Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
discreditably
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
Other Matches
consumer credit
اعتبار مصرف کننده
opening bank
بانک باز کننده اعتبار
authenticator
تایید کننده اعتبار اسناد
reflexively
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
debenture bond
برگهای که پشتوانه ان فقط اعتبار صادر کننده است سهم قرضه
overdraft
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
unfinanced
بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
craft revolving fund
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
credit system of supply
سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
as
چنانکه
so that
چنانکه
in the event that
چنانکه
how
چنانکه
prettily
چنانکه زیبانماید
permissively
چنانکه مخیرسازد
expressively
چنانکه مقصودرابرساند
gratifyingly
چنانکه خوشنودسازد
as is well known
چنانکه مشهور
coordinately
چنانکه یکجورباشد
admissibleness
چنانکه روا
so to speak
چنانکه گویی
as it deserves
چنانکه باید
pinchingly
چنانکه فشاراورد
insolubly
چنانکه اب نشود
dilatorily
چنانکه پرشود
proper
چنانکه شایدوباید
cresuendo
چنانکه صداخردخرد
passably
چنانکه بتوان پذیرفت
pitfully
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
heliocentrically
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
opprobriously
چنانکه رسوایی اورد
pliably
چنانکه بتوان خم کرد
according as
چنانکه بدان سان که
perniciously
چنانکه زیان اورد
privatively
چنانکه نفی یا استثناکند
meetly
چنانکه در خور باشد
brilliantly
چنانکه برجسته باشد
gratifyingly
چنانکه خوشی دهد
permissively
چنانکه اجازه بدهد
convincingly
چنانکه متقاعد کند
meetly
چنانکه باید و شاید
irrecoverably
چنانکه بهبودی نپذیرد
according to his version
چنانکه او شرح میداد
medially
چنانکه درمیان باشد
inexcusably
چنانکه نتوان معذوردانست
prettily
بخوبی چنانکه باید
meaningly
چنانکه مقصودرا برساند
culpably
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
inadmissibly
چنانکه روایاجایز نباشد
invisibly
چنانکه دیده نشود
funnily
چنانکه خنده اورد
decreasingly
چنانکه روبکاهش گذارد
effusively
چنانکه گویی بریزد
comme il faut
چنانکه باید وشاید
interminably
چنانکه تمام نشود
fitfully
چنانکه بگیردوول کند
gruesomely
چنانکه وحشت اورد
invulnerably
چنانکه زخم برندارد
inexpressively
چنانکه مقصودرا نرساند
inviolably
چنانکه سزاوارحرمت باشد
decrescendo
چنانکه صداخردخردضعیف شود
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
hereditably
چنانکه بتوان ارث برد
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
piquantly
چنانکه دهن رامزه بیاورد
inappreciably
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
commendably
چنانکه شایان ستایش باشد
causatively
چنانکه دلالت برسبب نماید
intangibly
چنانکه نتوان احساس کرد
inexhaustibly
چنانکه تهی یاتمام نشود
inseparably
چنانکه نتوان سوا کرد
perceptibly
چنانکه بتوان درک کرد
inexpressively
چنانکه زبان دار نباشد
peerlessly
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
objectiveness
چنانکه در خارج معقول باشد
inexpressibly
چنانکه نتوان بیان کرد
perplexingly
چنانکه گیج یا حیران سازد
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
onerously
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
grandiosely
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
retroactively
چنانکه شامل گذشته شود
pleasingly
چنانکه خوش ایند باشد
intangibly
چنانکه نتوان درک کرد
inviolately
چنانکه بی حرمت نشده باشد
sanguinarily
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
epidemically
چنانکه همه جاسرایت کند
irrefragably
چنانکه نتوان تکذیب کرد
immovably
چنانکه نتوان جنبش داد
euphoniously
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
engagingly
چنانکه سرگرم یامشغول کند
fadelessly
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
presentably
چنانکه بتوان پیشکش کرد
prepossessingly
چنانکه جلب توجه نماید
organically
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
assumably
چنانکه بتوان فرض کرد
as is well known
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
interchangeably
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
extraneously
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
request for discharge
عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
illustratively
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
penitentially
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
inscrutably
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
admissibly
بطور قابل قبول چنانکه روا
invidiously
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
laboriously
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
adequately
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
cogently
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
pardonably
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
changeably
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
incommunicably
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
to kick over the traces
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
colourably
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
persuasively
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
functionally
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
contemptibly
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
exhaustively
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
paradoxically
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
inerrably
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
movably
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
flowerily
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
indescribably
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
relevantly
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
to eat humble pie
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
implacably
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
accordantly
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
nutritiously
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
retrospectively
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
indefeasibly
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
maritally
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
corrigibly
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
picturesquely
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
adorably
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
nutritively
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
portentously
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
pontifically
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
modernly
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
irremissibly
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
irreversibly
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
attributively
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
officinal names of drugs
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
impalpably
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
opaquely
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
irreclaimably
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
inaccessibily
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
rough handling of a thing
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
influencing
اعتبار
credit line
حد اعتبار
influences
اعتبار
credits
اعتبار
influence
اعتبار
validity
اعتبار
budgeted
اعتبار
budget
اعتبار
prestigious
با اعتبار
influenced
اعتبار
advancing
اعتبار
advances
اعتبار
advance
اعتبار
entitlements
اعتبار
entitlement
اعتبار
credibility
اعتبار
budgets
اعتبار
fund
اعتبار
estimates
اعتبار
line of cerdit
خط اعتبار
esteem
اعتبار
authenticity
اعتبار
appropriation symbol
کد اعتبار
creditless
بی اعتبار
importance
اعتبار
creditability
اعتبار
void
بی اعتبار
validation
اعتبار
invalid
: بی اعتبار
estimated
اعتبار
estimate
اعتبار
funded
اعتبار
reputations
اعتبار
reputation
اعتبار
prestige
اعتبار
standing
اعتبار
invalids
: بی اعتبار
reputability
اعتبار
credit
اعتبار
estimating
اعتبار
credited
اعتبار
crediting
اعتبار
value
اعتبار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com