Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
English
Persian
the stars twinkle
چشمک میزنند
Other Matches
i hear a tap at the door
در میزنند
there is a ring at the door
دم در زنگ میزنند
they serve it with butter
کره به ان میزنند
birds are singing
مرغان چهچه میزنند
the horse paws the ground
اسب سم بزمین میزنند
wedding favour
گل یا نوار سفید که به افتخارعروسی به جامه خود میزنند
pipe light
تیکه چوبی که با ان پیپ یاچپق را اتش میزنند
kench
تغاری که ماهی یاپوست رادران نمک میزنند
noyau
یکجور نوشابه که مغز هسته بان میزنند
jew's harp
سازی که با دندان نگاه میدارند و باانگشت میزنند
papier
یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
irredentist
طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
gongs
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
gong
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
ocellus
چشمک
flickered
چشمک زن
flasher
چشمک زن
flashers
چشمک زن
sign flasher
چشمک زن
twinkling
چشمک
flickers
چشمک زن
blinker
چشمک زن
eyewink
چشمک
winker
چشمک زن
twinkler
چشمک زن
simperer
چشمک زن
palpebrate
چشمک زن
flicker
چشمک زن
blink
چشمک
twinkled
چشمک
blinked
چشمک
twinkles
چشمک
twinkle
چشمک
blinks
چشمک
twinkle
چشمک زدن
nictitate
چشمک زدن
nict
چشمک زدن
twinkled
چشمک زدن
flashing light
نور چشمک زن
twinkles
چشمک زدن
quick flashing light
چشمک زن تند
blinds
چراغ چشمک زن
stroboscopic tube
لامپ چشمک زن
blinked
چشمک زدن
blinks
چشمک زدن
blink
چشمک زدن
blind
چراغ چشمک زن
blinded
چراغ چشمک زن
strobotron
لامپ چشمک زن
group flashing light
چشمک زن دستهای
flashing light
چراغ چشمک زن
wink
چشمک زدن
blink microscope
میکروسکوپ چشمک زن
winkle
چشمک زدن
blinker
علامت چشمک زن
winking
چشمک زدن
blinker
چراغ چشمک زن
winkles
چشمک زدن
blinking
چشمک زنی
winks
چشمک زدن
winked
چشمک زدن
wink
چشمک اغماض کردن
winked
چشمک اغماض کردن
winking
چشمک اغماض کردن
winks
چشمک اغماض کردن
twinkling
چشمک زدن ستاره
scintillation
چشمک زدن ستارگان
interrupted quick flashing light
چشمک زن تند مقطع
alternating light
چراغ چشمک زن متغیر
interrupted flashing light
چراغ چشمک زن منقطع
blinds
چشمک زدن علامت دادن
blinded
چشمک زدن علامت دادن
blind
چشمک زدن علامت دادن
bats
چشمک زدن مژگان راتکان دادن
batted
چشمک زدن مژگان راتکان دادن
bat
چشمک زدن مژگان راتکان دادن
The lights of the aircraft were blinking.
چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
blinker
چراغ چشمک زن علایم خط و نقطه مرس و ارسال پیام
aldis lmap
چراغ چشمک زن مخصوص اعلام خطرناک بودن باند فرود
refresh rate
تعداد دفعات در ثانیه که یک تصویر بر روی CRT بایدمجددا" ترسیم شود تا چشمک نزند میزان دوباره سازی
anti collision light
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
starlight
نور ضعیف نور چشمک زن
sparkles
جرقه زدن چشمک زدن
sparkled
جرقه زدن چشمک زدن
sparkle
جرقه زدن چشمک زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com