Dictiornary-Farsi | چهارنعل رفتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (12 milliseconds)

English	Persian
gallop	چهارنعل رفتن
galloped	چهارنعل رفتن
gallops	چهارنعل رفتن


Search result with all words

extend	وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending	وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends	وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
Other Matches

galloped	چهارنعل
canter	چهارنعل
gallops	چهارنعل
canters	چهارنعل
gallop	چهارنعل
scampers	چهارنعل
cantered	چهارنعل
scampering	چهارنعل
scamper	چهارنعل
cantering	چهارنعل
scampered	چهارنعل
scamper	چهارنعل دودیدن
scampering	چهارنعل دودیدن
scampers	چهارنعل دودیدن
canters	چهارنعل کوتاه
scampered	چهارنعل دودیدن
galloping	چهارنعل رونده
rack	چهارنعل کوتاه
canter	چهارنعل کوتاه
cantered	چهارنعل کوتاه
cantering	چهارنعل کوتاه
wracks	چهارنعل کوتاه
wracked	چهارنعل کوتاه
racks	چهارنعل کوتاه
racked	چهارنعل کوتاه
galloping inflation	تورم چهارنعل
brattle	تاخت چهارنعل
tantivy	برو چهارنعل
cantered	گامی شبیه چهارنعل
canters	گامی شبیه چهارنعل
cantering	گامی شبیه چهارنعل
canter	گامی شبیه چهارنعل
lope	چهارنعل طبیعی و راحت اسب
loping	چهارنعل طبیعی و راحت اسب
gallopade	چهارنعل روی چهار نعل
loped	چهارنعل طبیعی و راحت اسب
lopes	چهارنعل طبیعی و راحت اسب
slow gait	چهارنعل کوتاه با حرکت اسب به چپ و راست
change of leg	وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
breaks	جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
break	جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
meddles	ور رفتن
twiddle	ور رفتن
twiddled	ور رفتن
to flow over	سر رفتن
twiddles	ور رفتن
twiddling	ور رفتن
to fly off	در رفتن
retire	پس رفتن
to get over	رفتن از
to foot it	رفتن
to get one's monkey up	از جا در رفتن
sinks	ته رفتن
sink	ته رفتن
to get away	رفتن
admitting	رفتن
to fall short	کم رفتن
to fall away	پس رفتن
puttering	ور رفتن
putters	ور رفتن
filching	کش رفتن
filches	کش رفتن
filched	کش رفتن
filch	کش رفتن
gangs	رفتن
gang	رفتن
puttered	ور رفتن
putter	ور رفتن
to boil over	سر رفتن
to fall away	رفتن
snook	کش رفتن
to do out of	کش رفتن
to do a guy	در رفتن
abstract	کش رفتن
abstracting	کش رفتن
abstracts	کش رفتن
going	رفتن
to d.deep in to	فر رفتن در
short-change	کش رفتن
to take to ones heels	در رفتن
crawls	رفتن
to sleep fast	رفتن
to skirt along the coast	رفتن
crawled	رفتن
crawl	رفتن
niggle	ور رفتن
niggled	ور رفتن
niggles	ور رفتن
to run off	در رفتن
pilfers	کش رفتن
to pair off	رفتن
to whisk away or off	رفتن
pilfer	کش رفتن
pilfered	کش رفتن
short-changed	کش رفتن
short-changes	کش رفتن
short-changing	کش رفتن
receding	پس رفتن
recedes	پس رفتن
receded	پس رفتن
recede	پس رفتن
snitching	کش رفتن
snitches	کش رفتن
snitched	کش رفتن
snitch	کش رفتن
pilfering	کش رفتن
to make ones getaway	در رفتن
to hang back	پس رفتن
to go back ward	پس رفتن
go	رفتن
swiping	کش رفتن
swiped	کش رفتن
swipe	کش رفتن
admit	رفتن
admits	رفتن
regress	پس رفتن
regressed	پس رفتن
regresses	پس رفتن
regressing	پس رفتن
meddle	ور رفتن
goes	رفتن
to go backward	پس رفتن
retrograde	پس رفتن
to go to the bottom	ته رفتن
to go to mess	رفتن
retract	تو رفتن
retracted	تو رفتن
retracting	تو رفتن
retracts	تو رفتن
to go bang	در رفتن
meddled	ور رفتن
retires	پس رفتن
fall into a rage	از جا در رفتن
hedges	در رفتن
shrinks	اب رفتن
to peter out	پس رفتن
shrinking	اب رفتن
fribble	ور رفتن
bleneh	پس رفتن
betake	رفتن
shrink	اب رفتن
glom on to	کش رفتن
hedge	در رفتن
mog	رفتن
make off	در رفتن
jauk	ور رفتن
hang around	ور رفتن
to break loose	در رفتن
break loose	در رفتن
go over	به ان سو رفتن
pullback	پس رفتن
hedged	در رفتن
snipped	کش رفتن
snip	کش رفتن
snipping	کش رفتن
departures	رفتن
departure	رفتن
nim	کش رفتن
go off	در رفتن
To go	رفتن
to make headway	پیش رفتن
defiled	رژه رفتن
to lose one's temper	ازجادر رفتن
carraiage return	سر سطر رفتن
to make way	پیش رفتن
defiles	رژه رفتن
he was not inclined to go	سر رفتن نداشت
to pass off	ازمیان رفتن
cr	سر سطر رفتن
defile	رژه رفتن
to pass off	بیرون رفتن
to pass on	پیش رفتن
to make an excursion	به گردش رفتن
he was made to go	وادار به رفتن شد
avoids	طفره رفتن از
carriage return	سر سطر رفتن
to pad the hoof	پیاده رفتن
to pad aroad	پیاده رفتن
inposition	به موضع رفتن
to nount guard	به نگهبانی رفتن
run to waste	هرز رفتن
hie	بشتاب رفتن
avoid	طفره رفتن از
jink	طفره رفتن
come along	جلو رفتن
immerge	فرو رفتن
avoided	طفره رفتن از
avoiding	طفره رفتن از