English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
the common wealth of massachusette چهار ایالت کنتاکی وماساچوست و ویرجینیا وپنسیلوانیا را گویند
Other Matches
upstate وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
live oak بلوط ویرجینیا
sweet bay ماگنولیای ویرجینیا
house of delegates مجلس مقننه مقدماتی ویرجینیا ومریلند
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumana چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrapterous دارای چهار بال چهار جناحی
tetragonal دارای چهار زاویه چهار کنجی
quatrefoil چهار ترک چهار گوشه
quadrangles چهار گوش چهار دیواری
quadrangle چهار گوش چهار دیواری
qyaternary چهار واحدی چهار عضوی
the story goes گویند
it is said that گویند که
they say گویند
shire ایالت
shires ایالت
provinces ایالت
province ایالت
statewide در سر تا سر ایالت
apanage ایالت
states ایالت
stated ایالت
stating ایالت
state- ایالت
state ایالت
the report goes چنین گویند
people say مردم می گویند
What do the others say? دیگران چه می گویند؟
stated ایالت کشوری
garrison state ایالت نظامی
state ایالت کشوری
state- ایالت کشوری
states ایالت کشوری
stating ایالت کشوری
First Ladies زن فرماندار ایالت
provincial ایالت نشین
statehood ایالت بودن
First Lady زن فرماندار ایالت
That is what I call a scientist . There is a scientist for you . به این می گویند دانشمند
ulster ایالت اولسیتر در ایرلند
yorkshire ایالت یورکشایردرشمال انگلستان
provincialist اهل ولایت یا ایالت
metonymical دارای صنعتی که انراmetonym گویند
He is said to be very rich . می گویند خیلی پولدار است
estate in joint tenancy در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
raped هتک ناموس به عنف ایالت
favorite son <idiom> رئیس جمهور ایالت شدن
key کی [جزیره ای کوچک در ایالت فلوریدا]
Alsatian اهل ایالت آلزاس در فرانسه
rapes هتک ناموس به عنف ایالت
Alsatians اهل ایالت آلزاس در فرانسه
rape هتک ناموس به عنف ایالت
raping هتک ناموس به عنف ایالت
Alsatian گویش آلمانی ایالت آلزاس
Alsatians گویش آلمانی ایالت آلزاس
everything is good in its season <proverb> گویند که هرچیز به هنگام خوش است
Midwestern وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
illinois استان >ایلی نویز< در ایالت متحده امریکا
ignoring تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
king's evidence گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
ignores تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
end bulb انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
alburnum طبقه دوم شیره برکه که انراsapwood نیزمی گویند
new england نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
row [ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
pidgin english انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
condominiums اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominium اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
atlantis جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
escheat در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
unlawful assembly در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
most favored nation کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
grand larceny سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
collapse slump از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
damage feasant درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
dying declarations در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
IOU در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
IOUs در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
quasi contract عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
pennsylvanian وابسته به ایالت پنسیلوانیا پنسیلوانیا
paradise rug طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
quartile چهار یک
quatre چهار
quadruped چهار پا
quadrate چهار یک
quadrupling چهار لا
quadrupeds چهار پا
four چهار
quarter چهار یک
quadruple چهار لا
quadrilaterals چهار بر
quadrupled چهار لا
tetrad چهار
quadruples چهار لا
tetragon چهار بر
quadrilateral چهار بر
tetragon چهار گوشه
quadrivalent چهار ارزشی
tetragon چهار ضلعی
tetradactylous چهار پنجهای
quadrate چهار گوش
tetrameter چهار وزنی
backfour چهار مدافع
tertramerous چهار جزئی
quad چهار قلو
square dome چهار طاقی
tetrad چهار عنصری
cross legged چهار زانو
quatrefoil گل چهار گلبرگی
double breasted کت چهار دکمه
qyaternary چهار تایی
quadrivalent چهار بنیانی
tetraphyllous چهار برگه
tetrastichous چهار جزیی
the four seasons چهار فصل
tetrastich چهار بیتی
the cardinal humours چهار ابگونه
tetrapod پروانه چهار پا
point four اصل چهار
tetrasporic چهار هاگی
tetravalent چهار بنیانی
tetramerous چهار جزیی
tetrasporous چهار هاگی
tetrahedron چهار وجهی
tetravalent چهار فرفیتی
tetratomic چهار اتمی
tetrahedral چهار وجهی
quadrangular چهار گوشه
quadrant چهار گوش
tetrasyllabic چهار هجائی
quadrisyllabic چهار هجائی
four o'clock ساعت چهار
quadrifid چهار شکافی
quadric چهار تایی
twice is دو دو تا چهار تا میشود
four cycle چهار چرخه
four dimensional چهار بعدی
quadraple چهار برابر
four pole چهار قطبی
tetrahedral چهار ضلعی
four way چهار لولهای
quadrant چهار یک دایره
four way چهار راه
foursquare چهار ضلعی
long legged چهار پایه
all fours چهار دست و پا
quadruple چهار گانه
square چهار گوش
Wednesdays چهار شنبه
Wednesday چهار شنبه
quadruplets چهار گانه
close چهار گوشه
quads چهار گوش
quads چهار قلو
quadrupled چهار تایی
quad چهار گوش
footstool چهار پایه
quadripartite چهار جزئی
quadruplet چهار گانه
quadrupling چهار تایی
quadruple چهار تایی
gallops چهار نعل
galloped چهار نعل
gallop چهار نعل
squaring چهار گوش
quadrupled چهار گانه
squares چهار گوش
quadruples چهار گانه
squared چهار گوش
quadruples چهار تایی
quadrupling چهار گانه
footstools چهار پایه
quadrilateral چهار ضلعی
quadrilaterals چهار جانبه
intersection چهار راه
quadrilaterals چهار ضلعی
quadrilateral چهار جانبه
all eyes چهار چشمی
intersections چهار راه
creep چهار دست و پا
four عدد چهار
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
square wave موج چهار گوش
mansard شیروانی چهار ترک
teragram واژه چهار حرفی
quatrefoil ارایش چهار پردهای
tetrapetalous دارای چهار گلبرگ
tetrandrous دارای چهار کاسبرگ
Wednesday هر چهار شنبه یکبار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com