English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
Few reporters dared to enter the war zone. چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
Other Matches
iam not in prac tice چندی است وارد کار نیستم
iam out of practice چندی است که وارد کار نیستم
evader گمشده جنگی در منطقه دشمن
war service chevron علامت خدمت در منطقه جنگی
Don't touch me!; Don't you touch me! وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
internee فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
internees فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
drop zone منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
escry فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
damage area منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
warship کشتی جنگی ناو جنگی
warships کشتی جنگی ناو جنگی
battle drill مشق جنگی تمرین جنگی
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
sanctuaries منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
area of military significant fallout منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
airspace reservation منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
run up area منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
polynia منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
haven submarine منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
skid row <idiom> منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
quantity چندی
quantative چندی
quantities چندی
awhile یک چندی
partly چندی
equations هم چندی
equation هم چندی
numerosity چندی
quantitatively چندی
quantitative چندی
soon after he left for paris چندی
divers چندی
quantitation چندی سنجی
bill of quantites سیاهه چندی ها
equation هم چندی [ریاضی]
not long a go چندی پیش
poisson's ratio در چندی پواسون
not long ago چندی پیش
erwhile چندی پیش
for some time past تا چندی پیش
a short while ago چندی پیش
more than a few <adj.> <adv.> بیش از چندی
telemeter چندی سنج
not a few <adj.> <adv.> بیش از چندی
wake up کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
quantified چندی بیان کردن
quantify چندی بیان کردن
quantifying چندی بیان کردن
quantifies چندی بیان کردن
quondam قبلی مربوط به چندی قبل
telemetry چندی سنجی از راه دور
quantitate چندی چیزی را تعیین کردن
remotest خارج از منطقه منطقه دورافتاده
zone of fire منطقه اتش منطقه تیراندازی
remoter خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sectors منطقه عمل منطقه مسئولیت
kill area منطقه خطر منطقه تلفات
combat zone منطقه رزمی منطقه نبرد
crossing area منطقه گذار منطقه پایاب
sector منطقه عمل منطقه مسئولیت
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
live fire تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
ranging تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
i had scarely arrived تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
he was refused employment کردند
they put their heads together با هم مشورت کردند
they mulcted him او را جریمه کردند
The trees are in bloom . درختها گه کردند
they proclaimed him sovereign اعلان کردند
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
defense coastal area منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
demolition guard نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
potsdom agreement تاکید وتشریح کردند
They escaped under cover of darkness. درتاریکی شب فرار کردند
They greeted each other. با هم سلام وتعارف کردند
It was required of me . They imposed it on me . آنرا به من تکلیف کردند
they put up a good fight جنگ خوبی کردند
what a ready welcome i found! چه حسن استقبالی از من کردند !
he was sent to england به انگلیس اعزام کردند
They pinched my keys. کلیدهایم رابلند کردند
they had words باهم نزاع کردند
sweep تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
They changed seats . صندلی هایشان را با هم عوض کردند
bombers raided the city بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
The kids stamped on the ants . بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
His path was strewn with flowers . مقدم اورا گلباران کردند
They were talking in Spanish . بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
the house was highly rated خانه رازیاد تقویم کردند
They beat each other black and blue. همدیگر را خونین ومالین کردند
they poured toward that city سوی ان شهر هجوم کردند
its was extended مدت اعتبارانرا دراز کردند
they were made one یعنی باهم عروسی کردند
He was deported from Iran. اورااز ایران اخراج کردند
They shook hand and made up. با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
We sent for the doctor. برای ما این دکتر را صدا کردند.
she was shot for a spy اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
he was engagedon probation بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
he paid through the nose زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
the exercised thier veto انها حق وتوی خود را اعمال کردند
They searched the whole town . تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
Fatimid [پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
The soldirs leg was amputated . پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
bombers raided the city بمب افگن هابران شهرحمله کردند
He was framed. برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
I had my car broken into last week. هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
separates استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separated استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separate استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
The bandits stripped him of all his belongines . دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
Everybody condemned his foolish behaviour . همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
corinthian brass or bronze یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
inns of chancery عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
They I got confused . آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
knickerbocker زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
they howled the speaker down سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
The planes pin- pointed the enemy targets . هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
The victors demanded unconditional surrender . فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
The room is bare of furniture . این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Boers سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Boer سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Our children have all left home now, but [except] [bar] one. همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
leet دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
myrmidon یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
mohock تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
Quantel شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
sabbatical year در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
lombards گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
generation کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generations کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air defense action area منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area assessment ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
air surface zone منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
tripartite declaration of 0 اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
I had pins and needles in my legs. ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
martin جنگی
martial جنگی
scrapper جنگی
fighting جنگی
battle line خط جنگی
dogfight سگ جنگی
bristly جنگی
warlike جنگی
tactical جنگی
dogfights سگ جنگی
tactically جنگی
serviced جنگی
service جنگی
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange . زن و شوهر بگو مگوشان شد [بگو مگو کردند]
live فشنگ جنگی
war material تجهیزات جنگی
interned پناهنده جنگی
war indemnity تاوان جنگی
missing گمشده جنگی
live مهمات جنگی
live تیراندازی جنگی
lived فشنگ جنگی
war indemnity غرامت جنگی
lived مهمات جنگی
chariots ارابه جنگی
lived تیراندازی جنگی
war plan طرح جنگی
passes معبر جنگی
prisoner of war اسیر جنگی
prisoner of war زندانی جنگی
warheads کلاهک جنگی
warhead کلاهک جنگی
parlementaire فرستاده جنگی
war material وسایل جنگی
tactical aircraft هواپیمای جنگی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com