English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (25 milliseconds)
English Persian
forbidden fruit چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
Other Matches
crumpled rose leaf چیزی که خوشی انسان رامنغض میکند
intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
anthropography علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
Manx وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
ambition ارزو جاه طلب بودن
ambitions ارزو جاه طلب بودن
to p for ارزو یا اشتیاق چیزی راداشتن
to be absolutely forbidden [prohibited] مطلقا ممنوع بودن
immediacy مستقیم و بی واسطه بودن
to bar somebody from something [doing something] ممنوع کردن [کسی از چیزی] [اصطلاح رسمی ]
automatons ماشینی که کارهای انسان را میکند
automaton ماشینی که کارهای انسان را میکند
busman's holiday تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
minotaur جانوری که نیمی از بدنش گاو ونیم دیگرش انسان بودن
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
gargoyle ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyles ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
solipsism فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
stripper کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
voice وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
straw that breaks the camel's back <idiom> مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
cladding واسطه شفافی که هسته یک فیبر نوری را احاطه میکند دومین لایه واحد فیبر نوری
monitored 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitors 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitor 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
anthrop پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
anthropo پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
id مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
sweepy چیزی که جارو میکند
synthesizer وسیلهای که چیزی تولید میکند
spitfire چیزی که اتش پرتاب میکند
synthesisers وسیلهای که چیزی تولید میکند
synthesizers وسیلهای که چیزی تولید میکند
ushered طلیعه چیزی بودن
to be behind it پشت چیزی بودن
ushering طلیعه چیزی بودن
to be cross about something دلخور بودن از چیزی
owns صاحب چیزی بودن
owning صاحب چیزی بودن
stand for علامت چیزی بودن
ushers طلیعه چیزی بودن
take on <idiom> بدنبال چیزی بودن
sensitivity حساس بودن به چیزی
attends درپی چیزی بودن
attending درپی چیزی بودن
attend درپی چیزی بودن
to be on the outside در بیرون [چیزی] بودن
usher طلیعه چیزی بودن
to bein chase anything درتعقیب چیزی بودن
sensitivities حساس بودن به چیزی
to have something at one's disposal صاحب چیزی بودن
owned صاحب چیزی بودن
to be nutty upon anything شیفته چیزی بودن
hankers ارزومند چیزی بودن
tripling سه برابر چیزی بودن
triples سه برابر چیزی بودن
tripled سه برابر چیزی بودن
triple سه برابر چیزی بودن
To know something by heart. چیزی را حفظ بودن
to be culpable for something مجرم به چیزی بودن
to have something دارای چیزی بودن
to agree on something موافق بودن با چیزی
down on (someone) <idiom> از چیزی عصبانی بودن
own صاحب چیزی بودن
side with <idiom> عاشق چیزی بودن
to have something صاحب چیزی بودن
to have something at one's disposal مالک چیزی بودن
to have something مالک چیزی بودن
to have something at one's disposal دارای چیزی بودن
hanker ارزومند چیزی بودن
hankered ارزومند چیزی بودن
pirated شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirating شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
pirate شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
descriptions کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
description کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
stayer کسی یا چیزی که توقف میکند نگاهدار
whitener شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
pirates شخصی که چیزی را کپی میکند و می فروشد
erasers وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
eraser وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
to depend on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
to be reliant on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
To be crazy about someone (something). دیوانه کسی ( چیزی ) بودن
to be dependent on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
To care for something . To be involved in something . درقید وبند چیزی بودن
to rely on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
take care of <idiom> مراقب چیزی یا کسی بودن
to be dependent on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
to be reliant on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
mark time <idiom> منتظر وقوع چیزی بودن
to be reliant on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
have dibs on <idiom> درخط استفاده از چیزی بودن
to depend on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
to be a dead duck بیهوده بودن [چیزی یا کسی]
to look at the black side [about something] بدبین بودن [برای چیزی]
to take care of somebody [something] مراقب کسی [چیزی] بودن
nibble at در قبول چیزی دودل بودن
to be incredulous of anything نسبت به چیزی شکاک بودن
to be dependent on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
to depend on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
to think [of] [به] فکر [کسی یا چیزی] بودن
to look like the real thing مانند چیزی واقعی بودن
demagnetizer وسیلهای که چیزی را از حالت مغناطیسی خارج میکند
changer وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
point protector چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
aligner وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند
to be out of all proportion to something غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
beseech درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
debunk توخالی بودن چیزی را نشان دادن
to be mad at somebody [something] از دست کسی [چیزی] عصبانی بودن
beseeched درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseeches درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
to be vigilant about something هوشیار [گوش بزنگ] بودن به چیزی
to feverishly look forward to something با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
stick around تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
to look forward to something excitedly با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
multifinder گونهای از Apple Macintosh Finder که چند کاره بودن را پشتیبانی میکند
ustulation عمل بودن یا خشکاندن چیزی پیش ازساییدن
subtend در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
to be the obvious thing [for somebody or something] آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
to be tied up in something دست کسی بند بودن [بخاطر چیزی]
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
wizard امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
checks بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checked بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
wizards امکان نرم افزاری که در ساختن چیزی به شما کمک میکند
while loop دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
protecting یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protects یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protect یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
to lose sleep over something [someone] <idiom> بخاطر چیزی [کسی] دلواپس بودن [صطلاح روزمره]
to lose sleep over something [someone] <idiom> بخاطر چیزی [کسی] نگران بودن ا [صطلاح روزمره]
drill press متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
underlies در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlie در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlain در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
wherunto که بدان
thereunto بدان
thereto بدان
thereto attached پسوسته بدان
thereby بدان وسیله
desideration ارزو
ideals ارزو
aspirations اه ارزو
orexis ارزو
wishing ارزو
aspiration اه ارزو
appetence or tency ارزو
will less بی ارزو
appetency ارزو
one's heart'st d. ارزو
object of d. ارزو
ideal ارزو
appetence ارزو
whereat که بدان جهت که در انجا
according as چنانکه بدان سان که
to be exposed to a constant stream of something در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
simulations عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulation عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
optatively بطور ارزو
yearned ارزو کردن
appetite اشتها ارزو
yearns ارزو کردن
craves ارزو کردن
yearn ارزو کردن
wisher ارزو کننده
appetites اشتها ارزو
craved ارزو کردن
wished ارزو خواهش
desire میل ارزو
wishes ارزو خواهش
wish ارزو خواهش
wish ارزو کردن
cravings ارزو کردن
aspirer ارزو کننده
wished ارزو کردن
crave ارزو کردن
pantingly ارزو کنان
aspiring ارزو داشتن
aspires ارزو داشتن
aspired ارزو داشتن
aspire ارزو داشتن
wishes ارزو کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com