English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
English Persian
squeeze چلاندن فشار دادن
squeezed چلاندن فشار دادن
squeezes چلاندن فشار دادن
squeezing چلاندن فشار دادن
Other Matches
pushes فشار دادن
hustling فشار دادن
pinches فشار دادن
press فشار دادن
presses فشار دادن
hustle فشار دادن
forcing فشار دادن
hustled فشار دادن
forces فشار دادن
pinch فشار دادن
force فشار دادن
pushing فشار دادن
yerk فشار دادن
push فشار دادن
hustles فشار دادن
pushed فشار دادن
clamping بندزدن فشار دادن
clamps بندزدن فشار دادن
push نشاندن فشار دادن
trigger squeeze فشار دادن ماشه
pushed نشاندن فشار دادن
press فشار دادن با انگشتان
clamp بندزدن فشار دادن
presses فشار دادن با انگشتان
pushes نشاندن فشار دادن
clamped بندزدن فشار دادن
wrests چلاندن
wringing چلاندن
to give a wring چلاندن
wresting چلاندن
wrested چلاندن
wrest چلاندن
crush چلاندن
wring چلاندن
crushed چلاندن
wrings چلاندن
crushes چلاندن
to poke somebody کسی را با نوک انگشت فشار دادن
tension بحران تحت فشار قرار دادن
to prod somebody کسی را با نوک انگشت فشار دادن
tensions بحران تحت فشار قرار دادن
pushbutton آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
suppress مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppressing مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppresses مانع شدن تحت فشار قرار دادن
attacked فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typing error [mistake] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
attack فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacks فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
To try to strangle someone . گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
drip-dry خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
drip dry خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
thrusts فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusting فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
clicks صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicking فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
clicked صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
click صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
embattle حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
wringer ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
to press the button دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
f key برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
stroked فشار با پا
stroke فشار با پا
stresses فشار
weight فشار
strokes فشار با پا
pressure curve خم فشار
compression فشار
hydraulic pressure فشار اب
atmospheres فشار جو
stroking فشار با پا
pressures فشار
pressuring فشار
atmosphere فشار جو
pressure vessel فشار
stressing فشار
pressor فشار زا
stress فشار
push فشار
line of thrust خط فشار
pressing فشار
growing pains فشار
thrust فشار
thrusting فشار
thrusts فشار
brunt فشار
exertion فشار
exertions فشار
constraint فشار
violence فشار
zip فشار
zipped فشار
zipping فشار
zips فشار
pushed فشار
isobare هم فشار
isopiestic هم فشار
pushes فشار
tensions فشار
tension فشار
distraint فشار
low pressure فشار کم
pressured فشار
sense of pressure حس فشار
pressure sense حس فشار
isobar هم فشار
isobar تک فشار
isobars هم فشار
isobars تک فشار
pressure فشار
barometric pressure فشار جو
impact فشار
ice push فشار یخ
strain فشار
presses فشار
press فشار
impacts فشار
fantod فشار
atmospheric pressure فشار جو
back iron بن فشار
strains فشار
water pressure فشار اب
back pressure پی فشار
total pressure فشار کل
bunt فشار با سر
pressure gradient گرادیان فشار
press دستگاه فشار
pressure of speech فشار تکلم
pressure head ارتفاع فشار
acoustic pressure فشار صوتی
pressure hull بدنه ضد فشار
high potential فشار قوی
torisonal strain فشار پیچشی
pressure surface سطح فشار
presses ماشین فشار
vapor pressure فشار بخار
gage pressure فشار گیج
presses چاپ فشار
vapour pressure فشار بخار اب
hydrostatic مربوط به فشار اب
restrainer فشار دهنده
pressure wave موج فشار
pressure transducer مبدل فشار
overlaid فشار اوردن
pressure tendency گرایش فشار
lateral pressure فشار جانبی
gage pressure فشار مانومتری
pressure فشار هوا
press ماشین فشار
pressure gaverner ناطم فشار
pressure above the atmosphere فشار بالای جو
deflationary pressure فشار انقباضی
back wash فشار عقب اب
insulation voltage فشار ازمایش
deflationary pressure فشار ضدتورمی
back pressure فشار متقابل
pressures فشار هوا
ciderpress سیب فشار
ciderpress میوه فشار
blood pressure فشار خون
direct pressure فشار مستقیم
intake pressure فشار ورودی
voltmeter فشار سنج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com