English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
foundries کارخانه گداز فلز
foundry کارخانه گداز فلز
Other Matches
melting گداز
deliquescence گداز
smelting گداز
fusion گداز
fusions گداز
liquation گداز
melts گداز
melt گداز
fusible زود گداز
fusibility گداز پذیری
transient flow جریان گداز
fusibility قابلیت گداز
iron founder اهن گداز
fusion گداز ذوب
fusions ذوب گداز
first order transition گداز مرتبه یک
f.n.p نقطه گداز
fusion point نقطه گداز
slag گداز اتشفشانی
fusible گداز پذیر
liquation گداز ابگونسازی
infusible گداز نا پذیر
liquation گداز جزیی
liquefiable گداز پذیر
fusion ذوب گداز
melting furnace کوره گداز
infusibility گداز نا پذیری
melting point نقطه گداز
nuclear fusion گداز هستهای
fusions گداز ذوب
melting point نقطه ذوب یا گداز
MPs مخفف نقطهی گداز
MP مخفف نقطهی گداز
flux گداز تغییرات پی درپی
soldering flux گداز اور لحیم کاری
ablation [melting of snow or ice] گداز [آب شدن] [سطح کوه یخ یا برف]
ablate کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
production ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
factory کارخانه
workplace کارخانه
workplaces کارخانه
manufactory کارخانه
workhouses کارخانه
workhouse کارخانه
works کارخانه
shops کارخانه
shop کارخانه
worked کارخانه
work کارخانه
factories کارخانه
house work کارخانه
shopped کارخانه
coopery کارخانه
factory-spun نخ کارخانه ای
plant کارخانه
plants کارخانه
ex mill تحویل در کارخانه
electric plant کارخانه برق
fulling mill کارخانه قصاری
manufaturer صاحب کارخانه
factory chimney دودکش کارخانه
ex factory تحویل در کارخانه
cast steel plant کارخانه فولادریزی
ice plant کارخانه یخ ساز
generating station کارخانه برق
generating plant کارخانه برق
gas works کارخانه گاز
lock out تعطیل کارخانه
manufactoring plant کارخانه تولیدی
out <adv.> بیرون از کارخانه
packinghouse کارخانه کنسروسازی
packingplant کارخانه کنسروسازی
pilot plant کارخانه نمونه
plant construction ساختمان کارخانه
plant mixing اختلاط در کارخانه
plant mixing امیختن در کارخانه
power house کارخانه برق
sirenic سوت کارخانه
smeltery کارخانه گدازگری
smelting plant کارخانه ذوب
works inspector بازرس کارخانه
works superintendent مدیر کارخانه
He is running ( runs ) the factory . او کارخانه را می گرداند
power station کارخانه برق
manufacturers صاحب کارخانه
bookbindery کارخانه صحافی
car factory کارخانه خودروسازی
manufacturing کارخانه دار
installation کارخانه نصب
mills کارخانه نورد
shed کارخانه سرپوشیده
cement plant کارخانه سیمان
chimney stalk دودکش کارخانه
mill کارخانه نورد
manufacturer صاحب کارخانه
industrialists کارخانه دار
installations کارخانه نصب
gasworks کارخانه گاز
studio کارگاه کارخانه
brewery کارخانه ابجوسازی
breweries کارخانه ابجوسازی
studios کارگاه کارخانه
industrialist کارخانه دار
power stations کارخانه برق
sirens سوت کارخانه
siren سوت کارخانه
cut back تعطیل کارخانه
cotton mill کارخانه نخ ریسی
spinning factory کارخانه نخ ریسی
sheds کارخانه سرپوشیده
copper smelting plant کارخانه ذوب مس
plants نبات کارخانه
spinning کارخانه نخریسی
shedding کارخانه سرپوشیده
plant نبات کارخانه
cotton factory کارخانه نخ ریسی
smeltery کارخانه ذوب فلزات
stonework کارخانه سنگ بری
plant ماشین الات کارخانه
plant محل کارخانه یا کارگاه
ship yard کارخانه کشتی سازی
salt works کارخانه نمک سازی
cotton-mills کارخانه ریسندگی پنبه ای
dockyards کارخانه کشتی سازی
ropewalk کارخانه طناب سازی
tin smelting plant کارخانه ذوب قلع
plants محل کارخانه یا کارگاه
plants ماشین الات کارخانه
wirework کارخانه سیم سازی
shipyard کارخانه کشتی سازی
field خارج اداره یا کارخانه
shipyards کارخانه کشتی سازی
dockyard کارخانه کشتی سازی
tinwork کارخانه قلع کاری
printworks کارخانه چیت بافی
dye works کارخانه رنگ سازی
gas works کارخانه تولید گاز
gas works tar قطران کارخانه گاز
computer integrated manufactureing کارخانه کاملا" اتوماتیک
glassworks کارخانه شیشه گری
mills کارخانه اسیاب کردن
coking plant کارخانه ذغال سازی
iron foundry کارخانه ذوب اهن
lead works کارخانه سرب گدازی
concreting plant کارخانه بتن سازی
contractor plant کارخانه پیمان کار
energy plant کارخانه تولید نیرو
engineering works کارخانه ماشین سازی
fielded خارج اداره یا کارخانه
creamery کارخانه کره گیری
cotton spinner صاحب کارخانه نخ ریسی
fields خارج اداره یا کارخانه
concrete plant کارخانه بتن سازی
mill کارخانه اسیاب کردن
ashery کارخانه نمک قلیاسازی
lock out بسته شدن کارخانه
firms کارخانه موسسه بازرگانی
foundries کارخانه ذوب فلز
foundry کارخانه ذوب فلز
shop کارخانه خرید کردن
firmer کارخانه موسسه بازرگانی
saw mill کارخانه اره کشی
firmest کارخانه موسسه بازرگانی
nailery کارخانه میخ سازی
metallurgical plant کارخانه ذوب اهن
firm کارخانه موسسه بازرگانی
shops کارخانه خرید کردن
powder mill کارخانه باروت سازی
pottery factory کارخانه چینی سازی
shopped کارخانه خرید کردن
dairy farm مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
factory team تیم کارخانه اتومبیل سازی
sawmill کارخانه چوب بری والوارسازی
computer aided factory management مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
grindery کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
sawmills کارخانه چوب بری والوارسازی
saltern کارخانه یا معدن استخراج نمک
sheet roller کارخانه نورد ورق فلزی
distilleries کارخانه یا محل تقطیر رسومات
distillery کارخانه یا محل تقطیر رسومات
rolling mill کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
to start up something دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
to put something into operation دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
power plants کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plant کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
installing قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
installs قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
laboratorial ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
Its no joke running a factory . اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
install قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
blueprint تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
blueprints تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
cost in use هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
rolling mill ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
default value تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
d , top concept تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
equipment وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
default setting تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com