Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (20 milliseconds)
English
Persian
exception
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exceptions
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
Other Matches
catchall
بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
long shot
<idiom>
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
These pants do not look any different than the others.
به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
change
متفاوت ساختن چیزی
changing
متفاوت ساختن چیزی
far cry
<idiom>
چیزی کاملا متفاوت
changes
متفاوت ساختن چیزی
changed
متفاوت ساختن چیزی
same
یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
to try something completely new
<idiom>
چیزی
[روشی ]
کاملا متفاوت امتحان کردن
synchronous
شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
This is just what I want . This is the very thing I want .
این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
This is the very thing I wanted.
این همان چیزی است که دلم می خواست
flocculence
یا دسته پشم باشد
clustering
دسته بندی
faction
دسته بندی
assortment
دسته بندی
ratings
دسته بندی
juntas
دسته بندی
junta
دسته بندی
classification
دسته بندی
assortments
دسته بندی
grading
دسته بندی
scale
دسته بندی
classifications
دسته بندی
factions
دسته بندی
groupage
دسته بندی
ordination
دسته بندی
ordinations
دسته بندی
rating
دسته بندی
classification chart
نمودار دسته بندی
classifications
عمل دسته بندی
zone decimal
دسته بندی ده دهی
groupage
دسته بندی کردن
zone decimal
دسته بندی اعشاری
categorize
دسته بندی کردن
categorized
دسته بندی کردن
to form into groups
دسته بندی کردن
to categorize
دسته بندی کردن
regimentalation
دسته بندی کردن
factionist
عضو دسته بندی
resorts
دسته بندی کردن
clanship
دسته بندی قبیلهای
zones
ناحیه دسته بندی
categorised
دسته بندی کردن
zone punch
سوراخ دسته بندی
divisions
قسمت دسته بندی
categorises
دسته بندی کردن
junto
دسته بندی سیاسی
categorising
دسته بندی کردن
categorizes
دسته بندی کردن
categorizing
دسته بندی کردن
classifies
دسته بندی کردن
zone
ناحیه دسته بندی
grades
دسته بندی کردن
resort
دسته بندی کردن
to erect into
دسته بندی کردن به
ratings
دسته بندی کردن
grade
دسته بندی کردن
group
دسته بندی کردن
groups
دسته بندی کردن
classification
عمل دسته بندی
rating
دسته بندی کردن
qsort
دسته بندی پرسشها
resorted
دسته بندی کردن
assorted
<adj.>
دسته بندی شده
rally
دسته بندی کردن
sorting test
ازمون دسته بندی
classifying
دسته بندی کردن
sort
دسته بندی کردن
sorter
دسته بندی کننده
division
قسمت دسته بندی
classify
دسته بندی کردن
to form into groups
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
color sorting test
ازمون دسته بندی رنگها
factional
مربوط به دسته بندی یا توط ئه
card sorting test
ازمون دسته بندی برگه ها
program line
فرش های همگون
[اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.]
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
ranks
درجه دادن دسته بندی کردن
ranked
درجه دادن دسته بندی کردن
rank
درجه دادن دسته بندی کردن
marshalling yard
محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
natives Olivenöl extra
روغن زیتون کاملا طبیعی
[دسته بندی یک]
nerve fascicle
دسته ای از رشته عصبی
[ساختمان استخوان بندی ]
nerve bundle
دسته ای از رشته عصبی
[ساختمان استخوان بندی ]
yarn sorting
دسته بندی نخ
[بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
cingulum bundle
دسته ای از رشته عصبی در مغز
[ساختمان استخوان بندی ]
cingulum
دسته ای از رشته عصبی در مغز
[ساختمان استخوان بندی ]
No sooner was he gone than he was kI'lled .
رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
resorts
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
lot integrity
دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
resort
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorted
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
pole
دسته بلند چیزی
poles
دسته بلند چیزی
log rolling
دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
warp patterning
طراحی با تار
[گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
It is the same pottage and the same bowl.
<proverb>
همان آش است و همان کاسه .
synchronous
فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
thumbnails
هر چیزی که باندازه ناخن باشد
sited
محلی که پایه چیزی باشد
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
site
محلی که پایه چیزی باشد
sites
محلی که پایه چیزی باشد
thumbnail
هر چیزی که باندازه ناخن باشد
isochronous network
شبکهای که در آن تمام قط عات شبکه از یک ساعت عمومی استفاده می کنند تا زمان بندی یکسان باشد
lugs
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
lugging
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
lug
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
lugged
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
crutches
هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد
crutch
هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد
dag
قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد
raee show
نمایش چیزی که در صندوق یا جعبه باشد
contents
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
reciprocal border
حاشیه قرینه
[گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
fiefdom
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
fiefdoms
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
scrap heap policy
رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
to feel like something
احساس که شبیه به چیزی باشد کردن
[مثال پارچه]
wool sorting
دسته بندی الیاف
[بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
hereditaments
هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
ingrowth
رشد ازدرون چیزی که درتوی چیزدیگری روییده یا فرورفته باشد
CD quality
چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
apomict
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
to suggest it is appropriate to do so
[matter]
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد
[چیزی ]
zone bits
بیت منطقه بیت دسته بندی
sorts
دسته کردن طبقه بندی کردن
sort
دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted
دسته کردن طبقه بندی کردن
to stake money on something
سرچیزی شرط بندی کردن پول روی چیزی گروگذاشتن
style sheet
الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
commodities
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodity
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
off print
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
pocket piece
سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
same
همان چیز همان
cloud lattice design
طرح ابری شبکه ای که بیشتر بصورت بندی و در فرش چین دیده می شود . زمینه معمولا زرد و شبکه ها آبی رنگ می باشد .
pipelines
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipeline
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
kepse motife
[ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
How very odd. Well I never.
چه چیزها ( بعلامت تعجب )
Enantiodroma
گرایش به تغییر چیزها به متضادشان
I am not expected to tell you every thing , am I ?
مگرتمام چیزها رابایدبه تو گفت
lot
گروه
[توده]
از مردم یا چیزها
visibility was poor
چیزها درست دیده نمیشد
hybrid
چیزی که از چندجزء ناجورساخته شده باشدکلمهای که اجزاء ان اززبانهای مختلف تشکیل شده باشد
implicit function
معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد
She has had many privations in her youth .
درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
standardises
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardised
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
hookup
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
standardizing
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardize
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardising
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardizes
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
pure
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
purest
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
purer
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
pack
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
accumulating
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulates
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
packs
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
accumulate
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
paranomia
اشفتگی دماغی که نشانه ان عوضی نامیدن چیزها است
stiffening
اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
adding
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adds
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
mounting
دسته و پشت بند دسته شمشیر
odd and ends
متفاوت
other than
متفاوت
different
متفاوت
away
متفاوت
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
others
متفاوت دیگری
re route
ارسال در یک متفاوت
differentiated products
کالاهای متفاوت
other
متفاوت دیگری
re-route
ارسال در یک متفاوت
re-routed
ارسال در یک متفاوت
unlike signs
علامتهای متفاوت
differebtial settlements
نشستهای متفاوت
re-routing
ارسال در یک متفاوت
re-routes
ارسال در یک متفاوت
continuous tone
نقطههای متفاوت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com