English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
fold چین خوردگی زمین
folded چین خوردگی زمین
folds چین خوردگی زمین
Search result with all words
backfall زمین خوردگی
Other Matches
hair crack شکاف خوردگی ترک خوردگی
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
chafing خوردگی
wear خوردگی
erosion-corrosion خوردگی
chafes خوردگی
chafe خوردگی
corrsion خوردگی
abrasion خوردگی
abrasions خوردگی
erosion خوردگی
wears خوردگی
corrosion خوردگی
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
vermiculation کرم خوردگی
fraction ترک خوردگی
cracking ترک خوردگی
fractions ترک خوردگی
torsion پیچ خوردگی
disbandment برهم خوردگی
indisposedness بهم خوردگی
screws پیچ خوردگی
screw پیچ خوردگی
shrinkage چروک خوردگی
rick پیچ خوردگی
uneasiness بهم خوردگی
rugosity چروک خوردگی
ruga تاب خوردگی
folding چین خوردگی
cancellation قلم خوردگی
ricks پیچ خوردگی
rancidity باد خوردگی
queasiness بهم خوردگی
ricked پیچ خوردگی
corrosive action اثر خوردگی
collission بهم خوردگی
surface corrosion خوردگی سطحی
crossing out قلم خوردگی
pliature چین خوردگی
inurement پینه خوردگی
twists پیچ خوردگی
turmoil بهم خوردگی
folium چین خوردگی
erosion corrosion خوردگی- فرسودگی
galvanic corrosion خوردگی گالوانیکی
fissuration ترک خوردگی
wrinkling چین خوردگی
kink پیچ خوردگی
wrinkle چین خوردگی
intercrystalline corrosion خوردگی کریستالی
electrolytic corrosion خوردگی الکترولیتی
twisting پیچ خوردگی
wrinkles چین خوردگی
ricking پیچ خوردگی
electrochemical corrosion خوردگی الکتروشیمیایی
induration پینه خوردگی
graphitic corrosion خوردگی گرافیتی
muss بهم خوردگی
twist پیچ خوردگی
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
turn پیچ خوردگی قرقره
cavity کرم خوردگی دندان
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
turns پیچ خوردگی قرقره
folding test ازمایش چین خوردگی
trainsick دچاربهم خوردگی حال
worm hole جای کرم خوردگی
stress corrosion خوردگی در اثر تنش
hot crack ترک خوردگی گرم
cavities کرم خوردگی دندان
bending over test ازمایش چین خوردگی
caries کرم خوردگی دندان
corrosion control جلوگیری و کنترل خوردگی
deceptions حیله فریب خوردگی
corrosion pit فرورفتگی در اثر خوردگی
deception حیله فریب خوردگی
indisposition بهم خوردگی مزاج
turn one's stomach <idiom> باعث حال به هم خوردگی
amusement فریب خوردگی پذیرایی
indispositions بهم خوردگی مزاج
revolts بهم خوردگی انقلاب
revolt بهم خوردگی انقلاب
disorderliness اختلال بهم خوردگی
anticorrosive protection حفافت در برابر خوردگی
amusements فریب خوردگی پذیرایی
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
cold cracking ترک خوردگی فلز سرد
wear فرسایش خوردگی جنگ افزارها
corrosion زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
wears فرسایش خوردگی جنگ افزارها
he is rather i. than sick بهم خوردگی یاساکت دارد
cross folding test ازمایش چین خوردگی عرضی
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
upset _ برهم زنی بهم خوردگی
to knock under تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
carsick مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
corrosion resistant مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
structural damage خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
varus پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
seasickness تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tents چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
seasick مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
airsick مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
windage پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
crevice corrosion خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
damask سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
passivating پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
pitting corrosion سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
parkerizing عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
bituminous paint رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
grass roots کف زمین
ground کف زمین
globe زمین
terrain زمین
floor کف زمین
floored کف زمین
ground : زمین
soiling زمین
soil زمین
norland زمین
land n زمین
extra terrestrial زمین
earthing زمین
lackland بی زمین
graze زمین
grazed زمین
grazes زمین
acres زمین
ground [British] [floor] کف زمین
floor کف زمین
soils زمین
floors کف زمین
domain زمین
fielded زمین
real estate زمین
ground line خط زمین
this earthly round زمین
field زمین
tellus زمین
ground surface کف زمین
geodetically زمین
land زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com