Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
What percentage of the people are literate?
چند درصد مردم با سواد هستند ؟
Other Matches
People are looking for new ideas.
مردم عقب فکرهای تازه هستند
The grass is always greener on the other side of the fence.
<proverb>
مرغ همسایه غازه
[مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
demand elasticity
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.
ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
geometrical percentage
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
standards
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
democracies
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
popular
مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscite
مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscites
مردم خواست رای قاطبه مردم
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
inventory fraction
نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
transcripts
سواد
literacy
سواد
night soil
سواد
transcript
سواد
unlettered
بی سواد
copy
سواد
copies
سواد
copied
سواد
unlearned
بی سواد
illiterate
بی سواد
copying
سواد
make a copy of
سواد برداشت
literacy test
ازمون سواد
certified copy
سواد مصدق
hedge priest
کشی بی سواد
hedge priest
اخوندبی سواد
cetified copy
سواد مصدق
transcription
سواد برداری رونوشت
transcriptions
سواد برداری رونوشت
ignoramus
شخص کاملا بی سواد
transcriptions
نسخه برداری سواد
transcription
نسخه برداری سواد
ignoramuses
شخص کاملا بی سواد
booboisie
طبقه بی سواد وجاهل
literacy
سواد خواندن ونوشتن
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
middlebrow
شخص با سواد وبدون تحصیلات عالیه
populations
تعداد مردم مردم
population
تعداد مردم مردم
cads
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
percentage
درصد
percent
درصد
cents
درصد
centi-
درصد
cent-
درصد
cent
درصد
point
درصد
rate
درصد
rates
درصد
percentages
درصد
per cent
درصد
percent salt
درصد نمک
volume percent
درصد حجمی
weight percent
درصد وزنی
percentage
برحسب درصد
percentages
نسبت یا درصد
at % interest
با بهره 21 درصد
rate
نرخ
[درصد]
water content
درصد رطوبت
percentage
نسبت یا درصد
percentages
برحسب درصد
case fatality rate
درصد مرگ و میر
what p do you receive?
چند درصد می گیرد
equilibrium moisture content
درصد رطوبت متعادل
surcharges
درصد هزینههای اضافی
surcharge
درصد هزینههای اضافی
trial rate
درصد ازمایش یک محصول
percent
از قرار صدی درصد
odds-on
دارای احتمال بیش از 5 درصد
profit margins
درصد سود از فروش خالص
pollen counts
درصد گردههای گیاهی در هوا
profit margin
درصد سود از فروش خالص
pollen count
درصد گردههای گیاهی در هوا
moisture content
درصد رطوبت موجود در خاک
one hyndred percent column graph
نمودار یکصد درصد ستونی
optimum moisture content
درصد رطوبت مناسب خاک
effective beaten zone
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
30% down payment against bank guaranty
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
Of this amount Europe's share is 20 percent.
از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
percentile
محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
manning level
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
gradient
درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
gradients
درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
progressive rebate
تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
earthquake factor
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
wrought
اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
percentile
یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
transcribe
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
stacked
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacks
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
cross elasticity of demand
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
commision agent
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
dud probability
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
ScriptX
هستند
plants indigenous to that soil
هستند
are
هستند
they are all of one mind
هستند
they are at loggerheads
هر دو سنگ یک من هستند
they are well matched
هم کفو هستند
there are numbers who
بسیاری هستند که
who are they?
انها کی هستند
population
[pop.]
مردم
folks
مردم
folk
مردم
people
مردم
peopled
مردم
peoples
مردم
peopling
مردم
the deaf
مردم کر
public
مردم
the people
مردم
analogue
ی از حالت آنالوگ هستند
such as are happy
انهایی که خوشبخت هستند
analogues
ی از حالت آنالوگ هستند
they are well matched
حریف یکدیگر هستند
The roads are obstructed.
جاده ها مسدود هستند.
analog
ی از حالت آنالوگ هستند
Such people are wicked .
اینگونه آدمها شر هستند
5, 7, 9 are odd numbers .
5؟7؟9 اعداد فرد هستند
the dregs of the people
مردم پست
the many
بیشتر مردم
plebeians
توده مردم
ombudsman
فریادرس مردم
massing
توده مردم
hoi polloi
توده مردم
ombudsmen
فریادرس مردم
people say
مردم می گویند
openly
در انظار مردم
mass
توده مردم
masses
توده مردم
plebeian
توده مردم
underfed
مردم گرسنه
parade
اجتماع مردم
rucks
مردم عادی
sociability
مردم امیزی
demography
مردم نگاری
all men
مردم همه
unsociable
مردم گریز
communism
مردم داری
all men
همه مردم
townsfolk
مردم شهری
Among the people .
درمیان مردم
rush
ازدحام مردم
rushed
ازدحام مردم
rushing
ازدحام مردم
populace
توده مردم
popularity
مردم پسندی
anthropology
مردم شناسی
ruck
مردم عادی
commons
مردم عادی
paraded
اجتماع مردم
parades
اجتماع مردم
parading
اجتماع مردم
citizenry
مردم تبعیت
the american public
مردم امریکا
canaille
مردم پست
popular
مردم پسند
communist
مردم گرا
communists
مردم گرا
flower people
مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند
anthropometry
مردم سنجی
all men
کلیه مردم
anarchy
خودسری مردم
men of intellgence
مردم باهوش
the old
مردم سالخورده
land n
قوم مردم
public-spirited
خیرخواه مردم
the offscourings humanity
مردم پست
the multitude
توده مردم
the million
توده مردم
commonest
: مردم عوام
manragora
مردم گیاه
lao
مردم تایی
omnibus
توده مردم
omnibuses
توده مردم
most people
بیشتر مردم
citizenship
مردم تبعیت
the public
عموم مردم
unsociability
مردم گریزی
demos
توده مردم
jawsmith
مردم فریب
many people
بسیاری از مردم
many people
خیلی از مردم
common
: مردم عوام
commoners
: مردم عوام
unsocial
مردم گریز
corporation
گروهی از مردم
misanthropes
مردم گریز
mob
انبوه مردم
mobbed
انبوه مردم
laotian
مردم تایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com