English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
oropesa کابل شناور مخصوص جمع اوری مین دریایی
Other Matches
radio sonobuoy بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
floating base پایگاه شناور دریایی
clip بست مخصوص کابل و سیم
clipped بست مخصوص کابل و سیم
clippings بست مخصوص کابل و سیم
clips بست مخصوص کابل و سیم
culvert لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
culverts لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
salvage group تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
periscope دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscopes دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
sleds هدف کش شناور دریایی سورتمه هدف کش
sled هدف کش شناور دریایی سورتمه هدف کش
voyage repairs تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
datum dan buoy علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
drop cable بخشی از کابل که آداپتور یکایستگاه کاری را به کابل شبکه اصلی وصل میکند.
time آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
duct لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
times آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
timed آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
TDR آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن
ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
proteranthy گل اوری قبل از برگ اوری
iceberg کوه یخ شناور توده یخ شناور
float شناور شدن شناور بودن
icebergs کوه یخ شناور توده یخ شناور
floats شناور شدن شناور بودن
floated شناور شدن شناور بودن
gulls هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gull هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
T connector اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
localtalk استاندارد شبکه سافت Apple که لایه فیزیکی مثل سیستم کابل یا اتصالات را که در شبکه Apple Talk استفاده میشود را ساخته است . شبکه داده را روی کابل unshield pair-tuisted منتقل میکند
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
terns پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
tern پرستوک دریایی چلچله دریایی
marines تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
cable assembly مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
crash locator beacon برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
supplementation پس اوری
reproduction هم اوری
competitions هم اوری
supplementation هم اوری
reproductions هم اوری
rivalry هم اوری
rivalries هم اوری
competition هم اوری
float شناور
floats شناور
free swimming شناور
above water <adj.> شناور
floating fundation پی شناور
floating bridge پل شناور
drift ice یخ شناور
float bridge پل شناور
floaty شناور
flying bridge پل شناور
vessel شناور
floated شناور
buoyant شناور
pontoons پل شناور
afloat شناور
bouyant foundation پی شناور
floating شناور
ballcock شناور
ballcocks شناور
vessels شناور
on the float شناور
pontoon پل شناور
nectonic شناور
pack ice یخ شناور
obtainment بدست اوری
odontiasis دندان در اوری
accumulations جمع اوری
accumulation جمع اوری
sporogony هاگ اوری
nauseousness تهوع اوری
reproductivity استعداد هم اوری
salivation بزاق اوری
ingathering فراهم اوری
food gathering خوراک اوری
prosaicness کسالت اوری
harassment بستوه اوری
lethality مرگ اوری
productiveness بار اوری
stigmatism ننگ اوری
symbolization نماد اوری
malignancy زیان اوری
procurement بدست اوری
perniciousness زیان اوری
collections جمع اوری
titillation غلغلک اوری
innovated نو اوری کردن
gathering گرد اوری
gatherings گرد اوری
collection جمع اوری
staging برصحنه اوری
enucleation مغزبیرون اوری
justification دلیل اوری
innovate نو اوری کردن
resuscitation بهوش اوری
assemblages جمع اوری
boring ملال اوری
innovating نو اوری کردن
innovates نو اوری کردن
assemblage جمع اوری
justifications دلیل اوری
exemplification مثال اوری
exemplification نمونه اوری
childbearing بچه اوری
own ship's course bus کابل او اس سی
cabling کابل
cable کابل
cabled کابل
cable clip پل کابل
cable head سر کابل
Kabul کابل
cable assembly کابل
adrift شناور مهارشده
pontoon اسکله شناور
plunger piston پیستون شناور
pontoon bridge پل شناور قایقی
pontoon طراده شناور
swims شناور شدن
phytoplankton گیاهان شناور
swim شناور شدن
floating dock حوض شناور
float test ازمون شناور
floating grid شبکه شناور
float into position شناور شدن
floating gyro ژایرو شناور
float guage اشل شناور
pontoons اسکله شناور
pontoons طراده شناور
floating audress نشانی شناور
floating aquatics ابزیان شناور
vessel یگان شناور
vessels یگان شناور
floater جسم شناور
float well چاه شناور
barge تراده شناور
barged تراده شناور
barges تراده شناور
float valve دریچه شناور
floating charactep دخشه شناور
bay پل رابط در پل شناور
baying پل رابط در پل شناور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com