English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
multivincular چندین پیوندی
Other Matches
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
polygenetic دارای چندین نیا یا چندین تخم
multivalent دارای چندین قدر چندین بنیانی
cross پیوندی
hybrid پیوندی
crossbred پیوندی
crosser پیوندی
interrelation هم پیوندی
cross bred پیوندی
crosses پیوندی
crossest پیوندی
linked پیوندی
symphyseal پیوندی
hybrid گیاه پیوندی
bonding orbital اوربیتال پیوندی
bonding electrons الکترونهای پیوندی
binding energy انرژی پیوندی
antibonding orbital اوربیتال ضد پیوندی
antibonding electron الکترون ضد پیوندی
linkages به هم پیوستگی پیوندی
linkage به هم پیوستگی پیوندی
graft گیاه پیوندی
linking loader بارکننده پیوندی
linked list لیست پیوندی
linkage parameter پارامتر پیوندی
linkage loader بارکننده پیوندی
linkage editor ویراستار پیوندی
grafted گیاه پیوندی
grafts گیاه پیوندی
graft copolymer همبسپار پیوندی
exogamy برون پیوندی
connective ربط پیوندی
rhinoplasty جراحی پیوندی بینی
double linked list لیست پیوندی مضاعف
multilinked list لیست چند پیوندی
ox lip گاو زبان پیوندی
bonding electron pair زوج الکترون پیوندی
bonding molecular orbital اوربیتال مولکولی پیوندی
hybridize گیاه پیوندی باراوردن
multivalve چنذ لختی صدف پیوندی
exogamous وابسته به برون همسری یابرون پیوندی
hdic کنترل پیوندی دادههای سطح بالا
ca Arrangment Connecting ارایش و ترتیب به صورت پیوندی و متصل
nil pointer اشاره گری که برای بیان انتهای یک لیست پیوندی بکارمی رود
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
multiple چندین
Several persons ( people ). چندین تن
multifold چندین
multipoint با چندین خط وط
ten چندین
lot چندین
several چندین
buckets قوس پیوند قوس پیوندی
bucket قوس پیوند قوس پیوندی
white heart cherry گیلاس درشت گیلاس پیوندی
shared electrons الکترونهای پیوندی الکترونهای مشترک
over and over چندین بار
many books چندین کتاب
regularly [often] <adv.> چندین بار
manifold copies چندین نسخه
various چندتا چندین
time and again چندین بار
multicolour با چندین رنگ
many times <adv.> چندین بار
often <adv.> چندین بار
oft [archaic, literary] <adv.> چندین بار
several thousands چندین هزار
on any number of occasions <adv.> چندین بار
a lot of times <adv.> چندین بار
dozens of times چندین بار
many times چندین بار
multilineal دارای چندین خط
many a time چندین بار
alternates چندین بار
alternate چندین بار
for reasons به چندین دلیل
alternated چندین بار
over and over again چندین بار
over again چندین بار
on several occasions در چندین وهله
frequently <adv.> چندین بار
manyfold چندین مرتبه
multivalve چندین دریچهای
many چندین بسا
swarms چندین اشکال برنامه
polyphonous نماینده چندین صدا
swarmed چندین اشکال برنامه
master keys کلید چندین قفل
multiplicate چندین نسخه برداشتن از
swarm چندین اشکال برنامه
integration انجام چندین عمل با هم
master key کلید چندین قفل
polyphonic نماینده چندین صدا
floscular مرکب از چندین گلچه
polygastric دارای چندین معده
pooh bah صاحب چندین مقام
cluster-block چندین طبقه آپارتمان
multifoliate دارای چندین برگچه
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
multivocal دارای چندین معنی
He received several bullet wounds چندین تیربه اوخورد
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
Many years passed . چندین سال گذشت
multitasking اجرای چندین کار
multistorey ساختمان چندین طبقه
variform دارای چندین شکل
multicoloured دارای چندین رنگ
polygenetic دارای چندین مبدا
polymerous دارای چندین جزء
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
multi tasking اجرای چندین کار
end در انتها یا پس از چندین مشکل
multipoint اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
broadcast ارسال داده به چندین گیرنده 2-
Several cars collided. چندین اتوموبیل بهم خوردند
heteronomous روینده تحت چندین قانون
cornet a pistons یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
Several pages have been torn out. چندین صفحه اش پاره شده
groups جمع اوری چندین چیز با هم
multi disk مربوط به چندین نوع دیسک
group جمع اوری چندین چیز با هم
group جمع کردن چندین وسیله با هم
skeleton keys کلیدی که چندین قفل را بازکند
broadcasts ارسال داده به چندین گیرنده 2-
polygenous از چندین جورخاره درست شده
flanker [یکی از چندین گوشه ساختمان]
skeleton key کلیدی که چندین قفل را بازکند
groups جمع کردن چندین وسیله با هم
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
multiplex ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
combination چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
bounce برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
bounces برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
conditional مین کننده وقوع چندین کار مشخص
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
bounced برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
broadcasts شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
parallelling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
arrays آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
manifolder ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
varriform دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
parallelled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
broadcast شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcast پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
paralleled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
broadcasts پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
parallel که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
array آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
parallels که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
commonest متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
common متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commoners متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
Hallenkirche [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
gulping گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
compound مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
gulp گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
compounded مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
Several people could be accommodated in this room. چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
polypary ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
compounds مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
omnim gatherum امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
hall-church [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
polypidom ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
resource استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
polygenist کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
multi terminal system سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
multifunction ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
parallelled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
gulps گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
bounces جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounce جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounced جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
paralleling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallel کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
parallels کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
sarcoma تومور بدخیم بافت پیوندی تومور بدخیم نسج همبند تومور سرطانی
micro prolog PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
commonest کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
decentralized computer network شبکهای که کنترل بین چندین کامپیوتر تقسیم شده است
common کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
combinational مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
distributing سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
compound متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
acronyms حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
compounded متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
acronym حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
compounds متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
commoners کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
packs توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
condition وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com