Dictiornary-Farsi | چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
opaquely	چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم


Other Matches

vaguely	بطور مبهم
ambiguously	بطور مبهم
intelligibly	بطور مفهوم
impliedly	بطور مفهوم
comprehensibly	بطور مفهوم
constructively	بطور مفهوم
implicitly	بطور مفهوم
iuntelligibly	بطور مفهوم
hazily	بطور تیره و مبهم
oracularly	بطور سر بسته یا مبهم ازغیب
metaphysically	از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
admissibly	بطور قابل قبول چنانکه روا
accountably	بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
indefeasibly	بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
accordantly	بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
adorably	چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
relevantly	بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
impalpably	چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
attributively	بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
portentously	چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
accessibly	چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
irreclaimably	بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
ineradicably	بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily	بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
inexplicably	بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
propor tionably	بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
reflexively	چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
iceblink	روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود
it is insensitive to light	روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
packages	مجموعه برنامههای کامپیوتری و روش استفاده ها که تمام خصوصیات کار مشخص را بپوشاند.
overlapped	جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlaps	جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlap	جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
packaged	مجموعه برنامههای کامپیوتری و روش استفاده ها که تمام خصوصیات کار مشخص را بپوشاند.
package	مجموعه برنامههای کامپیوتری و روش استفاده ها که تمام خصوصیات کار مشخص را بپوشاند.
obscured	مبهم
dusky	مبهم
forked	مبهم
enigmatic	مبهم
obscure	مبهم
misty	مبهم
mysterious	مبهم
ambiguous	مبهم
nebular	مبهم
nubilous	مبهم
involute	مبهم
vaguer	مبهم
hazy	مبهم
haziest	مبهم
enigmatical	مبهم
esoteric	مبهم
irrational	مبهم
amphibolic	مبهم
imprecise	مبهم
hazier	مبهم
slurry	مبهم
veiled	مبهم
vague	مبهم
dims	مبهم
dimmed	مبهم
dim	مبهم
vaguest	مبهم
obscuring	مبهم
opaque	مبهم
obscurer	مبهم
obscurest	مبهم
obscures	مبهم
purposes	مفهوم
purpose	مفهوم
concept	مفهوم
contexts	مفهوم
context	مفهوم
hangs	مفهوم
hang	مفهوم
conception	مفهوم
conceptions	مفهوم
moral	مفهوم
notions	مفهوم
notion	مفهوم
concepts	مفهوم
purporst	مفهوم
intendment	مفهوم
vacuous	بی مفهوم
tacit	مفهوم
intelligible	مفهوم
sounds	مفهوم
sounded	مفهوم
soundest	مفهوم
signification	مفهوم
sound	مفهوم
unequivocally	غیر مبهم
ambiguous figure	شکل مبهم
unequivocal	غیر مبهم
adumbrate	مبهم کردن
ambiguous language	زبان مبهم
incidental	غیر مبهم
obscure	مبهم نامفهوم
pronominal adjective	صفت مبهم
involved	مبهم گرفتار
obscurer	مبهم نامفهوم
obscures	مبهم نامفهوم
obscured	مبهم نامفهوم
obscurest	مبهم نامفهوم
oracle	پاسخ مبهم
obscuring	مبهم نامفهوم
oracles	پاسخ مبهم
intention	غرض مفهوم
intentions	غرض مفهوم
conjunctive concept	مفهوم عطفی
import	مفهوم ورود
relational concept	مفهوم ربطی
sense	حس تشخیص مفهوم
contraposition	مفهوم مخالف
purports	مفهوم ساختن
unintelligible	غیر مفهوم
sensed	حس تشخیص مفهوم
imported	مفهوم ورود
purport	مفهوم ساختن
purported	مفهوم ساختن
purporting	مفهوم ساختن
substances	مفاد مفهوم
senses	حس تشخیص مفهوم
effected	مفهوم نیت
effect	مفهوم نیت
ideogram	مفهوم نگاشت
conception	مفهوم آفرینی
concept formation	تکوین مفهوم
significance	مفهوم اهمیت
conceptualization	مفهوم سازی
effecting	مفهوم نیت
concept learning	مفهوم اموزی
conceptual learning	مفهوم اموزی
meanings	مفهوم فحوا
importing	مفهوم ورود
implied	مفهوم ضمنی
implied	ضمنا" مفهوم
implication	مفهوم استنباط
substance	مفاد مفهوم
meaning	مفهوم فحوا
implications	مفهوم استنباط
coordinated illumination	روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
irretrievably	بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
enigmas	رمز بیان مبهم
left handedly	بطورمشکوک یا مبهم یا دوپهلو
ambiguous grammar	دستور زبان مبهم
enigma	رمز بیان مبهم
obfuscation	مبهم و تاریک کردن
obscurantism	سبک نگارش مبهم
obfuscate	مبهم و تاریک کردن
nauseously	بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably	بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
overtones	شدیدالحن مفهوم فرعی
get the message <idiom>	به واضحی فهمیدن مفهوم
overtone	شدیدالحن مفهوم فرعی
purporst	بهانه مفهوم شدن
roger	مفهوم شد پیام را گرفتم
percept	چیز مفهوم ادراکات
galimatias	کلام غیر مفهوم
implicit	اشاره شده مفهوم
to the [that] effect <adv.>	با مفهوم [معنی] کلی
implications	مستلزم بودن مفهوم
implication	مستلزم بودن مفهوم
value added concept	مفهوم ارزش افزوده
zircon	سخن غیر مفهوم
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable	بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly	بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
denotation	علامت تفکیک معنی و مفهوم
by con.	مفهوم مخالف ان جنین میشود
read between the lines <idiom>	پیدا کردن مفهوم ضمنی
the inherent	text or word a of indirectsense and مفهوم
in the event that	چنانکه
as	چنانکه
so that	چنانکه
how	چنانکه
blurs	مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blur	مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurring	مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
blurred	مبهم کردن لبه ها و رنگهای یک تصویر
the document purports that	انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
loose sentence	جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
cresuendo	چنانکه صداخردخرد
admissibleness	چنانکه روا
dilatorily	چنانکه پرشود
gratifyingly	چنانکه خوشنودسازد
coordinately	چنانکه یکجورباشد
proper	چنانکه شایدوباید
pinchingly	چنانکه فشاراورد
expressively	چنانکه مقصودرابرساند
as is well known	چنانکه مشهور
as it deserves	چنانکه باید
permissively	چنانکه مخیرسازد
prettily	چنانکه زیبانماید
so to speak	چنانکه گویی
insolubly	چنانکه اب نشود
indeterminately	بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly	بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally	بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly	بطور ناچیز بطور غیر کافی
ambiguity	خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم