Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (7 milliseconds)
English
Persian
syndactylism
چسبیده انگشتی
Other Matches
linter
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
stickit
چسبیده
finger parted
انگشتی
digitated
انگشتی
sessile
چسبیده
digital
انگشتی
close aboard
چسبیده به
piston pin
انگشتی
adnascent
چسبیده
monodactylous
یک انگشتی
adhesive
چسبیده
conglutinate
به هم چسبیده
key
جا انگشتی
adhesives
چسبیده
clung
چسبیده
coherent
چسبیده
knucle pin
انگشتی
skin-tight
چسبیده
wrist pin
انگشتی
finger board
جا انگشتی
three f.
سه انگشتی
tridactylous
سه انگشتی
interdigital
بین انگشتی
incompact
بهم چسبیده
finger alphabet
الفبای انگشتی
finger maze
ماز انگشتی
foot rule correlation
همبستگی سر انگشتی
finger joint
اتصال انگشتی
finger spelling
املاء انگشتی
syndacty
چسبیده انگشت
manual alphabet
الفبای انگشتی
tridactyl
سه انگشتی سه وتدی
skintight
چسبیده بتن
skintight
بپوست چسبیده
seried
بهم چسبیده
rule of thumb
قاعده سر انگشتی
rule of thumb
حساب سر انگشتی
polydactylism
بیش انگشتی
polydactyle
شش انگشتی یابیشتر
polydactyle
چند انگشتی
polydactyl
شش انگشتی یابیشتر
phalangeal
بند انگشتی
pentadactyl
پنج انگشتی
A rough (crude)estimate.
حساب سر انگشتی
end mill
فرز انگشتی
sealed
محکم چسبیده
adherent
بهم چسبیده
adherents
بهم چسبیده
toeholds
گیره انگشتی
breaker arm
انگشتی دلکو
adnate
بهم چسبیده
brachydactyly
کوتاه انگشتی
finger painting
نقاشی انگشتی
impacted
بهم چسبیده
serried
بهم چسبیده
distributor finger
انگشتی دلکو
digitate
پنجهای انگشتی
dactylology
زبان انگشتی
cold finger condenser
چگالنده انگشتی
axle box
انگشتی محور
coadunate
بهم چسبیده
concrete
بهم چسبیده
toehold
گیره انگشتی
clavier
ردیف جا انگشتی
Siamese twins
دوقلوهای بهم چسبیده
adhering
بهم چسبیده بودن
adheres
بهم چسبیده بودن
adhered
بهم چسبیده بودن
string fingers
سه انگشتی که زه کمان را می کشند
adhere
بهم چسبیده بودن
hidebound
پوست بتن چسبیده
parabiotic twins
دوقلوهای بهم چسبیده
polydactyl
چند انگشتی پر انگشت
gomerulus
توده بهم چسبیده
hide bound
پوست بتن چسبیده
key bugle
شیپورجا انگشتی دار
fingerprint region
ناحیه اثر انگشتی
adequateness
بهم چسبیده بودن
piano accordion
اکوردئون جا انگشتی دارشبیه پیانو
jerkins
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
systylous
دارای خامههای بهم چسبیده
syndactyle
دارای دو یا چندانگشت بهم چسبیده
jerkin
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
siamese twin
یکی از دو قلوهای بهم چسبیده
flocculous
مانند دستههای پشم بهم چسبیده
psaltery
قانون یاسنتور انگشتی یامضرابی سرود
syndactyl
دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
flocculose
مانند دسته پشم بهم چسبیده کرکی
plectognath
ماهی ای که ارواره زبرینش بکاسه سر چسبیده است
gyrus
لبه بهم چسبیده بین شیارهای مغز
thimbleberry
تمشک امریکایی دارای میوه انگشتی شکل
clavichord
یکجورسازسیمی وجا انگشتی دارکه پیشروپیانوی کنونی بوده است
grape shot
گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
back slide
شناورشدن روی اب به پشت با بازوهای چسبیده به بدن وحرکت به عقب با فشار پا
cam ground piston
پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
spread eagle
سرخوردن با عقب اسکیتهای چسبیده بهم بجا گذاشتن میلههای 2 و 3 و 4 و 6 و 7 و01 بولینگ
key
کاغذی که روی کلیدهای صفحه کلید چسبیده میشود تا تابع خاص آنها را برای عملی بیان کنند
musub duchi
موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
pentadactylate
پنج انگشتی دارای پنج پنجه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com