Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
fescue
چوب کوچکی که بوسیله ان اموزگار چیزی را به شاگردنشان میدهد
Other Matches
rockoon
پرتابه یا موشک کوچکی که بوسیله بالون درارتفاع زیادمنفجر شود
handcar
چهارچرخه کوچکی که بوسیله دست یا موتورکوچکی روی خط اهن حرکت میکند
etna
فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
credit union
موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
microspacing
خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند
loader
بخش کوچکی از کد برنامه که به برنامههای به صورت دودویی اجازه بار شدن در حافظه میدهد.
tracking symbol
علامت کوچکی روی صفحه نمایش تصویر که محل مکان نما را نشان میدهد
lobular
شبیه قطعه کوچکی از چیزی
pinning
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pin
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
isoseismic line
خطی که بوسیله ان جاهایی که زورزمین لرزه درانهایکسان است نشان میدهد
stroke writer
ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
rainwash
شستشوی چیزی بوسیله باران
to buy something at an auction
چیزی را در
[بوسیله]
حراجی خریدن
towline
طناب یا ریسمانی که بوسیله ان چیزی را می کشند
wherewithal
چیزی که بوسیله ان عملی قابل اجراست
photosensitize
بوسیله نور به چیزی حساسیت دادن
lugging
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
lugs
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
lug
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
lugged
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
rubber banding
قابلیتی از CAD که به یک مولفه اجازه میدهد تا درطول صفحه نمایش بوسیله قلم الکترونیکی یا دستگاه ماوس به مکان مورد نظرکشیده شود
heuristic reason
دلیلی که بوسیله ان کسی چیزی رابرای خودثابت کندیاپیش خودبفهمد
dragrope
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
cast pearls before swine
<idiom>
از بین بردن چیزی ارزشمندی بوسیله کسی که قدرش را نمی داند
margins
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
margin
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
modelled
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
modeled
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
indian giver
کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
models
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
model
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
lyophilization
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
pedagogues
اموزگار
teacher
اموزگار
instructor
اموزگار
instructors
اموزگار
tutoress
اموزگار زن
instructress
اموزگار زن
french master
اموزگار
pedagogue
اموزگار
school teacher
اموزگار
masterless
بی اموزگار
teachers
اموزگار
language master
اموزگار زبان
pedagog
اموزگار معلم
cookery instructor
اموزگار اشپزی
singing master
اموزگار سرایش
rhetor
اموزگار معانی بیان
pedagog
اموزگار علم فروش
lanista
شمشیرباز اموزگار شمشیربازی
rhetoricians
اموزگار معانی بیان
rhetorician
اموزگار معانی بیان
pedagogue
معلم اموزگار علم فروش
pedagogues
معلم اموزگار علم فروش
reach out with an olive branch
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
<idiom>
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
simulation
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
nursery governess
بانویی که کودکان را هم پرستاروهم اموزگاراست پرستار اموزگار
logical
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
dma
UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
tininess
کوچکی
smallness
کوچکی
exiguity
کوچکی
littleness
کوچکی
pettiness
کوچکی
emigration
درون کوچکی
graphics
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
ToolTips
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
detail
بخش کوچکی از یک شرح
epsilon
مقدار کوچکی از هر چیز
microcephalia
سر کوچکی جمجمه کوچک
overlays
بخش کوچکی از برنامه
detailing
بخش کوچکی از یک شرح
overlaying
بخش کوچکی از برنامه
overlay
بخش کوچکی از برنامه
(not a) ghost of a chance
<idiom>
حتی یک شانس کوچکی
landaulet n
گردونه کوچکی که پوششی دارد
puniness
تازه کاری جوانی کوچکی
dolly
چرخ کوچکی شبیه قرقره
card
قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
parcel
دسته قطعه کوچکی از زمین
parcels
دسته قطعه کوچکی از زمین
dollies
چرخ کوچکی شبیه قرقره
cards
قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
he has a small p in shimran
او ملک کوچکی درشمیران دارد
vestries
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
kit or kit violon
ویولون کوچکی که پیشترهااموزگاران رقص می نواختند
vestry
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
salami technique
سرقت مقادیر کوچکی ازدارایی بسیار زیاد
doodads
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
racket ball
گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
coppice wood
بته هاودرختان کوچکی که درزیردرختان بزرگ میرویند
slab
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
slabs
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
lockets
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
locket
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
centriole
ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه
copsewood
بته هاودرختان کوچکی که درزیردرختان بزرگ میرویند
flocculus
دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید
leprechaun
جن کوچکی که هرکس انراگرفتارمیساخت گنجهای نهفته راپیدامیکرد
doodad
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
bronchial tubes
برنشهای متوسط نایژه و مجراهای کوچکی که از آن منشعب میشود
ligule
زائده کوچکی که بین برگ وغلاف قرار دارد
altar-niche
[تو رفتگی در محراب کلیسا که اغلب نیایشگاه کوچکی است.]
superscript
ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
undergrowth
بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
hypodermic syringe
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
holm
جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
vacuole
گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد
water level
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
gablet
[سنتوری کوچکی بالای شمع پشت بند]
[معماری]
supervisory
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
swagger cane
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
junctions
جعبه کوچکی که تعداد سیم بهم وصل شده اند
clipboards
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
estuary
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
kilderkin
چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
estuaries
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
lanternpinion
چرخ کوچکی که میلههای عمودی داردو مانند است به فانوس
clipboard
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
junction
جعبه کوچکی که تعداد سیم بهم وصل شده اند
vanity boxŠcaseŠor bag
قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
arrow pointer
پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
epicanthus
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
sachets
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
vaude
نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد
sachet
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
anlage
اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
accelerating pump
پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
erased
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
jetevator
فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
foot block
قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
erases
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
middle ear
حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
erasing
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
erase
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
punches
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
packs
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
punched
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
platelet
صفحه کوچکی در سیستمهای سیالی که سطح ان مشبک ویا دارای کانالهای دقیقی میباشد
punch
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
control rocket
راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
pack
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
bed groins
بند کوچکی که بطور موقت جهت بالاامدن سطح اب دردهانه خروجی کانال زده میشود
juke joint
رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
cookie
فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود
cookies
فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
ball bearing
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
enclosing
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
encloses
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
ghettos
محل کوچکی از شهرکه محل سکونت اقلیت هااست
ghetto
محل کوچکی از شهرکه محل سکونت اقلیت هااست
ghettoes
محل کوچکی از شهرکه محل سکونت اقلیت هااست
queried
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queries
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
push
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
querying
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something
[for something]
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
hand-held
وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
coveting
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishes
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controls
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to hang over anything
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
controlling
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
establish
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
joggled
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com