English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
illigal character کاراکتر غیر مجاز
Other Matches
piggybacks دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
numeric character کاراکتر عددی
enquiry character کاراکتر پرس و جو
global character کاراکتر سراسری
esc کاراکتر گریز
escape character کاراکتر گریز
illigal character کاراکتر غیرقانونی
sync character کاراکتر همگام
optical character کاراکتر نوری
sync کاراکتر همگام
magnetic character کاراکتر مغناطیسی
metacharacter فوق کاراکتر
null character کاراکتر تهی
crc character کاراکتر CRC
character recognition تشخیص کاراکتر
character per inch کاراکتر دراینچ
check character کاراکتر مقابلهای
character code رمز کاراکتر
character per second کاراکتر درثانیه
control character کاراکتر کنترلی
characters دخشه کاراکتر
character generator مولد کاراکتر
blank character کاراکتر تهی
character دخشه کاراکتر
blank character کاراکتر جای خالی
negative acknowledge character کاراکتر تصدیق منفی
nongraphic character کاراکتر غیر گرافیکی
character based program برنامه مبتنی بر کاراکتر
ocr شناخت کاراکتر نوری
caracter addressable کاراکتر نشانی پذیر
lsc کاراکتر با کمترین ارزش
print control character کاراکتر کنترل چاپ
dot matrix character کاراکتر ماتریس نقطهای
cps Second Per Characters کاراکتر بر ثانیه
communication control character کاراکتر کنترل ارتباطی
figure shift کلید یا کد مبدل کاراکتر
form feed character کاراکتر تغذیه فرم
error control character کاراکتر کنترل خطا
aknowledge character کاراکتر مورد قبول
accuracy control character دخشه یا کاراکتر کنترل دقت
enq character ENQuiry کاراکتر پرس و جو
fully formed character کاراکتر تمام شکل یافته
special character علامت ویژه کاراکتر مخصوص
variable length character encoding رمزگذاری کاراکتر با طول متغیر
ampersand کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
type bar تمام کاراکترها در یک مجموعه کاراکتر معین
ack Character Ackowledge کاراکتر مورد قبول
micr بازشناسی کاراکتر با جوهرمغناطیسی Recognition InkCharacter agnetic
pad character کاراکتر میانگیر برای پر کردن فصای خالی
blanking نشان ندادن یک کاراکتر یا ترک یک فضا در صفحه نمایش
elite type یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
authorized level of organization سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
code level تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
typematic هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
optical character recognition تشخیص نوری دخشه تشخیص کاراکتر نوری شناسایی نوری دخشه بازشناسی نوری دخشه بازشناسی کاراکتر نوری
wand دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
wands دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
framing error خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
backslash کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
prompted کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompts کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompt کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
permitted مجاز
legal مجاز
permissive مجاز
licensed مجاز
tropologic مجاز
admissibll مجاز
allowable مجاز
certified مجاز
rated مجاز
admittable مجاز
authorised مجاز
authorrized مجاز
admissible مجاز
commissioned مجاز
at liberty مجاز
authorized مجاز
toluene حد مجاز
metonymy مجاز
lawful مجاز
licensable مجاز
allowed مجاز
permissible مجاز
authorized program برنامه مجاز
authorized manpower استعدادپرسنلی مجاز
authorized strength استعداد مجاز
licensing hours زمان مجاز
legitimize مجاز کردن
bona fide holder دارنده مجاز
permissible load بار مجاز
on the house <idiom> مجاز درکاری
ban item غیر مجاز
legitimizing مجاز کردن
legitimizes مجاز کردن
bag limit حد مجاز صید
legitimized مجاز کردن
admitance روا مجاز
legitimization مجاز کردن
circuit allocated use مدارچانلهای مجاز
licit روا مجاز
revocable contract عقد مجاز
prescribed load بار مجاز
maximum prr ermissible مجاز حداکثر
permissibly بطور مجاز
metonym مجاز مرسل
permissible velocity تندی مجاز
not allowed غیر مجاز
permissible deviation تفاوت مجاز
permissible dosage دوز مجاز
safe load بار مجاز
justifiability مجاز بودنی
impermissible غیر مجاز
legitimising مجاز کردن
legitimises مجاز کردن
delegation of authority مجاز شمردن
legitimised مجاز کردن
fair game شکار مجاز
working load بار مجاز
height clearance ارتفاع مجاز
troplogy مجاز گوئی
trope مجاز استعاره
idiographic وابسته به مجاز
tolerance limit خطای مجاز
permissible velocity سرعت مجاز
permitting مجاز کردن
dose مقدار مجاز
dosed مقدار مجاز
doses مقدار مجاز
dosing مقدار مجاز
complementing حد مجاز مکمل
complemented حد مجاز مکمل
complement حد مجاز مکمل
frees مجاز منفصل
freeing مجاز منفصل
freed مجاز منفصل
free مجاز منفصل
speed limit سرعت مجاز
complements حد مجاز مکمل
figuratively بطور مجاز
tolerance خطای مجاز
permits مجاز کردن
tolerance تفاوت مجاز
permit مجاز کردن
tolerances خطای مجاز
tolerances تفاوت مجاز
unauthorized غیر مجاز
accredited مجاز معتبر
lawfully به طور مجاز
allowances میزان مجاز
allowance میزان مجاز
speed limits سرعت مجاز
working stress تنش مجاز
settings شدت مجاز
authorized allowance سهمیه مجاز
setting شدت مجاز
allowable stress تنش مجاز
allowable load بار مجاز
authorised clerk واسطه مجاز
allowable level تراز مجاز
allowable cargo load حداکثربار مجاز
allowed vibrations ارتعاشهای مجاز
allowable cargo load بار مجاز
contraband غیر مجاز
authorise مجاز نمودن
authorized bank بانک مجاز
ranged مجموعه مقادیر مجاز
ranges مجموعه مقادیر مجاز
personnel authorization جدول پرسنلی مجاز
prescribed load بار مهمات مجاز
licitly بطور مجاز یا مشروع
manpower cieling حداکثرنیروی انسانی مجاز
maximum allowable concentration حداکثر غلظت مجاز
maximum permissible load بار مجاز حداکثر
personnel authorization سطح پرسنلی مجاز
peak strenght حداکثر استعداد مجاز
authorized parts list لیست قطعات مجاز
authorized parts list سهمیه مجاز قطعات
authorized allowance supplies سهمیه اماد مجاز
authorized allowance supplies سهمیه مجاز اماد
permissible dosage میزان داروی مجاز
range مجموعه مقادیر مجاز
maximum permissible voltage ولتاژ مجاز حداکثر
safe loads tables جداول بارهای مجاز
ratings نحوه عملکرد مجاز
circuit allocated use سهمیه مدارهای مجاز
acceptance tolerance حد مجاز قابل قبول
authorized manpower نیروی انسانی مجاز
eligible traffic عبور و مرور مجاز
security مشخصات کاربران مجاز
allowable cabin load بار مجاز هواپیما
numbers مجموعه مقادیر مجاز
number مجموعه مقادیر مجاز
allowed energy levels ترازهای انرژی مجاز
forbidden band نوار غیر مجاز
twenty four hour charge rate امپر مجاز باتری
allowed quantum state حالت کوانتومی مجاز
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com