English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
spinning frame چهارچوب یا دستگاه نخ تابی
Other Matches
birdcages چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcage چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
bioluminescence شب تابی
magniloquence پر اب و تابی
impatience بی تابی
phosphorism شب تابی
luminescence شب تابی
fox fire شب تابی چوب ها
twisting چندلا تابی
doubling دولا تابی
luminescence روشن تابی
chrominance رنگ تابی
bioluminescence زیست تابی
phosphorescence روشنایی شب تابی
schiller زرق وبرق یا شب تابی
The baby is restless. نوزاد بی تابی می کند
restlessly از روی بی تابی یا بیقراری
carrier chrominance signal پیام رنگ تابی
carrier color signal پیام رنگ تابی
chrominance signal پیام رنگ تابی
She is extremly restive. خیلی بی تابی می کند
chrominance channel کانال رنگ تابی
chrominance amplifier فزون ساز رنگ تابی
phew برای نشان دادن بی تابی
sea fire شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
frameworks چهارچوب
frame work چهارچوب
frame چهارچوب
cradling چهارچوب
framework چهارچوب
yokes چهارچوب
doorjamb چهارچوب
frame چهارچوب تنه
paneling قاب چهارچوب
sliding چهارچوب متحرک
cratch اغل چهارچوب
bedstand چهارچوب تختخواب
frame of reference چهارچوب داوری
hurdles چهارچوب جگنی
hurdle چهارچوب جگنی
door lintel کلاه چهارچوب
bedsteads چهارچوب تختخواب
bedstead چهارچوب تختخواب
frames of reference چهارچوب داوری
outline agreement چهارچوب توافق [حقوق]
base frame چهارچوب زیر دستگاهها
skeleton agreement چهارچوب توافق [حقوق]
format ابعاد و چهارچوب فرش
frame agreement چهارچوب توافق [حقوق]
basic agreement چهارچوب توافق [حقوق]
structure چهارچوب دار [قالی]
master agreement چهارچوب توافق [حقوق]
adjustable frame چهارچوب قابل تنظیم
slides صفحه لغزنده چهارچوب
slide صفحه لغزنده چهارچوب
trave چهارچوب اسب بندی
tenter چهارچوب پارچه خشک کنی
stile باهو چوب عمودی چهارچوب درب
stiles باهو چوب عمودی چهارچوب درب
tenterhook گیره چهارچوب پارچه خشک کنی
single yarn نخ یک لا [این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
outside art [هنری که خارج از چهارچوب رسمی و فرهنگی اجتماع باشد]
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
e r p اجرا کرد وکمکهایی که در چهارچوب این برنامه به اروپا شدبیشتر کمکهای مارشال نامیده می شوند
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
knife rest نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
units دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
intercept receiver دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
survey meter دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
telephone repeater دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
laser linescan دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
preset vector دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
traversing mechanism دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
declination constant زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
mechanism دستگاه
mechanisms دستگاه
installations دستگاه
plant دستگاه
installation دستگاه
device code کد دستگاه
set دستگاه
nervous systems دستگاه پی
sets دستگاه
machined دستگاه
plants دستگاه
teams یک دستگاه
team یک دستگاه
appurtenance دستگاه
devices دستگاه
apparatus دستگاه
organ system دستگاه
machine دستگاه
machines دستگاه
device دستگاه
units دستگاه
instrument دستگاه
systems دستگاه
appliance دستگاه
appliances دستگاه
system دستگاه
utensil دستگاه
nervous system دستگاه پی
utensils دستگاه
unit یک دستگاه
unit دستگاه
equipment دستگاه
setting up دستگاه
units یک دستگاه
telegraphing دستگاه تلگراف
receiving set دستگاه گیرنده
recording instrument دستگاه ثبات
recuperator دستگاه عاید
telegraphed دستگاه تلگراف
telegraphs دستگاه تلگراف
recording instrument دستگاه ضبط
device number شماره دستگاه
power plants دستگاه تولیدنیروی
reference frame دستگاه مقایسهای
device name نام دستگاه
storage device دستگاه ذخیره
respiratory system دستگاه تنفسی
rail cambering machine دستگاه ریل خم کن
radio set دستگاه رادیو
telegraph دستگاه تلگراف
power plant دستگاه تولیدنیروی
supercharge دستگاه تشدید
automatic دستگاه خودکار
automatics دستگاه خودکار
nervous system دستگاه عصبی
separator دستگاه تجزیه
nervous systems دستگاه عصبی
fifth column دستگاه جاسوسی
display device دستگاه نمایش
discrete device دستگاه گسسته
electric apparatus دستگاه الکتریکی
shock inducer دستگاه ضربه زن
set چیدن دستگاه
dividing attachment دستگاه مقسم
double v machine دستگاه ورق خم کن
drawing device دستگاه ترسیمه
drill press دستگاه مته
double column machine دستگاه دو ستونی
subassembly مونتاژجزئی از یک دستگاه
storage device دستگاه انباره
drilling machine دستگاه مته
storage device دستگاه انبارش
leverage دستگاه اهرمی
duplexer دستگاه دوراهه
duplexing assembly دستگاه دو راهه
electric machine دستگاه برقی
prime mover دستگاه محرک
prime movers دستگاه محرک
device شعار دستگاه
evaporator دستگاه اب شیرین کن
devices شعار دستگاه
folding machine دستگاه خم کاری
device status وضعیت دستگاه
safety device دستگاه ضامن
gun دستگاه تزریق
guns دستگاه تزریق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com