English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 45 (3 milliseconds)
English Persian
stiletto کارد
stilettos کارد
daggar کارد
knuckle bow کارد
knuckle guard کارد
straight dagger کارد
Other Matches
folding knife کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
war to the knife کارد و کارد کشی
cutler کارد فروش
knifes کارد زدن
haft دسته کارد
knifes : چاقو کارد
paper knife کارد کاغذبری
plaster cutting knife کارد گچبری
turning tool کارد تراش
trench knife کارد سنگری
knifed : چاقو کارد
knifed کارد زدن
tableware کارد و چنگال
knife-edges لبه کارد
cutlery کارد وچنگال
knife-edge لبه کارد
cutlery کارد و چنگال
gulleys کارد کندن
knife edge لبه کارد
gully کارد کندن
gullies کارد کندن
knife کارد زدن
knife : چاقو کارد
machete کارد بزرگ و سنگین
bread knife کارد نان بری
cutlery کارد وچنگال فروشی
coulter علف بر- کارد گاواهن
machetes کارد بزرگ و سنگین
back jackknife شیرجه از جلو بصورت کارد
shuto لبه کارد مانند دست
i am nat my last shifts کارد به استخوانم رسیده است
matchet یکجور کارد بزرگ درامریکا
One man sows and another reaps. <proverb> یکى مى کارد ,دیگرى درو مى کند .
steak knife کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
finish knife کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
scimitar شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
parang یکجور کارد غلاف دارکه malay ها بکار می برند
billhook نوعی کارد بزرگ که دارای نوک برگشته است
I was absolutely infuriated. کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com