiers ردیف صندلی
rocking chair صندلی گهوارهای
antimacassar رویهء صندلی
tier ردیف صندلی
rocking chairs صندلی گهوارهای
elbows دسته صندلی
elbowed دسته صندلی
rockers صندلی گهوارهای
elbow دسته صندلی
antimacassars رویهء صندلی
hot seat صندلی برقی
rocker صندلی گهوارهای
arm chair صندلی راحتی
bucket seats صندلی یکنفری
bucket seat صندلی یکنفری
sittings نشیمن صندلی
easy chair صندلی راحت
an odd chair صندلی تکی
sitting نشیمن صندلی
reseat صندلی جدید دادن
ejector seat صندلی پران [هواپیمایی]
electric chair صندلی اعدام الکتریکی
baby carriages صندلی چرخدار بچه
baby carriage صندلی چرخدار بچه
seat-belts کمربند صندلی هواپیما
armchairs صندلی دسته دار
reseated صندلی جدید دادن
ejection seat صندلی پران [هواپیمایی]
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
office swivel chair صندلی گردان اداری
cathedra [صندلی اسقف در کلیسا]
seat-belt کمربند صندلی هواپیما
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
shooting sticks صندلی جمعشو و متحرک
shooting stick صندلی جمعشو و متحرک
reseats صندلی جدید دادن
reseating صندلی جدید دادن
armchair صندلی دسته دار
woolsack کرسی یا صندلی دادگاه
wheelchair صندلی چرخ دار
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
elbow chair صندلی دسته دار
dossal پشتی صندلی وغیره
wheelchairs صندلی چرخ دار
caner بافنده صندلی حصیری
arm chair صندلی دسته دار
fishing chair صندلی در قایق ماهیگیری
garden seat صندلی یانیمکت باغبانی
back seat صندلی عقب اتومبیل
dossel پشتی صندلی وغیره
seat belt کمربند صندلی هواپیما
tuffet صندلی یانشیمن کوتاه
cat sleep چرت روی صندلی
twisboat chair قایق- صندلی تابدار
wheel chair صندلی چرخ دار
curule chair صندلی عاج نشان
deck chair صندلی حصیری تاشو
cat nap چرت روی صندلی
benchstool نیمکت [صندلی] بدون پشتی
club chair صندلی دسته دار بزرگ
choir-stall [صندلی های مبلی گروه کر]
arm اسلحه دستهء صندلی یا مبل
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
prince's feather تزئین برجسته پشت صندلی
windsor chair صندلی دارای پشتی منحنی
splat میله تزئینی پشت صندلی
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
Keep a free(an empty)seat for me. یک صندلی خالی برایم نگاهدار
They changed seats . صندلی هایشان را با هم عوض کردند
backless bench نیمکت [صندلی] بدون پشتی
Have a seat, please! خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
sedilia یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
stool کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
love seat صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
slat چوب مداد میله پشت صندلی
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
slats چوب مداد میله پشت صندلی
night stool صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
hammock chair صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
night chair صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
barrel chair صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
the hall seats one thousand تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
Is this seat taken? آیا این صندلی گرفته شده است؟
high chair صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
high chairs صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
reservation رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservations رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
moquette پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
an odd chair صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
gradin یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
ferris wheel گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
gradine یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
cartridge actuated device وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
musical chairs نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
bleacher کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
lounge اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com