English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
He cant stand the sight of us. چشم ندارد ما را ببیند
Other Matches
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none دومی ندارد بالادست ندارد
who wants me? که مرا میخواهد ببیند
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive. او [مرد] با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
previewer خصوصیاتی که به کاربر امکان می دهند تا فاهر کاغذ را پیش از چاپ ببیند
if/then/else یک نوع ساختار کنترل شاخهای است که متغیر یا داده راازمایش میکند تا ببیند
checks او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
checked او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
rat's nest یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
jitter خطا در خط ارسال که باعث میشود برق بیتهای داده ارسال آسیب ببیند
viewers امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
viewer امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
Internet سیستمی که به چندین کاربر اجازه شرکت در محاوره میدهد که هر کاربر میتواند پیامی بفرستد و متن کاربر بعد را ببیند
he is not of that stamp را ندارد
flicker free ی ندارد
there is no limit to it حد ندارد
there is no style about her ندارد
it does not weigh with me ندارد
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
there is no limit to it اندازه ندارد
dont mention it اهمیت ندارد
hadn't ندارد نبایستی
She has no axe to grind . She doesnt mean anything . مقصودی ندارد
It is no trouble at all. زحمتی ندارد
Nothing is quite impossible. کارنشد ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . عیب ندارد
No problem at all. It is quite all right . مانعی ندارد
it is a soft snap کاری ندارد
it is nothing new تازگی ندارد
he has an a. to grind غرضی ندارد
he has nostomach for the fight سر دعوا ندارد
he has no temperature to day امروز تب ندارد
he has no manners اداب ندارد
he has no excuse what عذری ندارد
it is well enough عیبی ندارد
it lacks soul روح ندارد
he hasno notion of going سر رفتن ندارد
no object اهمیت ندارد
he is out of huomor دماغ ندارد
his hat cover his fanily هیچکس را ندارد
it is nothing out of the way غرابتی ندارد
it does not matter اهمیت ندارد
it is of no weight قدرواهمیتی ندارد
no matter اهمیت ندارد
he has nothing of his own چیزی ندارد
Don’t mention it. قابلی ندارد.
he is indisposed to go میل برفتن ندارد
he is nothing to me بتمن خویشی ندارد
he hasno notion of going میل رفتن ندارد
he hasno notion of going خیال رفتن ندارد
This does not apply to . . . در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
he is at a loose end کار معینی ندارد
many hands make light work <proverb> یک دست صدا ندارد
it is not protected by sanctions ضمانت اجرایی ندارد
h does not w.much چندان وزنی ندارد
it matters little چندان اهمیت ندارد
it is of little worth چندان ارزشی ندارد
that in nothing to me برای من اهمیتی ندارد
he is short of hands کارگر کافی ندارد
he means well قصد بدی ندارد
it is indifferent to me برای من چه اهمیتی ندارد
it is beyond recall احتمال لغوشدن ندارد
it is allup with him دیگر امیدی ندارد
domain برنامهای که حق کپی ندارد
domains برنامهای که حق کپی ندارد
it differs nothing from هیچ فرقی با .....ندارد
infinite حلقهای که خروج ندارد.
it is of no importance هیچ اهمیت ندارد
That's not so! این حقیقت ندارد!
she cannot bear heat طاقت گرما را ندارد
his intentions are good خیال بدی ندارد
his hand lack one finger دستش یک انگشت ندارد
his hand want's two fingers دستش دو انگشت ندارد
it is of no moment هیچ اهمیت ندارد
there is no exception to that rule ان قانون استثناء ندارد
de facto standard سسهای اعتبار به آن ندارد
there is no reason هیچ دلیل ندارد
That is quitw O. K. That is fine. هیج اشکالی ندارد
irons in the fire <idiom> وقت سرخاراندن ندارد
There is nothing to be ashamed lf . ( اینکار ) خجالت ندارد
there is nothing for it but to چارهای ندارد جز اینکه
There is no market for it in Iran . درایران مصرفی ندارد
and that is flat(final)!No arguments! چون وچراهم ندارد !
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). تقلب عاقبت ندارد
Death keeps no calendar. <proverb> مرگ تاریخ ندارد.
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . ربطی به موضوع ندارد
It doesnt look nice . It is useemly. صورت خوشی ندارد
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
She never gets any gratitude . دستش نمک ندارد
it takes two to tango <idiom> [یک دست صدا ندارد]
crying is useless گریه سودی ندارد
Nothing is impossible . کار نشد ندارد
His knowledge has no limits. دانش اوحد واندازه ای ندارد
it is of no use talking سخن گفتن سودی ندارد
He is unpredicateble. He acts haphazardly. کارش حساب وکتابی ندارد
He hasnt a mind of his own. ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
His greed knows no limits. حرص وطمع اش اندازه ندارد
His remarks are unfounded. حرفهایش پایه واساسی ندارد
out of one's element <idiom> جایی که به شخص تعلق ندارد
My French is not up to much. فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed. اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
it is not worth my while نمیارزد برای من ارزش ندارد
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
It is in the bag . It is a dead cert. ردخورد ندارد (حتمی است )
The very idea ! معنی ندارد ! ( قبیح است )
There is nothing wrong with it. این هیچ ایرادی ندارد.
there is no precedent for this این چیز سابقه ندارد
netblock ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
there is no p of his going رفتن وی هیچ امکان ندارد
there is no occasion for fear ترس هیچ مورد ندارد
It doesnt matter. it is nothing. چیزی نیست ( عیب ندارد )
The full man does not understand a hungry one . <proverb> سیر از گرسنه خبر ندارد .
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
It isn't anything like her. او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد.
A logical remark has no answer. <proverb> یرف یساب جواب ندارد .
He is on edge. He is restive. آرام ندارد (ناراحت است )
you are welcome کاری نکردم اهمیت ندارد
time out of minds زمانی که کسی یاد ندارد
they are of no historical هیچ اهمیت تاریخی ندارد
that is nothing like it هیچ شباهتی بدان ندارد
confession and avoidance باط ندارد و اثرش به سوداوست
he has no friends او هیچ دوست و اشنایی ندارد
It is pointless for her to come here . موضوع ندارد اینجا بیاید
e. wear پارچه ایی که مرگ ندارد
he does nothing but talk کاری جزحرف زدن ندارد
null رشتهای که هیچ حرفی ندارد
it boots not to complain گله گذاری سودی ندارد
it does not matter عیب ندارد چیزی نیست
it is immaterial ناچیز است اهمیت ندارد
from immemorial times اززمانی که کسی بیاد ندارد
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb> صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
they call him mister یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
... if you don't mind my asking ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
blind letter نامهای که نام ونشان روشن ندارد
coram non judice درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
There is no such number. همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
Your proposal has little practical value . پیشنهادتان ارزش عملی چندانی ندارد
the interest of it is gone دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد
There's no reason for concern. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
He has not enough experience for the position. برای اینکار تجربه کافی ندارد
linear برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد
There is no harm in trying. امتحانش مجانی است (ضرر ندارد )
There is no disagreement among us. اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
He is in a bad way (poor circumstances). وضع وحالش چندان تعریفی ندارد
There are no vacancies at the hotel. هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
Your passport is no longer valid. گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد.
He has a poor service record in this company. دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
This is treason, pure and simple. خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
There is nothing to worry about. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
The dilemma has no simple answers. این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
no address operation دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
completed آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
monogamist مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
complete آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
It doesnt make any difference to me . برای من فرقی نمی کند (ندارد)
He is only half a man . مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
he has no enterprise دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
unconditional آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
The poor fellow ( guy ) is restless. بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
it is not pervious to reasonov بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
Such a thing does not exist at all . چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
irreligionist کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
neither fish nor fowl <idiom> چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد
He hasn't had much of an appetite lately. به تازگی او [مرد] هیچ اشتها ندارد.
completing آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
sole tenant مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
singleton ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد
It is a case of tit for tat . چیزی که عوض داد گله ندارد
completes آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
It is no use crying over spilt milk . <proverb> بعد از ریختن شیر ,گریه فایده ندارد.
resident ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
He has not a penny to bless himself with . <proverb> یتى یک پنى ندارد که خرج خود کند.
bohemians که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
gentleman at large کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
bohemian که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
There is no argument about that. حرف ندارد ( کاملا" مسلم وقطعی است )
There is nothing to it . هیچ کاری ندارد ( بسیار آسان است )
there is nothing in it چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
outpensioner کسیکه از بنگاهی وفیفه میگیدرولی در انجابودباش ندارد
There is no reason to do something دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
it is of no use to us بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
These statistics speak for themselves. این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
camera-shy کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
There's no danger of that happening again. خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
indeterminate vowel حرف مصوتی که صدای معین یا اشکاری ندارد
residents ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
Ill got ill used. <proverb> چیزى که از راه نامشروع بدست آید خیر ندارد .
uptime مدت زمانی که یک وسیله کار میکند و خطا ندارد.
fixed bridge پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
He is not too educated, but has plenty of horse sense . تحصیلات چندانی ندارد ولی فهم وشعور دارد
he should better to led than باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
He dosent wish to be obligated to any one . میل ندارد زیر بار منت کسی باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com