Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
Wellington
چکمه دهان گشاد
Other Matches
clump block
قرقره دهان گشاد
straddle
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddles
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddled
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
To walk with ones feet wide apart.
گشاد گشاد راه رفتن
slaver
گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
To pass the news by word of mouth .
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
rictus
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
She stared at him with wide eyes.
با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
stomal
دهان دار وابسته به دهان
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
expired air method
روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
boot
چکمه
jack
جک چکمه کش
jacks
جک چکمه کش
bootjack
چکمه کش
gamashes
چکمه
wellingtons
چکمه
top boot
چکمه سواری
ski boot
چکمه اسکی
hip boot
چکمه بلند ضد اب
hessian boot
چکمه بلند
half boot
نیم چکمه
gambadoes
چکمه رکابی
cothurnus
یکجورنیم چکمه
bootjack
پاشنه کش چکمه
brogan
چکمه کفش
jackboots
چکمه ساقه بلند
jack boot
چکمه ساق بلند
jackboot
چکمه ساقه بلند
bootlick
چکمه کسی را لیسیدن
boot tree
قالب چکمه یا پوتین
buskin
یکجور چکمه که تا زیر زانومیرسد
balmoral
یکنوع چکمه یا پوتین بندی
napoleon
چکمه پاشنه بلند ناپلئونی
gambado
چکمه رکابی و ساقه بلندسواری
to stamp the snow off your boots
با کوبیدن پا برف را از چکمه ها پاک کردن
mukluk
نوعی چکمه پشم دار اسکیمویی
brogan
چکمه سنگین پاشنه دار لهجه محلی
wide
گشاد
loose
گشاد
looser
گشاد
loose-fitting
گشاد
wider
گشاد
broadest
گشاد
broader
گشاد
broad
گشاد
loosest
گشاد
straddle
گشاد با زی
straddled
گشاد با زی
straddles
گشاد با زی
widest
گشاد
loose fitting
گشاد
reamer
گشاد کن
ream
گشاد کردن
slip on
لباس گشاد
reaming
گشاد کردن
bigmouthed
دهن گشاد
straddle
گشاد نشستن
stretchiest
گشاد شونده
slop
شلوار گشاد
wide mouthed
دهن گشاد
bell mouthed
دهن گشاد
stretchier
گشاد شونده
straddles
گشاد نشستن
slip-ons
لباس گشاد
dilating
گشاد کردن
slopped
شلوار گشاد
slopping
شلوار گشاد
stretchy
گشاد شونده
pajamas
شلوار گشاد
spacious
جامع گشاد
dilatant
گشاد شونده
straddled
گشاد نشستن
dilates
گشاد کردن
dilate
گشاد کردن
to let out
افشاکردن گشاد کردن
jar
کوزه دهن گشاد
slacks
کساد کردن گشاد
jarred
شیشه دهن گشاد
varicosity
گشاد شدگی سیاهرگ
varix variously
سیاهرگ گشاد شده
jars
کوزه دهن گشاد
jars
شیشه دهن گشاد
wide eyed
دارای چشم گشاد
capacious
گنجایش دار گشاد
slackest
کساد کردن گشاد
slack
کساد کردن گشاد
wide-eyed
دارای چشم گشاد
sack
پیراهن گشاد و کوتاه
carboy
تنگ دهن گشاد
mason jar
کوزه دهن گشاد
robes
لباس بلند و گشاد
robe
لباس بلند و گشاد
dalmatic
خرقه استین گشاد
dolman sleeve
استین گشاد و اویخته
oxford bags
شلوار خیلی گشاد
oxbags
شلوار خیلی گشاد
mother hubbard
لباس گشاد زنانه
blouse
پیراهن یاجامه گشاد
blouses
پیراهن یاجامه گشاد
sacks
پیراهن گشاد و کوتاه
astraddle
دارای پای گشاد
jar
شیشه دهن گشاد
jarred
کوزه دهن گشاد
sacked
پیراهن گشاد و کوتاه
To widen a road .
جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
straddled
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
To spend recklessly ( prodigally ) .
گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
straddle
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
sprawl
گشاد نشستن هرزه روییدن
straddles
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
sprawls
گشاد نشستن هرزه روییدن
carronade
یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
scrawls
خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawling
گشاد نشستن هرزه روییدن
scrawl
خط خطی کردن گشاد نشستن
risking
گشاد بازی بخطر انداختن
risks
گشاد بازی بخطر انداختن
scrawling
خط خطی کردن گشاد نشستن
risked
گشاد بازی بخطر انداختن
risk
گشاد بازی بخطر انداختن
scrawled
خط خطی کردن گشاد نشستن
rochet
جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
krater
کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
These shoes are too big for me .
این کفشها برایم گشاد است
raglan
پالتو استین گشاد سبک و فراخ
varicosity
جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
pajamas
جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
My shoes stretched after wearing them for a couple of days .
پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
The shoes are a size too big for my feet.
کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
She likes loose - fitting dresses .
از لباس های گشاد خوشش نمی آید
chimere
خرقه بدون استین ویا بااستین گشاد وبزرگ
bloomer
شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
slopping
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopped
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
gobs
دهان
gob
دهان
unmuffle
دهان
jibbed
دهان
jib
دهان
jibbing
دهان
puss
دهان
jibs
دهان
OS
دهان
astomatous
بی دهان
saliva
اب دهان
astomatal
بی دهان
spittle
اب دهان
slobbered
اب دهان
slobbers
اب دهان
polystomatous
دهان
mouths
دهان
polystome
دهان
chops
دهان
mouthing
دهان
potato box
دهان
mouthed
دهان
mouth
دهان
slobber
اب دهان
slobbering
اب دهان
widemouthed
دهان باز
slobber
دهان را اب انداختن
scold
ادم بد دهان
peroral
از راه دهان
mouth-watering
دهان آب انداز
mouthwashes
دهان شویه
cyclostomate
دهان گرد
stoma
شکاف دهان
rictus
چاک دهان
stomatic
شبیه دهان
cyclostomatous
دهان گرد
palates
سقف دهان
gymnostomous
برهنه دهان
palate
سقف دهان
to shut up
دهان بستن
mouthy
دهان دار
slobbering
دهان را اب انداختن
stomatous
دهان دار
stomatology
دهان پزشکی
stomatitis
ورم دهان
slobbered
دهان را اب انداختن
stomatal
وابسته به دهان
neb
پوزه دهان
fomalhaut
دهان ماهی
openmouthed
دهان باز
halitosis
گند دهان
stomatal
دهان دار
slobbers
دهان را اب انداختن
fetid
گند دهان
toho
دهان ببر
insalivate
اب دهان زدن به
microstomous
کوچک دهان
scolded
ادم بد دهان
gagging
دهان باز کن
gags
دهان باز کن
throats
صدا دهان
throat
صدا دهان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com