Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
four forces of nature
چهار نیروی بنیادی طبیعت
Other Matches
lusus natarae
بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
lusus naturae
بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
oldster
ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumana
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetragonal
دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapterous
دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumvir
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrangle
چهار گوش چهار دیواری
quadrangles
چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil
چهار ترک چهار گوشه
qyaternary
چهار واحدی چهار عضوی
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
elementary
بنیادی
fundamental
بنیادی
basilar
بنیادی
climacteric
<adj.>
بنیادی
basics
بنیادی
radicals
بنیادی
structural
بنیادی
radical
بنیادی
basic
بنیادی
structurally
بنیادی
fundamental units
یکاهای بنیادی
basic conflict
تعارض بنیادی
elementary particles
ذرات بنیادی
basic anxiety
اضطراب بنیادی
base unit
یکای بنیادی
elementray particle
ذره بنیادی
elementary particle
ذره بنیادی
fundamental research
علم بنیادی
stroma
بافت بنیادی
fundamental particles
ذرات بنیادی
structural unemployment
بیکاری بنیادی
fundamental skill
مهارت بنیادی
fundumental particle
ذره بنیادی
pure research
علم بنیادی
fundamental unit
یکای بنیادی
basic research
علم بنیادی
fundamental forces
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
fundamental motor pattern
انگاره بنیادی حرکت
fundamental motor pattern
الگوی بنیادی حرکت
fundamental interactions
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
elementary charge
بار بنیادی
[فیزیک]
fundametal
بنیادی تشکیل دهنده
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
fundamental forces
اندرکنش های بنیادی
[فیزیک]
fundamental interactions
اندرکنش های بنیادی
[فیزیک]
graviton
واحد بنیادی فرضی گرانش
qualities
طبیعت
nature
طبیعت
quality
طبیعت
temperament
طبیعت
inclination
طبیعت
consubstantial
هم طبیعت
physio
طبیعت
Mother Nature
طبیعت
physios
طبیعت
natures
طبیعت
temperaments
طبیعت
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
parameters
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameter
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
photon
ذره بنیادی انرژی الکترومگنتیک که از انتقال یک
gift of nature
هدیه طبیعت
gift of nature
نعمت طبیعت
second nature
طبیعت ثانوی
hu man nature
طبیعت انسانی
hydraulic cycle
گردش اب در طبیعت
naturalism
طبیعت گرایی
against nature
مخالف طبیعت
cycle of water
گردش اب در طبیعت
animality
طبیعت حیوانی
naturalists
طبیعت شناس
natural endowments
بخششهای طبیعت
freaks of nature
غرائب طبیعت
contrary to nature
بر خلاف طبیعت
metaphsical
طبیعت حکمتی
human nature
طبیعت انسان
still life
طبیعت بیجان
tao
مسیر طبیعت
hyperphyscal
مافوق طبیعت
earthiness
طبیعت خاکی
navigate
طبیعت ذات
Mother Nature
طبیعت مهربان
navigated
طبیعت ذات
naturalist
طبیعت گرا
naturalist
طبیعت شناس
navigates
طبیعت ذات
naturalists
طبیعت گرا
navigating
طبیعت ذات
naturalism
طبیعت پردازی
lusus natarae
غرابت طبیعت
lusus naturae
غرابت طبیعت
natures
طبیعت سرشت
nature
طبیعت سرشت
hyperphysical
فوق طبیعت
landscape architecture
معماری طبیعت
metaphsics
دانش ماورای طبیعت
i a the beauties of nature
من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
unnatural
بر خلاف اصول طبیعت
unnaturally
بر خلاف اصول طبیعت
naturalistic
مبنی بر طبیعت بازی
stressing
یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stress
یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stresses
یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
natural phenomena
حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
all nature looked green
طبیعت سراسر سبز بود
humanist
مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
natural selection
فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
they are cured by nature
طبیعت انها را درمان میکند
metaphisical
مربوط به علم ماوراء طبیعت
fantasticality
طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
Pre-Raphaelites
مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
herbescent
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
naturalism
فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
anthropogenic
مربوط به برخورد وتماس بشر با طبیعت
it occurs in nature as a gas
در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
anthroposophy
علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
denature
طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
nature
[of things]
سرشت
[ماهیت]
[خوی]
[ذات]
[طبیعت]
Pre-Raphaelite
مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
earthliness
دنیوی بودن مادیت طبیعت زمینی یاخاکی
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
metaphysically
از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
natural philosopher
فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
catastrophism
اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
physiocrat
کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
desert
[طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
physiocrats
اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
quadruples
چهار لا
quadruple
چهار لا
quadrupling
چهار لا
quadrate
چهار یک
tetrad
چهار
quadrilateral
چهار بر
quarter
چهار یک
quadrilaterals
چهار بر
quadrupled
چهار لا
tetragon
چهار بر
quatre
چهار
quadruped
چهار پا
quartile
چهار یک
quadrupeds
چهار پا
four
چهار
idiocrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
feminality
طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
father file
پرونده بنیادی پرونده اصلی
tetrahedral
چهار وجهی
tetravalent
چهار فرفیتی
tetrahedral
چهار ضلعی
tetratomic
چهار اتمی
tetrastich
چهار بیتی
four
عدد چهار
tetravalent
چهار بنیانی
the cardinal humours
چهار ابگونه
quadrupling
چهار تایی
the four seasons
چهار فصل
quadrupling
چهار گانه
twice is
دو دو تا چهار تا میشود
quadruples
چهار تایی
quadruples
چهار گانه
backfour
چهار مدافع
tetrahedron
چهار وجهی
quadripartite
چهار جزئی
tetraphyllous
چهار برگه
footstools
چهار پایه
tetrameter
چهار وزنی
tetramerous
چهار جزیی
close
چهار گوشه
quadrilaterals
چهار جانبه
quadrilaterals
چهار ضلعی
tetrapod
پروانه چهار پا
tetrastichous
چهار جزیی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com