English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
There are a few tickets left for tonight . چند بلیط برای امشب مانده
Other Matches
There are no tickets available for tonight . بلیط برای امشب موجود نیست
Are you going out tonight? امشب میروید بیرون [برای گردش] ؟
We consider it a great honor to have you here with us tonight. این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
to queue [line] up for tickets برای بلیط در صف ایستادن
rain check <idiom> بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
I am down and out . I dont know where my next meal is coming for . برای نان شب معطل مانده ام
tonight امشب
to night امشب
booking نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
I need them tonight. من آنها را امشب میخواهم.
i bar tonight من امشب را حساب نمیکنم
what is the thir everning امشب چه نشان میدهد
I am invited tonight of all nights . دعوت شدم آن هم امشب
idle balance مانده راکد مانده غیرفعال
hards پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
We are invited out tonight . امشب بیرون مهمانی هستیم
We wI'll eat out tonight. امشب می رویم بیرون غذامی خوریم
retort residue ته مانده یا پس مانده قرع
rinsing پس مانده ابکشی پس مانده
residue check بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
elder hard سر بلیط
ticket بلیط
tickets بلیط
passed بلیط
passes بلیط
pass بلیط
meal ticket بلیط غذا
commutation ticket بلیط با تخفیف
stub ته بلیط کوتوله
complimentary بلیط افتخاری
return ticket بلیط دوسره
deadhead بی بلیط سفرکردن
return tickets بلیط دوسره
meal tickets بلیط غذا
rain check بلیط باران
hares مسافر بی بلیط
tickets بلیط منتشرکردن
ticket بلیط منتشرکردن
booking clerk بلیط فروش
8 oclock sharp . On the stroke of 8. بلیط دوسره
stubbing ته بلیط کوتوله
stubs ته بلیط کوتوله
trip ticket بلیط مسافرت
token بلیط ورود
tokens بلیط ورود
hare مسافر بی بلیط
season tickets بلیط فصلی
stubbed ته بلیط کوتوله
season ticket بلیط فصلی
card کارت ویزیت بلیط
return ticket بلیط رفت و برگشت
ticket بلیط دار کردن
cards کارت ویزیت بلیط
box offices باجه بلیط فروشی
box office باجه بلیط فروشی
show your ticket to him بلیط خودراباونشان دهید
tickets بلیط دار کردن
day return بلیط رفتو برگشت
rain check بلیط مجانی یا مجدد
deadhead کسیکه بدون بلیط سوار
bookable بلیط هواپیما-صندلیتئاتر رزروشده
box offices گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
grille شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
this ticket admits one با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
grilles شبکه پنجره کوچک بلیط فروشها
box office گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
show him your ticket بلیط خودرا باو نشان دهید
sell-outs تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell out تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
travel agent بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agents بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
sell-out تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
fare dodger کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
gatecrasher کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrashers کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
residues پس مانده
balances مانده
played out مانده
fag ends ته مانده
residues مانده
residue ته مانده
residue مانده
residual ته مانده
residue پس مانده
outworn مانده
riffraff ته مانده
residual مانده
leftover پس مانده
leftovers پس مانده
leavings ته مانده
leavings پس مانده
loose ends ته مانده
tailing پس مانده
oversize materials rejects مانده
weary مانده
wearying مانده
knub پس مانده
scum پس مانده
silt ته مانده
offscourings پس مانده
picking پس مانده
tailling پس مانده
remainder مانده
heels پس مانده
heel پس مانده
forworn مانده
forwearied مانده
balance مانده
orts پس مانده
loose end ته مانده
residues ته مانده
scraps ته مانده
scrapping ته مانده
scrapped ته مانده
fordone مانده
wearied مانده
scrap ته مانده
wearies مانده
heel tap ته مانده
remanence مانده
refuses پس مانده
fag end ته مانده
residve پس مانده
recrement پس مانده
draff پس مانده
remanent پس مانده
recrementitious پس مانده
dreg پس مانده
refusing پس مانده
deposit پس مانده
deposits پس مانده
refuse پس مانده
dross پس مانده
refused پس مانده
breezed پس مانده ذغال
rejects مانده [اجناس]
culls مانده [اجناس]
debt balance مانده بدهکار
breezes پس مانده ذغال
residual magnetic induction مغناطیس مانده
residues پس مانده تقطیر
poor countries عقب مانده
remains باقی مانده
behind عقب مانده
breeze پس مانده ذغال
breezing پس مانده ذغال
balance due مانده معوق
remnant باقی مانده
coke breeze پس مانده ذغال کک
scantling باقی مانده
remnants باقی مانده
behinds عقب مانده
credit balance مانده بستانکار
ace ذرهای مانده
dregs باقی مانده
ort پس مانده غذا
backwards عقب مانده
remanence مغناطیس مانده
residue پس مانده تقطیر
residual error خطای مانده
greaves پس مانده پیه
backward عقب مانده
remainder باقی مانده
pitches ته مانده تقطیر
pitch ته مانده تقطیر
retarded عقب مانده
job lot ته مانده انبار
job lots ته مانده انبار
aces ذرهای مانده
the work was paralysed کارناقص مانده
debris مانده طبیعی
debris باقی مانده
within an ace of ذرهای مانده به
surpluses باقی مانده
surplus باقی مانده
stay behind عقب مانده
antepenultimate دو تا به اخر مانده
relative harmonic content مانده نسبی
distortion factor مانده نسبی
idle balance مانده بیکار
gleanings ته مانده درو
cash balance مانده نقدی
leftovers پس مانده غذا
balance مانده برابرکردن
to knock up مانده شدن
extant باقی مانده
virginal باکره مانده
residual stress تنش پس مانده
left over باقی مانده
holdovers باقی مانده
residual schizophrenia اسکیزوفرنی مانده
adverse balance مانده منفی
excrement پس مانده فضله
leftover پس مانده غذا
balances مانده برابرکردن
residuum پس مانده تقطیر
reflex reserve پس مانده بازتاب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com