English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
twinkling چشمک زدن ستاره
Other Matches
binary star ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
Lesghi star ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
dog star ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
planet ستاره سیار ستاره بخت
planets ستاره سیار ستاره بخت
concentrator وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
stelliform ستاره وار ستاره وش
winker چشمک زن
sign flasher چشمک زن
simperer چشمک زن
twinkle چشمک
twinkled چشمک
palpebrate چشمک زن
twinkling چشمک
flashers چشمک زن
blinker چشمک زن
twinkles چشمک
blinks چشمک
blinked چشمک
eyewink چشمک
ocellus چشمک
flickers چشمک زن
twinkler چشمک زن
flicker چشمک زن
flickered چشمک زن
flasher چشمک زن
blink چشمک
wink چشمک زدن
winked چشمک زدن
winking چشمک زدن
stroboscopic tube لامپ چشمک زن
strobotron لامپ چشمک زن
winkles چشمک زدن
winks چشمک زدن
winkle چشمک زدن
the stars twinkle چشمک میزنند
quick flashing light چشمک زن تند
blinds چراغ چشمک زن
blinker علامت چشمک زن
blinded چراغ چشمک زن
blinker چراغ چشمک زن
blind چراغ چشمک زن
blinks چشمک زدن
blinked چشمک زدن
blink چشمک زدن
group flashing light چشمک زن دستهای
blinking چشمک زنی
blink microscope میکروسکوپ چشمک زن
flashing light نور چشمک زن
flashing light چراغ چشمک زن
twinkles چشمک زدن
twinkled چشمک زدن
twinkle چشمک زدن
nict چشمک زدن
nictitate چشمک زدن
wink چشمک اغماض کردن
alternating light چراغ چشمک زن متغیر
winked چشمک اغماض کردن
winks چشمک اغماض کردن
scintillation چشمک زدن ستارگان
winking چشمک اغماض کردن
interrupted quick flashing light چشمک زن تند مقطع
interrupted flashing light چراغ چشمک زن منقطع
blind چشمک زدن علامت دادن
blinded چشمک زدن علامت دادن
blinds چشمک زدن علامت دادن
batted چشمک زدن مژگان راتکان دادن
bats چشمک زدن مژگان راتکان دادن
bat چشمک زدن مژگان راتکان دادن
The lights of the aircraft were blinking. چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
blinker چراغ چشمک زن علایم خط و نقطه مرس و ارسال پیام
aldis lmap چراغ چشمک زن مخصوص اعلام خطرناک بودن باند فرود
refresh rate تعداد دفعات در ثانیه که یک تصویر بر روی CRT بایدمجددا" ترسیم شود تا چشمک نزند میزان دوباره سازی
anti collision light چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
stars ستاره
asterisk ستاره
asterisks ستاره
stellar پر ستاره
aster ستاره
starred ستاره
star ستاره
starless بی ستاره
morning star ستاره بامدادی
multiple star ستاره چندگانه
morning star ستاره صبح
neptune ستاره نپتون
gaint star ستاره غول
neutron star ستاره نوترونی
lunette ستاره صغیر
georgium sidus ستاره جرج
lodestar ستاره قطبی
lodestar ستاره راهنما
lodestaror load ستاره قطبی
lucifer ستاره بامدادی
loadstar ستاره قطبی
medusa ستاره دریایی
moring star ستاره بامداد
hesperus ستاره شام
loadstar ستاره راهنما
hesper ستاره مغرب
north star ستاره قطبی
north star ستاره شمالی
star connection اتصال ستاره
star finder ستاره یاب
star spangled مزین به ستاره
star spangled ستاره نشان
star voltage ولتاژ ستاره
y voltage ولتاژ ستاره
y connection اتصال ستاره
vesper ستاره غروب
star washer واشر ستاره ای
star bit بیت ستاره
uranus ستاره اورانوس
supergaint ستاره ابرغول
stellate ستاره مانند
starlike ستاره مانند
starlet ستاره کوره
sea nettle ستاره دریای
y network شبکه ستاره
nova فانی ستاره
hexagram ستاره شش وجهی
stelliform بشکل ستاره
farsi be engilisi ارایشگاه ستاره
rolling stone <idiom> ستاره سهیل
planetesimal کوچک ستاره
pluto ستاره پلوتو
polaris ستاره قطبی
polaris ستاره جدی
polestar ستاره قطبی
proto star پیش ستاره
pulsating star ستاره تپنده
y winding اتصال ستاره
sabaism ستاره پرستی
starlet ستاره کوچک
astronomer ستاره شناس
astrologers ستاره شناس
asterisk نشان ستاره
asterisks نشان ستاره
stellar ستاره وار
stellar شبیه ستاره
an infinitude of stars تعدادنامحدودی ستاره
asterial ستاره شکل
asterism نشان ستاره
asteroidal مانند ستاره
astronavigation ستاره نوردی
astrologer ستاره شناس
goats ستاره جدی
astronomers ستاره شناس
shooting star ستاره ثاقب
starfish ستاره دریایی
companion ستاره ندیم
comets ستاره گیسودار
mars ستاره مریخ
Pole Star ستاره قطبی
astral شبیه ستاره
Jove ستاره مشتری
goat ستاره جدی
astronmer ستاره شناس
comet ستاره گیسودار
finger fish ستاره دریایی
d. star ستاره جفتی
pip ستاره سردوش
asteroid شبیه ستاره
shooting stars ستاره ثاقب
dwarf star ستاره کوتوله
evening star ستاره شامگاهی
pipped ستاره سردوش
sea pad ستاره دریایی
day star ستاره بامداد
fixed star ستاره ثابت
pips ستاره سردوش
daystar ستاره بامداد
cameleopardalis ستاره زرافه
asteroids شبیه ستاره
pipping ستاره سردوش
camelopard ستاره زرافه
the north star ستاره قطبی یا شمالی
trigon سه حالتی ستاره سه تایی
trigon اجتماع سه ستاره باهم
starred نشان ستاره اختر
venus زن زیبا ستاره زهره
star نشان ستاره اختر
comets ستاره دنباله دار
lucky star <idiom> ستاره بخت واقبال
syzygy استقرارسه ستاره در خط مستقیم
astreated تزئین شده با ستاره ها
comet ستاره دنباله دار
asteroid ستاره مانند ستارهای
asteroids ستاره مانند ستارهای
supergaint ستاره فوق غول
pentalpha ستاره پنج پره
blazing star ستاره دنباله دار
bronze star medal مدال ستاره برنز
moring star ستاره صبح ناهید
medusoid مانند ستاره دریایی
star crossed دارای ستاره نحس
star delta switch کلید ستاره مثلث
star globe ستاره یاب کروی
star of bethlehem ستاره بیت اللحم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com