Dictiornary-Farsi | چهار میل کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 215 (35 milliseconds)

English	Persian
impale	چهار میل کردن
impaled	چهار میل کردن
impales	چهار میل کردن
impaling	چهار میل کردن


Search result with all words

divide	پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
divides	پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
scaffold	سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
scaffolds	سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
quarter	به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
graticule	چهار خانه کردن
immure	در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
tetragraph	کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
to orient oneself	چهار سوی خود را پیدا کردن
to orient oneself	جهات چهار گانه خود راتعیین کردن
to go away in a foursome	چهار نفره سفر کردن
Other Matches

cross-in-square	[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster	تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium	چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil	چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetrapterous	دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron	جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumana	چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir	انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetragonal	دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrangles	چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil	چهار ترک چهار گوشه
quadrangle	چهار گوش چهار دیواری
qyaternary	چهار واحدی چهار عضوی
quarter	چهار یک
tetragon	چهار بر
quadrupling	چهار لا
quartile	چهار یک
quadrupled	چهار لا
four	چهار
quatre	چهار
quadrate	چهار یک
quadrilaterals	چهار بر
quadrupeds	چهار پا
tetrad	چهار
quadruped	چهار پا
quadruples	چهار لا
quadrilateral	چهار بر
quadruple	چهار لا
close	چهار گوشه
tetraphyllous	چهار برگه
tetrahedron	چهار وجهی
tetrameter	چهار وزنی
quadruplet	چهار گانه
qyaternary	چهار تایی
tetrahedral	چهار وجهی
quatrefoil	گل چهار گلبرگی
tetramerous	چهار جزیی
tetrahedral	چهار ضلعی
tetragon	چهار گوشه
four	عدد چهار
tetragon	چهار ضلعی
double breasted	کت چهار دکمه
tetradactylous	چهار پنجهای
quadric	چهار تایی
gallop	چهار نعل
quadrifid	چهار شکافی
quadrisyllabic	چهار هجائی
tetrasyllabic	چهار هجائی
quadruples	چهار تایی
quadrivalent	چهار بنیانی
quadrivalent	چهار ارزشی
quadruples	چهار گانه
quadrupled	چهار تایی
quadruple	چهار گانه
quadruple	چهار تایی
quadrate	چهار گوش
galloped	چهار نعل
quadraple	چهار برابر
quadruplets	چهار گانه
tetrad	چهار عنصری
tertramerous	چهار جزئی
cross legged	چهار زانو
quadrupling	چهار تایی
quadrupling	چهار گانه
Wednesday	چهار شنبه
Wednesdays	چهار شنبه
gallops	چهار نعل
quadrangular	چهار گوشه
quadrant	چهار گوش
quadrant	چهار یک دایره
quadrupled	چهار گانه
square dome	چهار طاقی
four way	چهار راه
four way	چهار لولهای
footstool	چهار پایه
foursquare	چهار ضلعی
footstools	چهار پایه
four pole	چهار قطبی
four o'clock	ساعت چهار
the four seasons	چهار فصل
the cardinal humours	چهار ابگونه
four dimensional	چهار بعدی
intersections	چهار راه
intersection	چهار راه
long legged	چهار پایه
quadrilateral	چهار ضلعی
quadripartite	چهار جزئی
quadrilateral	چهار جانبه
twice is	دو دو تا چهار تا میشود
quadrilaterals	چهار ضلعی
quadrilaterals	چهار جانبه
quads	چهار گوش
quads	چهار قلو
quad	چهار گوش
quad	چهار قلو
four cycle	چهار چرخه
squaring	چهار گوش
tetrapod	پروانه چهار پا
creep	چهار دست و پا
tetratomic	چهار اتمی
tetrastichous	چهار جزیی
tetrastich	چهار بیتی
tetrasporous	چهار هاگی
tetrasporic	چهار هاگی
all eyes	چهار چشمی
backfour	چهار مدافع
squared	چهار گوش
all fours	چهار دست و پا
tetravalent	چهار بنیانی
square	چهار گوش
tetravalent	چهار فرفیتی
point four	اصل چهار
squares	چهار گوش
quatrain	شعر چهار سطری
quatrains	شعر چهار سطری
quadrilateral	مربوط به چهار گوش
stool	کرسی [سه یا چهار پایه]
quadripartite	چهار تایی چهارسویی
skates	ماهی چهار گوش
quadrangles	چهار ضلعی چهارگوشه
eyes in the back of one's head <idiom>	چهار چشمی پاییدن
creeps	چهار دست و پا رفتن
skate	ماهی چهار گوش
creep	چهار دست و پا رفتن
skated	ماهی چهار گوش
quartan	چهار روز یکبار
quadrilateral	چهار پهلو چهارضلعی
round-the-clock	بیست و چهار ساعته
jct	مخفف چهار راه
quaternion	بخش چهارگانه چهار
scow	قایق چهار گوش
four-wheel drive	محرک چهار چرخ
quatrefoil	ارایش چهار پردهای
aft spring	طناب شماره چهار
space time	دستگاه چهار بعدی
full edged	چهار تراش کامل
four blade beater	همزن چهار تیغه
four wheel drive	محرک چهار چرخ
quadrilaterals	چهار پهلو چهارضلعی
diagonal	قطر چهار ضلعی
quadrangle	چهار ضلعی چهارگوشه
cardinal points	چهار جهت اصلی
quadrilaterals	مربوط به چهار گوش
square wave	موج چهار گوش
estipite	ستون چهار گوش
four high rolling stand	خان چهار غلطکی
four knight's game	بازی چهار اسب
four man team	تیم چهار نفره
four pictures test	ازمون چهار تصویر
four powns attack	حمله چهار پیاده
four stroke cycle	دوره چهار زمانه
four stroke cycle	سیکل چهار زمانه
four stroke engine	موتور چهار زمانه
four high rolling stand	مقام چهار غلطکی
four gear drive	گیربکس چهار دنده
gridiron	شبکه چهار خانه
Italian roof	بام چهار طرفه
four address computer	کامپیوتر چهار نشانی
tetrode	لامپ چهار قطبی
four core cable	کابل چهار سیمه
the big four	بزرگان چهار گانه
four terminal network	شبکه چهار قطبی
four wheel brake	ترمز چهار چرخ
four wire circuit	مدار چهار سیمه
inclosure	چهار دیواری حصار
courses	چهار نعل رفتن
coursed	چهار نعل رفتن
course	چهار نعل رفتن
it is 0 minutes past four	ده دقیقه از چهار می گذرد
it is four months old	چهار ماهه است
quadrilles	شطرنجی چهار گوش
quadrille	شطرنجی چهار گوش
mooring swivel	مدور چهار راه
mansard	شیروانی چهار ترک
quadded cable	کابل چهار سیمی
phantomed cable	کابل چهار سیمی
fourfold	چهار برابر چهارگانه
phantom circuit	مدار چهار سیمی
fourth degree of readiness	امادگی درجه چهار
quad	در معنای چهار بار
quads	در معنای چهار بار
twice is	2 ضرب در 2 میشود چهار
magnetic quadrupole	چهار قطبی مغناطیسی
Egyptian triangle	[سه، چهار یا پنج گوش]
quadrennial	چهار سال یکبار
tetragonal system	دستگاه چهار گوشهای
quadrisyllable	کلمه چهار هجائی
tetragonal distortion	واپیچش چهار گوشهای
tetrachromatism	دید چهار رنگی
terrachord	یک رشته چهار پردهای
d.'s bedpost	چهار گشنیزی یا خاج
cloverleaf	چهار راه اتوبان
cyrb roof	شیروانی چهار ترک
teragram	واژه چهار حرفی
corpora quadrigemina	اجسام چهار قلو
quadruple fission	انشقاق چهار برابر
four-square	چهار گوشهی کامل
Wednesday	هر چهار شنبه یکبار
Wednesdays	هر چهار شنبه یکبار
cloverleaf	چهار راه شبدری