Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
English
Persian
extension
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extensions
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
Other Matches
data link
تجهیزاتی که اجازه انتقال اطلاعات به صورت یک داده رامیدهد
floating point basic
نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
flex
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند.
flexed
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند.
flexes
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند.
flexing
سیم یا کابلی که وسیله را به منبع اصلی تغذیه وصل میکند.
accordingly
از همان قرار
alignments
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
bookmark
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
bookmarks
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
same
یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
ipsilateral
قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
to obtain permission
اجازه گرفتن
texts
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
text
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
to take ones farewell of
اجازه مرخصی گرفتن از
to take leave of any one
اجازه ازکسی گرفتن
to ask
[someone]
for permission
[از کسی]
اجازه گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
adapter
وسیلهای که به دو یا چند وسیله ناهماهنگ اجازه اتصال میدهد
communication
سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
agendas
نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد که قرار ملاقاتهای یک روز را ضبط کند
agenda
نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد که قرار ملاقاتهای یک روز را ضبط کند
calendar program
ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
housed
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
houses
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
house
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
No sooner was he gone than he was kI'lled .
رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
stymies
قرار گرفتن
stand
قرار گرفتن
lie
قرار گرفتن
stymie
قرار گرفتن
lies
قرار گرفتن
stymied
قرار گرفتن
stymieing
قرار گرفتن
lied
قرار گرفتن
surmount
بالا قرار گرفتن
surmounts
بالا قرار گرفتن
colocate
کنار هم قرار گرفتن
pews
درنیمکت قرار گرفتن
grade
در پایهای قرار گرفتن
grades
در پایهای قرار گرفتن
pew
درنیمکت قرار گرفتن
surmounted
بالا قرار گرفتن
surmounting
بالا قرار گرفتن
heel
در پاشنه قرار گرفتن
calendar program
ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
cabled
وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
cable
وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
aligning
دریک ردیف قرار گرفتن
aligned
دریک ردیف قرار گرفتن
aligns
دریک ردیف قرار گرفتن
align
دریک ردیف قرار گرفتن
bear
درسمت قرار گرفتن در سمت
target pattern
شکل قرار گرفتن هدف
overlie
قرار گرفتن خفه کردن
to receive attantion
مورد توجه قرار گرفتن
in one's good books (graces)
<idiom>
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
emotionalize
تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
poise of head
وضع قرار گرفتن سر روی تن
bears
درسمت قرار گرفتن در سمت
alignments
قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignments
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignment
قرار گرفتن مناسب در صفحه
attitude
حالت قرار گرفتن رفتار
attitudes
حالت قرار گرفتن رفتار
alignment
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
equitant
رویهم قرار گرفتن برگها
snug
بطور دنج قرار گرفتن
feel the pinch
<idiom>
در تنگنای مالی قرار گرفتن
bearing direction
جهت قرار گرفتن یاطاقان
thermal exposure
در معرض حرارت قرار گرفتن
protection
عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
haul defilade
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
averaged
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
luggage compartment
محل قرار گرفتن جامه دان
averaging
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
in situ
[قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
overlap
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlapped
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlaps
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
venation
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
format
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
trifle
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
take cover
پشت جان پناه قرار گرفتن
trifles
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
formats
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
grasps
طرز گرفتن یک وسیله
grasp
طرز گرفتن یک وسیله
grasped
طرز گرفتن یک وسیله
stacked
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
aliens
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
alien
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
pillows
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
pillow
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
battery groung pattern
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
succeeds
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
grain orientation
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
superimpose
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposes
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
disposure
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
succeeded
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
unwarned exposed
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
trails
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
succeed
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
appose
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
chop
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
chopped
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
trailing
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
to catch the connection
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
handshaking
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshake
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
handshakes
استفاده از سیگنال تصدیق در معنای آمادگی بری ارسال و دریافت که به کامپیوتر اجازه میدهد یا وسیله کندتر کار کند
exposures
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposure
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
textures
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
quiver
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
finish crossover
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish style
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
texture
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
interfere
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
quivers
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
interfered
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
quivering
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivered
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
interferes
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
lionize
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
It is the same pottage and the same bowl.
<proverb>
همان آش است و همان کاسه .
to mediate a result
وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
synchronous
فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
cardinal points effect
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
connector
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
shuttle
ماکو
[وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
preorbital
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
strafing
زیر اتش گرفتن هدفهای زمینی به وسیله تیربارهواپیما
terminator
ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
hang
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
hangs
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
lifted
وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lifting
وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lifts
وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lift
وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
aligns
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
align
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
caban
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
formats
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
storage
وسیله ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دستیابی است
integrated circuit
مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
port
وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
authorized
در اختیار قرار داده شده مجاز به اجازه استفاده داده شده
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same
همان چیز همان
kabuli
کابلی
wand
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wands
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
card
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
slack line
اسکریپر کابلی
cable railways
ترن کابلی
cable railway
ترن کابلی
chebulic myrobalan
هلیله کابلی
cable control system
سیستم کنترل کابلی
sprocket holes
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
cover off
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
branch
کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
fanned
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanning
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com