English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
English Persian
flaccid چروک شده اویخته
Other Matches
nutant سرازیر اویخته زیور اویخته
puckers چروک
rimple چروک
wrinkle چروک
puckering چروک
puckered چروک
wrinkling چروک
pucker چروک
puchery چروک
wrinkles چروک
plica چروک
wizen چروک
shrinkage چروک
shriveled چروک شدن
shrivel چروک شدن
rumpling چروک دادن
rumples چروک دادن
rumpled چروک دادن
rumple چروک دادن
ruffs چروک کردن
ruff چروک کردن
shrivelling چروک شدن
shriveling چروک شدن
shrivels چروک شدن
constringe چروک شدن
shrinking چروک شدن
puckers چروک شدن
shrinks چروک شدن
puckering چروک شدن
shrinkage چروک خوردگی
shrinkage چروک شدگی
puckered چروک شدن
draw in چروک کردن
crimpy چروک دار
pucker چروک شدن
shrink چروک شدن
creases چین و چروک
creased چین و چروک
shrinker چروک دهنده
creased چروک شدن
crease چین و چروک
shrinker چروک خورنده
crease چروک شدن
shrinkable چروک خوردنی
rugose برچین و چروک
creases چروک شدن
touse چروک شدن
creasing چروک شدن
wizened پرچین و چروک
withered چروک خورده
rugosity چروک خوردگی
ruffe چروک کردن
creasing چین و چروک
puchery چروک شدن
wrinkling چین و چروک خوردن
ruga پیچ و خم چین و چروک
wrinkle چین و چروک خوردن
wrinkles چین و چروک خوردن
pendent اویخته
flappy اویخته
underhung اویخته
suspended اویخته
overhung اویخته
pendant اویخته
dropper اویخته
poutingly با لب اویخته
pensile اویخته
droppers اویخته
penduline اویخته
hung اویخته
pendants اویخته
flapping اویخته
chap fallen لب ولوچه اویخته
cat walk راه رو اویخته
flap eared اویخته گوش
lappet گوشت اویخته
suspensed load بار اویخته
suspended ceiling سقف اویخته
punka بادبزن اویخته
pendentive dome گنبد اویخته
flaps اویخته وشل
down in the mouth لب و لوچه اویخته
pendulum جسم اویخته
pendulums جسم اویخته
flapped اویخته وشل
beetle اویخته شدن
flap اویخته وشل
beetles اویخته شدن
flews قسمت اویخته لب بالای سگ
lappet لبه اویخته کلاه
lopeared دارای گوشهای اویخته
penduline دارای اشیان اویخته
lop eared دارای گوش اویخته
thrum ریشه یانخ اویخته
lob گوشت یا پوست اویخته
lobbed گوشت یا پوست اویخته
lobs گوشت یا پوست اویخته
lobbing گوشت یا پوست اویخته
flap قسمت اویخته هر شیئی
flapped قسمت اویخته هر شیئی
dolman sleeve استین گشاد و اویخته
flaps قسمت اویخته هر شیئی
rucks چین و چروک وتاه پارچه یا کاغذ باطله
ruck چین و چروک وتاه پارچه یا کاغذ باطله
plasmolysis چروک و انقباض سفیده یاخته وخروج از جداریاخته
to poke one's head با سرپایین اویخته راه رفتن
pensile birds پرندگانی که اشیانه اویخته میسازند
trusses بدار اویخته شدن خرپا
trussed بدار اویخته شدن خرپا
trussing بدار اویخته شدن خرپا
pendulously بطور اویخته یا تاب خور
truss بدار اویخته شدن خرپا
breasted transmitter میکروفونی که به گردن اویخته میشود
dipping sonar سونار اویخته از هواپیما یاهلیکوپتر
lobate دارای غبغب یازائده اویخته
drop leaf رومیزی اویخته از اطراف میز
lobated دارای غبغب یازائده اویخته
hanging بدار زدن چیز اویخته شده
flapped برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flap برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
slouch hat کلاه لبه پهن ولبه اویخته
dag قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد
flaps برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
crow's foot هرچیزی بشکل پنجه کلاغ چین و چروک گوشه لب و چشم.
mastiffs سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
valences لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
valances لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
pinup girl دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
valance لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
pantaloon پیر مرد عینکی شلوار اویخته دلقک
mastiff سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
lugsail بادبان چهارگوشی که بطوراریب به زورق یا قایق اویخته شود
giants stride تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
crosshead وزنه مستطیلی که به سیم نقاله روی سطل معدنچیان اویخته میش ود
jackrabbit نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
lobes اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobe اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
sabretache خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است
slacks دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
light چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
slackest دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
slack دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
lightest چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lighted چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
pouter لب ولوچه دار دارای لب ولوچه اویخته
slouching خمیده بودن اویخته بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
slouch خمیده بودن اویخته بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
rugosity چین چین چین و چروک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com