Dictiornary-Farsi | چهار شنبه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
Wednesday	چهار شنبه
Wednesdays	چهار شنبه


Search result with all words

Wednesday	هر چهار شنبه یکبار
Wednesdays	هر چهار شنبه یکبار
Other Matches

cross-in-square	[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster	تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium	چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil	چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetragonal	دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapterous	دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron	جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumana	چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir	انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
Tuesday	سه شنبه
Sabbath	شنبه
Tuesdays	سه شنبه
Thursday	پنج شنبه
Next Saturday . This coming Saturday.	شنبه دیگه
Thursdays	پنج شنبه
Saturday	روز شنبه
Saturdays	روز شنبه
Thur	مخفف پنج شنبه
Thurs	مخفف پنج شنبه
quadrangles	چهار گوش چهار دیواری
qyaternary	چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle	چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil	چهار ترک چهار گوشه
shrove tuesday	سه شنبه قبل ازچهارشنبه توبه
To fall into a trap.	جشن تولدم به شنبه می افتد
I am tied up ( engaged ) on Saturday .	شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
d. letter	حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
Thank goodness	خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday! [TGIF]	خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
what day of the week is it?	امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too.	او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
quadrupled	چهار لا
quarter	چهار یک
quadrupeds	چهار پا
quadrate	چهار یک
quadruple	چهار لا
quadrilaterals	چهار بر
quartile	چهار یک
quadruped	چهار پا
quatre	چهار
four	چهار
quadrilateral	چهار بر
quadruples	چهار لا
tetrad	چهار
quadrupling	چهار لا
tetragon	چهار بر
quadraple	چهار برابر
quadrant	چهار یک دایره
quadrant	چهار گوش
quadrangular	چهار گوشه
quadrilateral	چهار ضلعی
backfour	چهار مدافع
four dimensional	چهار بعدی
quadrate	چهار گوش
quadric	چهار تایی
qyaternary	چهار تایی
quatrefoil	گل چهار گلبرگی
footstool	چهار پایه
quadrilateral	چهار جانبه
quadrilaterals	چهار ضلعی
square dome	چهار طاقی
quadrilaterals	چهار جانبه
tertramerous	چهار جزئی
quadrivalent	چهار ارزشی
tetrastich	چهار بیتی
quadrivalent	چهار بنیانی
quadrisyllabic	چهار هجائی
four	عدد چهار
quadrifid	چهار شکافی
all fours	چهار دست و پا
cross legged	چهار زانو
twice is	دو دو تا چهار تا میشود
tetrasporic	چهار هاگی
tetrasyllabic	چهار هجائی
tetrapod	پروانه چهار پا
tetraphyllous	چهار برگه
long legged	چهار پایه
tetragon	چهار ضلعی
tetragon	چهار گوشه
point four	اصل چهار
tetrameter	چهار وزنی
tetramerous	چهار جزیی
tetrahedral	چهار ضلعی
tetrahedron	چهار وجهی
tetrahedral	چهار وجهی
tetrasporous	چهار هاگی
tetrastichous	چهار جزیی
double breasted	کت چهار دکمه
four o'clock	ساعت چهار
tetrad	چهار عنصری
the four seasons	چهار فصل
the cardinal humours	چهار ابگونه
four cycle	چهار چرخه
tetravalent	چهار بنیانی
four pole	چهار قطبی
tetradactylous	چهار پنجهای
four way	چهار لولهای
four way	چهار راه
foursquare	چهار ضلعی
tetravalent	چهار فرفیتی
tetratomic	چهار اتمی
galloped	چهار نعل
quadrupling	چهار گانه
quadrupling	چهار تایی
quads	چهار گوش
quads	چهار قلو
square	چهار گوش
close	چهار گوشه
quad	چهار گوش
quad	چهار قلو
footstools	چهار پایه
quadripartite	چهار جزئی
quadruples	چهار تایی
quadruples	چهار گانه
quadrupled	چهار تایی
gallop	چهار نعل
squaring	چهار گوش
squares	چهار گوش
squared	چهار گوش
quadruple	چهار گانه
quadruplets	چهار گانه
gallops	چهار نعل
quadruple	چهار تایی
quadruplet	چهار گانه
quadrupled	چهار گانه
creep	چهار دست و پا
intersections	چهار راه
all eyes	چهار چشمی
intersection	چهار راه
magnetic quadrupole	چهار قطبی مغناطیسی
mansard	شیروانی چهار ترک
course	چهار نعل رفتن
tetralogy	چهار درام یاتراژدی
mooring swivel	مدور چهار راه
quaternion	بخش چهارگانه چهار
space time	دستگاه چهار بعدی
coursed	چهار نعل رفتن
courses	چهار نعل رفتن
tetrameter	شعر چهار وتدی
quatrefoil	ارایش چهار پردهای
fourth degree of readiness	امادگی درجه چهار
full edged	چهار تراش کامل
scow	قایق چهار گوش
eyes in the back of one's head <idiom>	چهار چشمی پاییدن
graticule	چهار خانه کردن
tetrapetalous	دارای چهار گلبرگ
quad	در معنای چهار بار
inclosure	چهار دیواری حصار
it is 0 minutes past four	ده دقیقه از چهار می گذرد
it is four months old	چهار ماهه است
tetrandrous	دارای چهار کاسبرگ
quads	در معنای چهار بار
square wave	موج چهار گوش
cross-vault	طاق چهار بخش
curb-roof	شیروانی چهار تکه
Egyptian triangle	[سه، چهار یا پنج گوش]
estipite	ستون چهار گوش
tetrachromatism	دید چهار رنگی
four wheel drive	محرک چهار چرخ
quadrennial	چهار سال یکبار
gridiron	شبکه چهار خانه
Italian roof	بام چهار طرفه
stool	کرسی [سه یا چهار پایه]
terrachord	یک رشته چهار پردهای
quadrisyllable	کلمه چهار هجائی
cross-quarter	[آرایش گل چهار برگی]
teragram	واژه چهار حرفی
quartan	چهار روز یکبار
four-wheel drive	محرک چهار چرخ
phantomed cable	کابل چهار سیمی
quadded cable	کابل چهار سیمی
tetragonal system	دستگاه چهار گوشهای
tetragonal distortion	واپیچش چهار گوشهای
quadruple pact	میثاق چهار جانبه
cloister-vault	طاق چهار ترک
quadruple pact	پیمان چهار جانبه
quadruple fission	انشقاق چهار برابر
quadruple address	با نشانی چهار کانه
quadrumvirate	انجمنی مرکب از چهار تن
corpora quadrigemina	اجسام چهار قلو
quadripartite	چهار تایی چهارسویی
jct	مخفف چهار راه
impaling	چهار میل کردن
cardinal points	چهار جهت اصلی
impales	چهار میل کردن
cloverleaf	چهار راه اتوبان
cloverleaf	چهار راه شبدری
twice is	2 ضرب در 2 میشود چهار
coffin corner	چهار گوشه زمین
impaled	چهار میل کردن
cyrb roof	شیروانی چهار ترک
impale	چهار میل کردن
d.'s bedpost	چهار گشنیزی یا خاج
delire a quatre	هذیان چهار نفری
aft spring	طناب شماره چهار
round-the-clock	بیست و چهار ساعته
four blade beater	همزن چهار تیغه
skate	ماهی چهار گوش
skated	ماهی چهار گوش
skates	ماهی چهار گوش