English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
high frequency alternator ژنراتورفرکانس بالا
Other Matches
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
superincumbent از بالا
overhead بالا
overhead سر بالا
overtones بالا تن
galleries لژ بالا
gallery لژ بالا
upside بالا
uppermost از بالا
highs بالا
balcony لژ بالا
highest بالا
up stairs بالا
up there ان بالا
high بالا
upper limit حد بالا
balconies لژ بالا
top بالا
lever bridge پل بالا رو
on high در بالا
outreach بالا
headwater بالا اب
upping رو به بالا
upping بالا
upped رو به بالا
atop بالا
upped بالا
up رو به بالا
above در بالا
up بالا
aweigh بالا
aloft بالا
overtone بالا تن
over- بالا
over بالا
ascendancy بالا
in old age [in great age] در سن بالا
upper بالا
at a great age در سن بالا یی
ascendency بالا
hoist بالا بردن
lifting device ابزار بالا بر
hoist بالا کشیدن
hoisted بالا بردن
upgraded بطرف بالا
hoisted بالا کشیدن
upgrades بالا بردن
upgrades از درجه بالا
upgrades بطرف بالا
atop بطرف بالا
bottom up از پایین به بالا
face up feed خورد رو به بالا
upgrading بالا بردن
upgrading بطرف بالا
h.f. فرکانس بالا
hoists بالا بردن
upgraded از درجه بالا
radius زند بالا
abovestairs طبقه بالا
boosters بالا برنده
booster بالا برنده
ascending بالا رونده
ascendent بالا رونده
upgraded بالا بردن
ascensive بالا رونده
at the utmost دست بالا
upgrade بطرف بالا
heaved بالا کشیدن
heave بالا کشیدن
uplifts بالا بردن
upgrade از درجه بالا
upgrade بالا بردن
uplift بالا بردن
hoists بالا کشیدن
ascendance بالا رفتن
embezzling بالا کشیدن
embezzle بالا کشیدن
promoted بالا بردن
promotes بالا بردن
promoting بالا بردن
raising بالا اوردن
raises بالا بردن
upheaval بالا امدن
upheavals بالا امدن
promote بالا بردن
elevating بالا بردن
embezzled بالا کشیدن
aspire بالا رفتن
aspired بالا رفتن
aspires بالا رفتن
aspiring بالا رفتن
Mt بالا رفتن
Mts بالا رفتن
elevate بالا بردن
embezzles بالا کشیدن
jack بالا بردن
jacks بالا بردن
upgrading از درجه بالا
tossed بالا انداختن
elevates بالا بردن
tosses بالا انداختن
shoot out بالا جستن
shoot forth بالا جستن
tossing بالا انداختن
rally بالا بردن قی مت
rallies بالا بردن قی مت
shoot-outs بالا جستن
toss بالا انداختن
spec مشخصات بالا
raise بالا بردن
raise بالا کشیدن
raises بالا کشیدن
soars بالا رفتن
soared بالا رفتن
top down از بالا به پایین
top-down از بالا به پایین
soar بالا رفتن
rallied بالا بردن قی مت
up and down بالا و پایین
escalate بالا گرفتن
escalated بالا گرفتن
escalates بالا گرفتن
escalating بالا گرفتن
high-class از طبقات بالا
Please come up . بفرمائید بالا
chock-a-block بالا کشیده
all-time بالا یا پایینترین حد
upwards بطرف بالا
uplifter بالا برنده
upper beam تیر بالا
upper bound کران بالا
upraise بالا بردن
uprear بالا بردن
upriser بالا رونده
upward compatible همساز رو به بالا
upward flow جریان رو به بالا
upward motion حرکت رو به بالا
upward rotation چرخش رو به بالا
to tilt up به بالا پیچیدن
to turn up [collar] به بالا پیچیدن
up <adv.> به بالا [آمدن]
upwards <adv.> به بالا [رفتن]
to hinge up به بالا پیچیدن
to fold up به بالا پیچیدن
raise of loom بالا بردن
warp beam نورد بالا
to fold up به بالا تا زدن
to hinge up به بالا تا زدن
to tilt up به بالا تا زدن
to turn up [collar] به بالا تا زدن
unfield میدان بالا
head piece قسمت بالا
high temperature دمای بالا
high voltage ولتاژ بالا
high wing بال بالا
scandent بالا رونده
intumesce بالا امدن
it comes from above از بالا می آید
jack up بالا بردن
joo chin pyon soon koot کف دست بالا
long precision با دقت بالا
mountant بالا رونده
high storage انباره بالا
high resolution وضوح بالا
high precison دقت بالا
heave away بالا بکشید
heave in بالا کشیدن
high burst ترکش بالا
high contrast تغایر بالا
high efficiency راندمان بالا
high frequency بسامد بالا
high frequency فرکانس بالا
high grown بلند بالا
high impedance امپدانس بالا
high order رتبه بالا
on stilts بالا ایستاده بل
plan view دید از بالا
to fetch up بالا اوردن
to puff out بالا امدن
to puff up بالا امدن
to set in بالا امدن
top carriage قنداق بالا
top cast ریختن از بالا
top pour ریختن از بالا
topmast دکل بالا
topside قسمت بالا
topsides قسمت بالا
to cast the g. بالا اوردن
to bring up بالا اوردن
they were filfty at the outsid دست بالا
plan view نمای بالا
pushup بالا فشردنی
radio frequency فرکانس بالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com