Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
BPP
چهار بیت برای ترکیبی از رنگها
Other Matches
BPP
هشت بیت برای ترکیبی از رنگها
colour
دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colours
دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
realised
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realize
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
thinner
حلالی برای کاهش ویسکوزیته رنگها
colours
برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
color code
روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
colour
برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
iodoform
ترکیبی از ید که برای گندزدایی و مانند انهابکارمیبرند
character
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
opalite
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
analog
صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogue
صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogues
صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
musicom
یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
carrier company
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
tetragraph
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
scrambling
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
four poster
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetragonal
دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapterous
دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumvir
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrumana
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
universal roll
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
quad
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quadrangle
چهار گوش چهار دیواری
quadrangles
چهار گوش چهار دیواری
qyaternary
چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil
چهار ترک چهار گوشه
ymck
تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
bilinear filtering
مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
Colors
[American English]
رنگها
collage
هنراختلاط رنگها
color circle
دایره رنگها
flight of colors
پرش رنگها
chromatic
مربوط به رنگها
chromatics
علم رنگها
color disk
گرده رنگها
collages
هنراختلاط رنگها
color sorting test
ازمون دسته بندی رنگها
color anomia
زبان پریشی نامی رنگها
panchromatic
حساس نسبت بهمه رنگها
The color harmony in nature is very interesting.
هماهنگی رنگها درطبیعت بسیار جالب است
achloropsia
نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
combinative
ترکیبی
combinatorial
ترکیبی
trivalence
سه ترکیبی
synthesic
ترکیبی
agglutinative
ترکیبی
trivalency
سه ترکیبی
combinatory
ترکیبی
combinational
ترکیبی
composite casting
ترکیبی
synthetic
ترکیبی
synthetical
ترکیبی
ingradient
جز جز ترکیبی
thermal transfer
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
palettes
تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
palette
تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
thermal wax transfer printer
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal wax
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
affinities
میل ترکیبی
sequential storage
انباره ترکیبی
mixed cell refernce
ارجاع سل ترکیبی
affinity
میل ترکیبی
ingredients
جزء ترکیبی
ingredient
جزء ترکیبی
shapeliness
خوش ترکیبی
semisynthetic
نیمه ترکیبی
mixed strategy
استراتژی ترکیبی
elective affinity
میل ترکیبی
syntax error
اشتباه ترکیبی
combination bands
نوارهای ترکیبی
synthetic method
روش ترکیبی
combination influence
عامل ترکیبی
combination tone
صوت ترکیبی
mixed glue
چسب ترکیبی
combinational circuit
مدار ترکیبی
parathesis
ترکیبی بی تغییر
composite video
تصویر ترکیبی
composite symbol
علامت ترکیبی
composite metal
فلز ترکیبی
syntactical analysis
تحلیل ترکیبی
mix
مخلوط ترکیبی
mixes
مخلوط ترکیبی
turboramjet
ترکیبی از توربوجت و رم جت
diphthong
صدای ترکیبی
diphthongs
صدای ترکیبی
ordinal number
عدد ترکیبی
hydrogen bomb
بمب ترکیبی اتمی
histamine
ترکیبی بفرمول 3N9H5C
feasion
بمب ترکیبی اتمی
Borromini capital
[نوعی سر ستون ترکیبی]
combined transport
حمل و نقل ترکیبی
combined transport document
اسناد حمل ترکیبی
multiplex
تسهیم مخابره ترکیبی
ctd
سند حمل ترکیبی
ct
حمل و نقل ترکیبی
hemiterpene
ترکیبی بفرمول 8H5C
compound leverage floor jack
اهرم بالابر ترکیبی
diatessaron
ترکیبی ازچهار دارو
hydrogen bombs
بمب ترکیبی اتمی
chemical affinity
میل ترکیبی شیمیایی
contrasted
دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasts
دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrast
دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasting
دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
mixed column line graph
نمودار ستونی- خطی ترکیبی
mixed column line chart
نمودار ستونی- خطی ترکیبی
combined transport operator
عامل حمل و نقل ترکیبی
cob
[ترکیبی از خاک رس، ریگ، شن و کاه و آب]
basophile
میل ترکیبی شدیدبا موادقلیایی
basophil
میل ترکیبی شدید با موادقلیایی
carbide
ترکیبی از کربن و چند عنصرفلزی
lattin
ترکیبی مانند فلز برنج
cto
عامل حمل ونقل ترکیبی
contraction parry
ترکیبی ازدفاع ساده وچرخشی
ketol
ترکیبی مرکب ازالکل و استون
fiata combined transport bill of lading
بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
latten
ترکیبی مانند فلز برنج
hexahydrate
ترکیبی که دارای شش ذره اب باشد
deoxidize
از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
syntactical
طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
soft return
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
syntactic
طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
consolute
ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
chloramine
هرنوع ترکیبی که دارای ازت و کلر باشد
She has long and shapely legs .
ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
monad
ذره بسیط که نیروی ترکیبی یک هیدروژن است
cannon
[ترکیبی از سبک های امپراتوری ناپلئون و فدرال]
silicone
ترکیبی الی بفرمول Sio2R شبیه کتون
polyene
ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
to orient compound
نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
ansi
که نحوه نمایش رنگها و تصاویر کوچک و ساده را روی صفحه نمایش بیان میکند
standards
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
hypotaxis
رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
contrasted
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasts
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrast
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasting
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
octad
جسم بسیط یا ذرهای که قوه ترکیبی ان برابر است با8واحد
fbl
lading of bill combinedtransport FIATA بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
distemper
ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
dual
دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
ansi
ترتیبی از حروف کنترلی صفحه نمایش ANSI که رنگها و خصوصیات متن را روی صفحه کنترل میکند این ترتیب با کلید ESC و شروع میشود
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
large model
مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
card
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
Composite Order
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
cards
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
polyamide
پلی امید ترکیبی شامل چند گروه امید
quadrilateral
چهار بر
four
چهار
quadrate
چهار یک
quadruples
چهار لا
quadrupled
چهار لا
quadrupeds
چهار پا
tetrad
چهار
quarter
چهار یک
quadrupling
چهار لا
quadrilaterals
چهار بر
quadruple
چهار لا
quadruped
چهار پا
quartile
چهار یک
tetragon
چهار بر
quatre
چهار
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
acid diluent
ترکیبی که با قلم زنی سطح فلز باعث اتصال بهتر لایه های پرداخت با سطح فلزمیشود
quadrisyllabic
چهار هجائی
quadruples
چهار گانه
quadrivalent
چهار بنیانی
quadruplet
چهار گانه
foursquare
چهار ضلعی
quadrivalent
چهار ارزشی
four cycle
چهار چرخه
double breasted
کت چهار دکمه
quadrupled
چهار گانه
long legged
چهار پایه
Wednesdays
چهار شنبه
Wednesday
چهار شنبه
quadrupled
چهار تایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com