English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (30 milliseconds)
English Persian
decarbonate کاربن گیری کردن
decarbonize کاربن گیری کردن
Other Matches
multi part stationery کاغذ متمادی با چند ورق با هم یا همراه کاربن یا بدون کاربن
carbon copies ورق کاربن
carbon paper کاغذ کاربن
carbon copy ورق کاربن
He's a wet blanket. او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
shoots زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
ensue پی گیری کردن
decoppering مس گیری کردن
ensues پی گیری کردن
ensued پی گیری کردن
follow up پی گیری کردن
fuel سوخت گیری کردن
desalt نمک گیری کردن از
measure اندازه گیری کردن
petrol بنزین گیری کردن
to seclude oneself کناره گیری کردن
fueled سوخت گیری کردن
intercepts جلو گیری کردن
intercepted جلو گیری کردن
intercepting جلو گیری کردن
prevents پیش گیری کردن
preventing پیش گیری کردن
prevented پیش گیری کردن
precluded پیش گیری کردن
preclude پیش گیری کردن
seceded کناره گیری کردن
fussiness ایراد گیری کردن
targetted هدف گیری کردن
targets هدف گیری کردن
targeting هدف گیری کردن
targeted هدف گیری کردن
target هدف گیری کردن
seceding کناره گیری کردن
factorize فاکتور گیری کردن
secedes کناره گیری کردن
targetting هدف گیری کردن
precludes پیش گیری کردن
prevent پیش گیری کردن
fuelled سوخت گیری کردن
cavil خرده گیری کردن
caviled خرده گیری کردن
caviling خرده گیری کردن
cavilled خرده گیری کردن
cavils خرده گیری کردن
fuelling سوخت گیری کردن
shell سبوس گیری کردن
shelling سبوس گیری کردن
fuels سوخت گیری کردن
precluding پیش گیری کردن
shells سبوس گیری کردن
secede کناره گیری کردن
refuel سوخت گیری کردن
proofreading غلط گیری کردن
dry-cleaning لکه گیری کردن
emending غلط گیری کردن
retire کناره گیری کردن
proofreads غلط گیری کردن
crack down on <idiom> سخت گیری کردن
emended غلط گیری کردن
emend غلط گیری کردن
refuels سوخت گیری کردن
deburr پلیسه گیری کردن
refuelling سوخت گیری کردن
refuelled سوخت گیری کردن
to take measures اندازه گیری کردن
hold aloof کناره گیری کردن
refueling سوخت گیری کردن
To remove the stains . لکه گیری کردن
refueled سوخت گیری کردن
proofread غلط گیری کردن
emends غلط گیری کردن
emendate غلط گیری کردن
to keep one's distance کناره گیری کردن
intercept جلو گیری کردن
throw up کناره گیری کردن از
dry-clean لکه گیری کردن
to give wide berth to کناره گیری کردن از
dry-cleaned لکه گیری کردن
dry-cleans لکه گیری کردن
point هدف گیری کردن
retires کناره گیری کردن
caulk بتونه گیری کردن
over refine زیادنکته گیری کردن
tup جفت گیری کردن
to split hairs نکته گیری کردن
ranging قلق گیری کردن
dry cleanse لکه گیری کردن
hypercriticize زیاده خرده گیری کردن
fuelling تقویت سوخت گیری کردن
to retire in to oneself از جامعه کناره گیری کردن
fuels تقویت سوخت گیری کردن
fuel تقویت سوخت گیری کردن
to snuff out در نتیجه گل گیری خاموش کردن
intercross تقاطع کردن جفت گیری
to throw up کناره گیری کردن از استعفادادن از
fuelled تقویت سوخت گیری کردن
fueled تقویت سوخت گیری کردن
to keep oneself to oneself کناره گیری ازمردم کردن
abdicated کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicates کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicating کناره گیری کردن استعفا دادن
mates جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mated جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mate جفت گیری یاعمل جنسی کردن
abdicate کناره گیری کردن استعفا دادن
aim قصد داشتن هدف گیری کردن
interceded میانجی شدن میانه گیری کردن
dispart تقسیم شدن هدف گیری کردن
aimed قصد داشتن هدف گیری کردن
carp از روی خرده گیری صحبت کردن
aims قصد داشتن هدف گیری کردن
intercede میانجی شدن میانه گیری کردن
metres بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
metre بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
fuss ایراد گرفتن خرده گیری کردن
meters بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
interceding میانجی شدن میانه گیری کردن
fussed ایراد گرفتن خرده گیری کردن
take something into account <idiom> بخاطر آوردن وتصمیم گیری کردن
take something to heart <idiom> به صورت جدی تصمیم گیری کردن
fusses ایراد گرفتن خرده گیری کردن
meter بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
fussing ایراد گرفتن خرده گیری کردن
intercedes میانجی شدن میانه گیری کردن
quantize با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
to retire from [to] a place از [به] جایی کناره گیری کردن [یا منزوی شدن]
methodize در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
to send in one's papers کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
to be round with any one با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
outbreed جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
dispart شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ
to correct yhe press چیز چاپ شده غلط گیری کردن
metres اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
go in for <idiom> شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
metre اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
zeroes قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zero قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
meter اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meters اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
zeros قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
phones شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoned شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
counter flood اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
batches اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
ranges تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
batch اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
his severity relaxed از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
lineup اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
selective clock stetching تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
digamy دو زن گیری دو شوهر گیری
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
with the utmost rigour با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
deoxygenate اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
point voting system سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
biases سو گیری
skimmed کف گیری
recapture پس گیری
dewatering اب گیری
luting گل گیری
skims کف گیری
recature پس گیری
lutation گل گیری
recaptured پس گیری
scorification کف گیری
exorcisms جن گیری
resumption از سر گیری
retractaion پس گیری
exorcism جن گیری
bias سو گیری
monogyny یک زن گیری
skim کف گیری
catch بل گیری
recaptures پس گیری
recapturing پس گیری
sampling نمونه گیری
deoxidation اکسیژن گیری
removal of phosphorus فسفر گیری
noise suppression پارازیت گیری
stake-out زیرنظر گیری
derivations مشتق گیری
inquiry خبر گیری
isolation کناره گیری
dimensions اندازه گیری
removal of cinder تفاله گیری
collier ذغال گیری
punctiliousness نکته گیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com