English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
probation کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
Other Matches
correctional institution کانون اصلاح و تربیت
reformatory schools کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
study for bar دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
reformatory کانون اصلاح
reformatories کانون اصلاح
house of correction کانون اصلاح وتربیت
apprenticeships دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeship دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
armory training اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
younker نجیب زاده جوان جوان سلحشور
yonker نجیب زاده جوان جوان سلحشور
reconditioning training اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
whipping post تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
chain gang دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
The convicts are being sent to concentration camps . محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
peripheral slots شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
princox جوان ژیگولو جوان جلف
princock جوان ژیگولو جوان جلف
ip واحد نمایش مخصوص که به کار بردن امکان میدهد صفحات ویدیو متن ویرایش کنند پیش از ارسال آنها به پایگاه داده اصلی
well-bred با تربیت تربیت شده
appernticeship کاراموزی
apprenticeship کاراموزی
training کاراموزی
apprenticeships کاراموزی
financial centers مراکز مالی
active centers مراکز فعال
growth centers مراکز رشد
training ورزش کاراموزی
trains کاراموزی کردن
trained کاراموزی کردن
train کاراموزی کردن
revise اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising اصلاح کردن اصلاح نمودن
higher brain centers مراکز عالی مغز
face centered cubic مکعب مراکز وجوه پر
preservice training کاراموزی پیش از خدمت
advanced unit training اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
basic unit training اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
telephone plant تشکیلات مراکز تلفن خودکار
urban مربوط به شهر مراکز شهری
fcc lattice شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
face centered cubic lattice شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
telephone switching technique تکنیک مراکز تلفن خودکار
modification kit جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
probationary وابسته به دوره کاراموزی یاازمایشی
rivet pitch فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
telephone switchboard قفسه اتصالات مراکز تلفن خودکار
he was engagedon probation بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
self correcting خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
opening hours ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
computer assisted instruction اموزش به کمک کامپیوتر اموزش کامپیوتری دستورالعمل به کمک کامپیوتر
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
Alcaraz یکی از مراکز بافت فرش در اسپانیا مربوط به قرن ۱۵ تا ۱۷ میلادی با طرح های شبکه ای و بندی
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
focalpoint کانون
confocal هم کانون
focal spot کانون
focused کانون
focusses کانون
focussing کانون
focuses کانون
focus کانون
fireplaces کانون
focussed کانون
fireplace کانون
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
club کانون مجمع
focus به کانون دراوردن
clubbing کانون مجمع
focuses به کانون دراوردن
ball کانون [کاموا]
focused کانون عدسی
focus کانون عدسی
clubs کانون مجمع
seismic focus کانون زلزله
bar association کانون وکلا
focuses کانون عدسی
true or real focus کانون حقیقی
bars کانون وکلا
bar کانون وکلا
virtual focus کانون مجازی
bifocal دارای دو کانون
bifocals دارای دو کانون
clubbed کانون مجمع
focal point کانون توجه
focusses کانون عدسی
twine کانون [کاموا]
focal surface سطح کانون
focalization تمرکز در کانون
bundle کانون [کاموا]
magnetic focus کانون مغناطیسی
knot کانون [کاموا]
focussing کانون عدسی
focussing به کانون دراوردن
focused به کانون دراوردن
focusses به کانون دراوردن
focussed به کانون دراوردن
clew کانون [کاموا]
image focal point کانون تصویر
law society کانون وکلا
focussed کانون عدسی
to push out پیش بردن جلو بردن
imbibe تحلیل بردن فرو بردن
imbibed تحلیل بردن فرو بردن
imbibing تحلیل بردن فرو بردن
imbibes تحلیل بردن فرو بردن
focused کانونی شدن کانون
focal مربوط به کانون عدسی
bar association کانون وکلا دادگستری
focuses کانونی شدن کانون
focussed کانونی شدن کانون
focus کانونی شدن کانون
focussing کانونی شدن کانون
focusses کانونی شدن کانون
youths جوان
frying جوان
young persons جوان
fry جوان
molls زن جوان
moll زن جوان
younger جوان
fries جوان
young جوان
lass زن جوان
callant جوان
dell زن جوان
dells زن جوان
juvenescent نو جوان
lasses زن جوان
yoth جوان
adolescent جوان
callan جوان
adolescents جوان
youth جوان
beardless جوان
masochism لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
focal plane افق مار بر کانون عدسی
bar council هیات مدیره کانون وکلا
chuff بی تربیت
upbringing تربیت
nurture تربیت
lowbred بی تربیت
nurtured تربیت
churl بی تربیت
nurtures تربیت
education تربیت
nurturing تربیت
mannerless بی تربیت
ill-bred بی تربیت
mannerliness تربیت
pedagogy تربیت
grossed بی تربیت
grosser بی تربیت
grossest بی تربیت
grossing بی تربیت
good breeding تربیت
blowzed بی تربیت
half bred بی تربیت
bearish بی تربیت
ill mannered بی تربیت
ill bred بی تربیت
gross بی تربیت
gentrice تربیت
gentle با تربیت
true bred با تربیت
low bred بی تربیت
gentler با تربیت
gentlest با تربیت
unmannerly بی تربیت
randy بی تربیت
unpolished بی تربیت
genteelness تربیت
caddish بی تربیت
well bred با تربیت
barbarous بی تربیت
impolite بی تربیت
uncivil بی تربیت
gentry تربیت
manner تربیت
cultivation تربیت
grosses بی تربیت
uncivilly بی تربیت
playboys جوان عیاش
playboy جوان دخترباز
ephebophilia جوان خواهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com