Dictiornary-Farsi | چماق کوتاه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
truncheon	چماق کوتاه
truncheons	چماق کوتاه


Other Matches

truncheons	چماق
maces	چماق
quarterstaff	چماق
stick	چماق
mace	چماق
stave	چماق
shillalah	چماق
shillelagh	چماق
bludgeon	چماق
bludgeoned	چماق
bludgeoning	چماق
bludgeons	چماق
cudgel	چماق
truncheon	چماق
bats	چماق
bat	چماق
clubs	: چماق
cudgels	چماق
clubbing	: چماق
batted	چماق
clubbed	: چماق
kevel	چماق
club	: چماق
mauls	چماق گرز
caduceus	چماق قاصدی
maul	چماق گرز
mauled	چماق گرز
maces	چماق زدن
mace	چماق زدن
cudgel	چماق زدن
knobkerrie	چماق سرگرد
mauling	چماق گرز
cudgels	چماق زدن
blast	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge	نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blackjack	چماق یا شلاق چرمی
stave	با چماق زدن کوبیدن
tipstaff	چماق دار یساول
billy	چماق یاگرز راهزنان
billies	چماق یاگرز راهزنان
claviform	بشکل چماق یا گرز
waddy	: چماق بومیان استرالیا
club	:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
clubbed	:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
clubbing	:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
clubs	:چماق زدن تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
shorthorn	جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist	شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
short quard	سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
hurdle step	جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter	ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
stunting	کوتاه
of short duration	کوتاه
stunts	کوتاه
succinct	کوتاه
pigmy	کوتاه
pigmy	قد کوتاه
puny	قد کوتاه
stockier	کوتاه
stockiest	کوتاه
scut	دم کوتاه
short	کوتاه
down	کوتاه
liliputian	قد کوتاه
stunt	کوتاه
concise	کوتاه
curtal	کوتاه
bas relif	کوتاه
succinct <adj.>	کوتاه
little	کوتاه
short <adj.>	کوتاه
fleeting <adj.>	کوتاه
shortest	کوتاه
curt <adj.>	کوتاه
concise <adj.>	کوتاه
shorter	کوتاه
stocky	کوتاه
dwarfish	کوتاه
pygmy	قد کوتاه
pigmies	کوتاه
dumpy	کوتاه
synoptic	کوتاه
low	کوتاه
miniature	کوتاه
pygmies	قد کوتاه
pygmy	کوتاه
miniatures	کوتاه
pygmies	کوتاه
pigmies	قد کوتاه
apophthegm	گفتار لب و کوتاه
abbreviated	کوتاه شده
term paper	رساله کوتاه
britches	شلوار کوتاه
bunny hop	پرش کوتاه
truncates	کوتاه کردن
pygmies	ادم کوتاه قد
truncating	کوتاه کردن
by pass	اتصال کوتاه
pigmies	ادم کوتاه قد
breeks	شلوار کوتاه
shortening	کوتاه شدگی
an incomprehensive report	گزارش کوتاه
abridge	کوتاه کردن
lie down	استراحت کوتاه
basso relief	برجسته کوتاه
poops	صدای کوتاه
brachydactyly	کوتاه انگشتی
poop	صدای کوتاه
lie-down	استراحت کوتاه
unabridged	کوتاه نشده
low	کوتاه دون
aphorisms	سخن کوتاه
shuffling	گام کوتاه
stag	کوتاه کردن
stags	کوتاه کردن
short haul	خط سیر کوتاه
bas relief	برجسته کوتاه
bas-relief	برجسته کوتاه
bas-reliefs	برجسته کوتاه
aphorism	سخن کوتاه
short-haul	خط سیر کوتاه
shuffles	گام کوتاه
short-circuit	اتصال کوتاه
short-circuits	اتصال کوتاه
short-wave	موج کوتاه
scurrying	مسابقه کوتاه
pygmy	ادم کوتاه قد
curt	کوتاه ومختصر
idyll	چکامه کوتاه
clipping	کوتاه کردن
idyll	قصیده کوتاه
shuffled	گام کوتاه
scurried	مسابقه کوتاه
idylls	چکامه کوتاه
novelettes	داستان کوتاه
novelette	داستان کوتاه
short story	داستان کوتاه
short stories	داستان کوتاه
scurries	مسابقه کوتاه
scurry	مسابقه کوتاه
idylls	قصیده کوتاه
short wave	موج کوتاه
shuffle	گام کوتاه
chip shot	ضربه کوتاه
whiffet	سوت یا پف کوتاه
wool of short staple	پشم نخ کوتاه
mini-skirt	دامن کوتاه
mini-skirts	دامن کوتاه
short-list	فهرست کوتاه
short-listed	فهرست کوتاه
short-listing	فهرست کوتاه
short-lists	فهرست کوتاه
tutu	دامن کوتاه
tutus	دامن کوتاه
To back down .	کوتاه آمدن
drop in <idiom>	دیدار کوتاه
vamp	جوراب کوتاه
undersize	اندازه کوتاه
tunicle	لباس کوتاه
short test bar	میله کوتاه
short time	کوتاه مدت
shortening in	کوتاه کردن
shortwave	موج کوتاه
spontoon	نیزه کوتاه
steep taper	مخروط کوتاه
stichomythia	مکالمات کوتاه
strop	طناب کوتاه
to cut short	کوتاه کردن
to fall short	کوتاه امدن
to look in	کوتاه کردن
truncation	کوتاه سازی
briefly <adv.>	بصورت کوتاه
compendiously <adv.>	بصورت کوتاه
simply stated	به بیان کوتاه
in the short run	در کوتاه مدت
brief description	شرح کوتاه
corner-brace	حایل کوتاه
dwarf gallery	دالان کوتاه
curtly <adv.>	بصورت کوتاه
chitchat	صحبت کوتاه
half pint	کوتاه تر از مقدارمتوسط
half timber	الوار کوتاه
hare sighted	کوتاه بین
hide bound	کوتاه فکر
idyl	چکامه کوتاه
idyl	قصیده کوتاه
intrim	کوتاه مدت
jog trot	یورتمه کوتاه
knurly	کوتاه قد کوتوله
let us be brief	کوتاه کنیم
line to line fault	اتصال کوتاه خط به خط
lop sided	کوتاه و بلند
gnomical	کوتاه لب نویس
fubsy	کوتاه وکلفت
escopette	قرابینه کوتاه
chiton	قبای کوتاه
coatee	دامن کوتاه
conte	داستان کوتاه
correption	کوتاه کردن