Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
irrecoverably
چنانکه بهبودی نپذیرد
Other Matches
fadelessly
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
implacably
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
reflexively
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
niobe
زن داغدیدهای که دلداری نپذیرد
amendment
بهبودی
recruital
بهبودی
recvery
بهبودی
mending
بهبودی
well-being
بهبودی
betterment
بهبودی
amelioration
بهبودی
mend
بهبودی
melioration
بهبودی
health
بهبودی
recuperation
بهبودی
improved
بهبودی دادن
improve
بهبودی دادن
to gain in nealth
بهبودی یافتن
improves
بهبودی دادن
improving
بهبودی دادن
recuperate
بهبودی یافتن
recuperated
بهبودی یافتن
recuperates
بهبودی یافتن
recuperating
بهبودی یافتن
to bring through
بهبودی دادن
pull round
بهبودی یافتن
recover
بهبودی یافتن
recovering
بهبودی یافتن
recovers
بهبودی یافتن
recvperate
بهبودی یافتن
pickup
بهبودی یافتن
meliorator
بهبودی بخش
snapback
بهبودی سریع
to pull round
بهبودی یافتن
remission
بهبودی بیماری
to get back on one's feet
بهبودی یافتن
to grow better
بهبودی یافتن
recuperative
بهبودی بخش
incurable
بهبودی ناپذیر
recoveries
بهبودی بازیافت
recovery
بهبودی بازیافت
convalescent
در حال بهبودی
snapback
سریعا بهبودی یافتن
gained
بهبودی یافتن رسیدن
gains
بهبودی یافتن رسیدن
gain
بهبودی یافتن رسیدن
improver
ترقی کننده بهبودی دهنده
incorrigible
بهبودی ناپذیر درست نشدنی
sanative
علاج کننده بهبودی دهنده
sanatory
علاج کننده بهبودی دهنده
improve
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improving
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
mend
رفو کردن بهبودی یافتن
mended
رفو کردن بهبودی یافتن
mends
رفو کردن بهبودی یافتن
amending
بهتر کردن بهبودی یافتن
amend
بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorating
بهتر شدن بهبودی یافتن
amended
بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorates
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated
بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate
بهتر شدن بهبودی یافتن
improved
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
convalesce
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalescing
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
an incorrigible person
کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
better
بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
in the event that
چنانکه
as
چنانکه
how
چنانکه
so that
چنانکه
prognoses
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognosis
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
insolubly
چنانکه اب نشود
dilatorily
چنانکه پرشود
proper
چنانکه شایدوباید
as it deserves
چنانکه باید
gratifyingly
چنانکه خوشنودسازد
prettily
چنانکه زیبانماید
permissively
چنانکه مخیرسازد
cresuendo
چنانکه صداخردخرد
pinchingly
چنانکه فشاراورد
coordinately
چنانکه یکجورباشد
expressively
چنانکه مقصودرابرساند
as is well known
چنانکه مشهور
admissibleness
چنانکه روا
so to speak
چنانکه گویی
inadmissibly
چنانکه روایاجایز نباشد
inexcusably
چنانکه نتوان معذوردانست
inexpressively
چنانکه مقصودرا نرساند
invulnerably
چنانکه زخم برندارد
inviolably
چنانکه سزاوارحرمت باشد
meaningly
چنانکه مقصودرا برساند
medially
چنانکه درمیان باشد
privatively
چنانکه نفی یا استثناکند
pitfully
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
perniciously
چنانکه زیان اورد
permissively
چنانکه اجازه بدهد
passably
چنانکه بتوان پذیرفت
opprobriously
چنانکه رسوایی اورد
meetly
چنانکه باید و شاید
meetly
چنانکه در خور باشد
pliably
چنانکه بتوان خم کرد
interminably
چنانکه تمام نشود
brilliantly
چنانکه برجسته باشد
culpably
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
decrescendo
چنانکه صداخردخردضعیف شود
heliocentrically
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
convincingly
چنانکه متقاعد کند
gruesomely
چنانکه وحشت اورد
effusively
چنانکه گویی بریزد
gratifyingly
چنانکه خوشی دهد
decreasingly
چنانکه روبکاهش گذارد
funnily
چنانکه خنده اورد
fitfully
چنانکه بگیردوول کند
prettily
بخوبی چنانکه باید
comme il faut
چنانکه باید وشاید
according as
چنانکه بدان سان که
according to his version
چنانکه او شرح میداد
invisibly
چنانکه دیده نشود
piquantly
چنانکه دهن رامزه بیاورد
organically
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
as is well known
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
retroactively
چنانکه شامل گذشته شود
onerously
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
objectiveness
چنانکه در خارج معقول باشد
perceptibly
چنانکه بتوان درک کرد
epidemically
چنانکه همه جاسرایت کند
engagingly
چنانکه سرگرم یامشغول کند
assumably
چنانکه بتوان فرض کرد
commendably
چنانکه شایان ستایش باشد
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
pleasingly
چنانکه خوش ایند باشد
perplexingly
چنانکه گیج یا حیران سازد
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
peerlessly
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
prepossessingly
چنانکه جلب توجه نماید
presentably
چنانکه بتوان پیشکش کرد
causatively
چنانکه دلالت برسبب نماید
sanguinarily
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
euphoniously
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
grandiosely
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
inseparably
چنانکه نتوان سوا کرد
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
intangibly
چنانکه نتوان درک کرد
inexpressively
چنانکه زبان دار نباشد
intangibly
چنانکه نتوان احساس کرد
immovably
چنانکه نتوان جنبش داد
hereditably
چنانکه بتوان ارث برد
inexhaustibly
چنانکه تهی یاتمام نشود
inexpressibly
چنانکه نتوان بیان کرد
inviolately
چنانکه بی حرمت نشده باشد
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
extraneously
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
irrefragably
چنانکه نتوان تکذیب کرد
interchangeably
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
inappreciably
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
changeably
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
to kick over the traces
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
admissibly
بطور قابل قبول چنانکه روا
adequately
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
incommunicably
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
cogently
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
inerrably
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
paradoxically
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
colourably
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
illustratively
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
functionally
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
laboriously
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
pardonably
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
invidiously
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
penitentially
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
exhaustively
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
persuasively
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
contemptibly
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
inscrutably
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
indescribably
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
retrospectively
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
picturesquely
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
to eat humble pie
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
accordantly
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
corrigibly
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
discreditably
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
nutritively
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
nutritiously
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
movably
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
flowerily
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
maritally
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
indefeasibly
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
relevantly
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
adorably
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com