Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
Few reporters dared to enter the war zone.
چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
Other Matches
iam not in prac tice
چندی است وارد کار نیستم
iam out of practice
چندی است که وارد کار نیستم
evader
گمشده جنگی در منطقه دشمن
war service chevron
علامت خدمت در منطقه جنگی
Don't touch me!; Don't you touch me!
وارد منطقه شخصی من نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
internee
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
internees
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
drop zone
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
escry
فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
damage area
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
warship
کشتی جنگی ناو جنگی
warships
کشتی جنگی ناو جنگی
battle drill
مشق جنگی تمرین جنگی
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
sanctuaries
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
landing area
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
area of military significant fallout
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
airspace reservation
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
run up area
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
service area
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
polynia
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
haven submarine
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
grid zone
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
concentration area
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
area oriented
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
skid row
<idiom>
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
quantity
چندی
quantative
چندی
quantities
چندی
awhile
یک چندی
partly
چندی
equations
هم چندی
equation
هم چندی
numerosity
چندی
quantitatively
چندی
quantitative
چندی
soon after he left for paris
چندی
divers
چندی
quantitation
چندی سنجی
bill of quantites
سیاهه چندی ها
equation
هم چندی
[ریاضی]
not long a go
چندی پیش
poisson's ratio
در چندی پواسون
not long ago
چندی پیش
erwhile
چندی پیش
for some time past
تا چندی پیش
a short while ago
چندی پیش
more than a few
<adj.>
<adv.>
بیش از چندی
telemeter
چندی سنج
not a few
<adj.>
<adv.>
بیش از چندی
wake up
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
quantified
چندی بیان کردن
quantify
چندی بیان کردن
quantifying
چندی بیان کردن
quantifies
چندی بیان کردن
quondam
قبلی مربوط به چندی قبل
telemetry
چندی سنجی از راه دور
quantitate
چندی چیزی را تعیین کردن
remotest
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
zone of fire
منطقه اتش منطقه تیراندازی
remoter
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sectors
منطقه عمل منطقه مسئولیت
kill area
منطقه خطر منطقه تلفات
combat zone
منطقه رزمی منطقه نبرد
crossing area
منطقه گذار منطقه پایاب
sector
منطقه عمل منطقه مسئولیت
tropopause
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
live fire
تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
ranging
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
i had scarely arrived
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
comparative cover
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
axial route
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
line crosser
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
demolition target
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
he was refused employment
کردند
they put their heads together
با هم مشورت کردند
they mulcted him
او را جریمه کردند
The trees are in bloom .
درختها گه کردند
they proclaimed him sovereign
اعلان کردند
airspace prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
defense coastal area
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
separation zone
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
demolition guard
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
potsdom agreement
تاکید وتشریح کردند
They escaped under cover of darkness.
درتاریکی شب فرار کردند
They greeted each other.
با هم سلام وتعارف کردند
It was required of me . They imposed it on me .
آنرا به من تکلیف کردند
they put up a good fight
جنگ خوبی کردند
what a ready welcome i found!
چه حسن استقبالی از من کردند !
he was sent to england
به انگلیس اعزام کردند
They pinched my keys.
کلیدهایم رابلند کردند
they had words
باهم نزاع کردند
sweep
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
They changed seats .
صندلی هایشان را با هم عوض کردند
bombers raided the city
بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
The kids stamped on the ants .
بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
His path was strewn with flowers .
مقدم اورا گلباران کردند
They were talking in Spanish .
بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
the house was highly rated
خانه رازیاد تقویم کردند
They beat each other black and blue.
همدیگر را خونین ومالین کردند
they poured toward that city
سوی ان شهر هجوم کردند
its was extended
مدت اعتبارانرا دراز کردند
they were made one
یعنی باهم عروسی کردند
He was deported from Iran.
اورااز ایران اخراج کردند
They shook hand and made up.
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
We sent for the doctor.
برای ما این دکتر را صدا کردند.
she was shot for a spy
اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
he was engagedon probation
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
he paid through the nose
زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
the exercised thier veto
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
They searched the whole town .
تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
Fatimid
[پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
The soldirs leg was amputated .
پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
bombers raided the city
بمب افگن هابران شهرحمله کردند
He was framed.
برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
I had my car broken into last week.
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
separates
استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separated
استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separate
استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
The bandits stripped him of all his belongines .
دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
Everybody condemned his foolish behaviour .
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
corinthian brass or bronze
یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
inns of chancery
عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
They I got confused .
آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
knickerbocker
زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
they howled the speaker down
سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
island
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
The planes pin- pointed the enemy targets .
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
The victors demanded unconditional surrender .
فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
The room is bare of furniture .
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Boers
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Boer
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Our children have all left home now, but
[except]
[bar]
one.
همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
leet
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
intersectional service
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
myrmidon
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
mohock
تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
Quantel
شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
sabbatical year
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
lombards
گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
generation
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generations
کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air defense action area
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area assessment
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
air surface zone
منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
tripartite declaration of 0
اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
I had pins and needles in my legs.
ساق پاهایم
[در اثر خواب رفتگی]
مور مور می کردند.
martin
جنگی
martial
جنگی
scrapper
جنگی
fighting
جنگی
battle line
خط جنگی
dogfight
سگ جنگی
bristly
جنگی
warlike
جنگی
tactical
جنگی
dogfights
سگ جنگی
tactically
جنگی
serviced
جنگی
service
جنگی
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange .
زن و شوهر بگو مگوشان شد
[بگو مگو کردند]
live
فشنگ جنگی
war material
تجهیزات جنگی
interned
پناهنده جنگی
war indemnity
تاوان جنگی
missing
گمشده جنگی
live
مهمات جنگی
live
تیراندازی جنگی
lived
فشنگ جنگی
war indemnity
غرامت جنگی
lived
مهمات جنگی
chariots
ارابه جنگی
lived
تیراندازی جنگی
war plan
طرح جنگی
passes
معبر جنگی
prisoner of war
اسیر جنگی
prisoner of war
زندانی جنگی
warheads
کلاهک جنگی
warhead
کلاهک جنگی
parlementaire
فرستاده جنگی
war material
وسایل جنگی
tactical aircraft
هواپیمای جنگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com