English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (6 milliseconds)
English Persian
watcheye چشم خیره وسفید
Other Matches
blank check چک امضاء شده وسفید
pyroxene ماده معدنی بلوری وسفید
Black and white. سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
stubborn خیره سر
starring خیره
agaze خیره
staring خیره
mulish خیره سر
pertinacious خیره سر
obstinate خیره سر
dour خیره سر
willful <adj.> خیره سر
intractable <adj.> خیره سر
eccentric <adj.> خیره سر
glaring خیره
testy <adj.> خیره سر
dourly خیره سر
sullen <adj.> خیره سر
stubborn <adj.> خیره سر
perverse <adj.> خیره سر
screwball خیره سر
steadfast پابرجای خیره
steadfastly پابرجای خیره
gaze نگاه خیره
dazzling خیره کردن
goggle-eyed خیره چشم
dazzles خیره کردن
dazzled خیره کردن
dazzle خیره کردن
gazed نگاه خیره
gazes نگاه خیره
to stand at gaze خیره ایستادن
to look fixedly خیره نگریستن
staring red یا خیره کننده
perrinaciousness خیره سری
mulishness خیره سری
moon eyed خیره ومتحیر
gloatingly با نگاه خیره
gapeseed نگاه خیره
gape seed نگاه خیره
fulgurant خیره کننده
foudroyant خیره کننده
dazzlement خیره سازی
relucent خیره کننده
gazing نگاه خیره
blinded خیره کردن
intractable خیره سر ستیزه جو
stubbornness خیره سری
impudence خیره سری
stare خیره شدن
obstinacy خیره سری
blinds خیره کردن
stares خیره شدن
stared خیره شدن
blind خیره کردن
glaringly با نگاه خیره
dazzlingly بطور خیره کننده
stargaze بستاره ها خیره شدن
eclat روشنی خیره کننده
gapes خیره نگاه کردن
bedazzle بکلی خیره کردن
gaped خیره نگاه کردن
glares خیره نگاه کردن
stare خیره نگاه کردن
gorgonize خیره نگاه کردن
stared خیره نگاه کردن
stares خیره نگاه کردن
starer دارای نگاه خیره
gloat خیره نگاه کردن
gloated خیره نگاه کردن
gazing خیره نگاه کردن
gaze خیره نگاه کردن
glowering خیره نگاه کردن
gape خیره نگاه کردن
glowered خیره نگاه کردن
glare خیره نگاه کردن
glower خیره نگاه کردن
glared خیره نگاه کردن
glowers خیره نگاه کردن
gloating خیره نگاه کردن
gazes خیره نگاه کردن
gloats خیره نگاه کردن
gazed خیره نگاه کردن
gaping خیره نگاه کردن
to stare any one into silence کسیرا با نگاه خیره از روبردن
glares تابش خیره کننده تشعشع
stargazer کسیکه به ستاره ها خیره شده
glared تابش خیره کننده تشعشع
to gape با خیره دهان باز کردن
glare تابش خیره کننده تشعشع
gaping نگاه خیره با دهان باز
fixation خیره شدگی تعلق خاطر
glowers اخم کردن نگاه خیره
dazzling تابش یا روشنی خیره کننده
glower اخم کردن نگاه خیره
glowered اخم کردن نگاه خیره
dazzled تابش یا روشنی خیره کننده
glowering اخم کردن نگاه خیره
dazzle تابش یا روشنی خیره کننده
gapes نگاه خیره با دهان باز
fixations خیره شدگی تعلق خاطر
gape نگاه خیره با دهان باز
dazzles تابش یا روشنی خیره کننده
gaped نگاه خیره با دهان باز
gaping stock چیزی که موجب خیره نگریستن گرد د
flare روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
flares روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
Boketto عمل خیره شدن به دوردست در غیاب تفکر
to stare at person in the face توی صورت کسی خیره یابربرنگاه کردن
gawping با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawp با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawped با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawps با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gape seed چیزی که مایه حیرت وموجب خیره نگریستن گرد د
She stared at him with wide eyes. با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com