English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
to seize something [from somebody] چیزی را توقیف کردن [از کسی]
Other Matches
habeas corpus حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
under restraint در توقیف تحت توقیف د ربند
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
put under the ban توقیف کردن
forecloses توقیف کردن
suppressing توقیف کردن
impound توقیف کردن
apprehended توقیف کردن
intern توقیف کردن
apprehends توقیف کردن
grabs توقیف کردن
grabbing توقیف کردن
grabbed توقیف کردن
grab توقیف کردن
restrain توقیف کردن
pull-ins توقیف کردن
suppress توقیف کردن
suppresses توقیف کردن
apprehending توقیف کردن
garnishment توقیف کردن
internment توقیف کردن
apprehend توقیف کردن
embay توقیف کردن
keep in توقیف کردن
restrains توقیف کردن
to hold in restraint توقیف کردن
restraining توقیف کردن
interns توقیف کردن
foreclose توقیف کردن
foreclosed توقیف کردن
foreclosing توقیف کردن
pull in توقیف کردن
impounds توقیف کردن
impounding توقیف کردن
impounded توقیف کردن
pull-in توقیف کردن
hold in restraint توقیف کردن
attach توقیف کردن
attaches توقیف کردن
attaching توقیف کردن
interning توقیف کردن
detain توقیف کردن
sequestrate توقیف کردن
to take into custody توقیف کردن
ban توقیف کردن
banning توقیف کردن
bans توقیف کردن
distrain توقیف کردن
detained توقیف کردن
sequester توقیف کردن
detains توقیف کردن
detaining توقیف کردن
embargoes توقیف کردن
embargo توقیف کردن
confining توقیف کردن در جمع
apprehending بازداشت توقیف کردن
constrains حبس کردن توقیف
lift the ban on رفع توقیف کردن
confinement حبس کردن توقیف
seizes قاپیدن توقیف کردن
seize قاپیدن توقیف کردن
seized قاپیدن توقیف کردن
lay an embargo on در بندر توقیف کردن
arrests توقیف کردن بازداشتن
arrested توقیف کردن بازداشتن
confine توقیف کردن در جمع
attachment توقیف کردن ضمیمه
to cop somebody کسی را توقیف کردن
apprehend بازداشت توقیف کردن
arrest توقیف کردن بازداشتن
zeri suppression توقیف کردن صفر
apprehended بازداشت توقیف کردن
constrain حبس کردن توقیف
apprehends بازداشت توقیف کردن
keeps توقیف کردن بازداشتن
constraining حبس کردن توقیف
keep توقیف کردن بازداشتن
slap down ناگهان توقیف کردن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to lay one on a ship کشتی را در بندر توقیف کردن
retention حفافت توقیف بازداشت کردن
attaching ضبط کردن توقیف شدن
attaches ضبط کردن توقیف شدن
arrest حکم ضبط توقیف کردن
arrested حکم ضبط توقیف کردن
attach ضبط کردن توقیف شدن
confiscate مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
arrests حکم ضبط توقیف کردن
seize ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
seizes ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
seized ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
confiscates مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
suppresses توقیف کردن فرو نشاندن
suppress توقیف کردن فرو نشاندن
suppressing توقیف کردن فرو نشاندن
confiscating مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
to portray somebody [something] نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
lock up توقیف بازداشت کردن حبس کردن
to take off one رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
levy a sum on a person's property به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
lay hands upon something جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something [ to construe something to be something] چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to regard something as something چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
to keep in توقیف کردن جلوگیری کردن
confiscating توقیف کردن مصادره کردن
confiscate توقیف کردن مصادره کردن
sequester توقیف کردن جدا کردن
confiscates توقیف کردن مصادره کردن
booked رزرو کردن توقیف کردن
books رزرو کردن توقیف کردن
book رزرو کردن توقیف کردن
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rectify درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it <idiom> به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
see about (something) <idiom> دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up [to waste] something ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
garnishee کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
to mind somebody [something] اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
caption توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
captions توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
fix می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
lyophilization خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
flavoring چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
to prescribe something [legal provision] چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
prejudge تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to tarnish something [image, status, reputation, ...] چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
refers توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refer توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
to pirate something چیزی را غیر قانونی چاپ کردن [دو نسخه ای کردن]
premeditate قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
fraise نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
set loose <idiom> رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
embargo توقیف
embargoes توقیف
nabs توقیف
sequestration توقیف
bail توقیف
nabbing توقیف
nab توقیف
nabbed توقیف
arrestment توقیف
constraint توقیف
confiscation توقیف
suppression توقیف
captions توقیف
seizure توقیف
attachment توقیف
stoppages توقیف
stoppage توقیف
distress توقیف
internment توقیف
custody توقیف
supperession توقیف
distresses توقیف
caption توقیف
trustee process توقیف
garnishment توقیف
detention توقیف
distrainment توقیف
arrest توقیف
hold-up توقیف
hold up توقیف
durance توقیف
detentions توقیف
restraint توقیف
distraint توقیف
restraints توقیف
imperisonment توقیف
durante توقیف
confinement توقیف
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com