Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (5 milliseconds)
English
Persian
i was given to understand
چنین فهمیدم
Other Matches
methought
چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
i see
فهمیدم !
wilco
فهمیدم
wilco
پیام را فهمیدم
Oh, I see!
آها فهمیدم !
It dawned on me.
بعدش من
[آن موضوع را]
فهمیدم.
it happened thaf
چنین
thus
چنین
i express my regret for it
که چنین شد
likewise
چنین
like this
چنین
such
یک چنین
such
چنین
sic
چنین
so
چنین
secus
نه این چنین
who said so?
که چنین حرفی زد
i imagine he is my friend
چنین می پندارم
the report goes
چنین گویند
there is a rumour that
چنین میگویند که
methinks
چنین مینماید
beit so
چنین باد
such and such
چنین و چنان
amen
چنین باد
exactly
چنین است
be it so
چنین باشد
be it so
چنین باد
so said darius
چنین گفت ....
beit so
چنین باشد
that is not the case
مطلب چنین نیست
semble
چنین به نظر می رسد
methinks
بنظرم چنین میرسد
what
[some]
people would call
[may call]
<adj.>
که چنین نامیده شده
meseems
چنین بنظرم میرسد
perhaps so
شاید چنین باشد
Fate had so decreed . I t was so destined .
قسمت چنین بود
i express my regret for it
پوزش میخواهم که چنین شد
in that case
حال که چنین است
is it not
ایا چنین نیست
so-called
که چنین نامیده شده
it follows that.....
چنین برمی اید که ....
so called
که چنین نامیده شده
it look as if
چنین مینماید که گویی
ex-directory
شخصی که چنین شمارهای را دارد
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.
ابدا"چنین چیزی نیست
such being the case
حال که چنین است دراینصورت
so to speak
اگربتوان چنین چیزی گفت
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
so-and-so
اینکار وانکار چنین وچنان
is that so?
ایا وا قعا چنین است
it promisews to be easy
چنین مینماید که اسان است
so and so
اینکار وانکار چنین وچنان
scilicet
از این چنین استنباط میشود.....
But fate decreed otherwise.
اما قسمت چنین بود .
he pretended to be asleep
چنین وانمود کرد که خواب است
The story goes that …
آورده اند که (چنین روایت کنند )…
Such a thing does not exist at all .
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
so to peaking
اگر بتوان چنین چیزی گفت
coloratura
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
I never saw anything like it.
من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
coloraturas
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
dedications
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedication
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
No such a thing has been stipulated in the contract.
درقرارداد چنین چیزی قید نشده است
It was inappropriate to make such a remark .
مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
Not on your life !
هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
sic
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده
sick
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
sickest
علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
the big three
ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
to take action to prevent
[stop]
such practices
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.
قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
this day six months
شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
cruelty
عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
imperialism
استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
immunity
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences.
این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
If so, you've only yourself to blame.
اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.
if so
اگر هست اگر چنین است
object code
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
bill of rights
منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
adder
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adders
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com