Total search result: 201 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
previous work |
کارهای قبلی |
|
|
Other Matches |
|
background |
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند |
backgrounds |
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند |
presentiments |
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی |
presentiment |
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی |
provisional ball |
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده |
prior admission |
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی |
miscellaneous works |
کارهای مختلف |
diabolism |
کارهای شیطانی |
cementation |
کارهای سیمانی |
meshwork |
کارهای مشبک |
incidental works |
کارهای اتفاقی |
lunces |
کارهای غریب |
interior affairs |
کارهای درونی |
auxiliary work |
کارهای اضافی |
hatchet man <idiom> |
کارهای سیاسی |
earth work |
کارهای خاکی |
wirework |
کارهای سیمی |
temporary works |
کارهای موقت |
preliminary works |
کارهای مقدماتی |
Travaux preparatoires |
کارهای مقدماتی |
daily round |
کارهای روزانه |
the galleys |
کارهای سخت |
emergency works |
کارهای اضطراری |
welfare work |
کارهای عام المنفعه |
logjam |
کارهای عقب افتاده |
mundane affairs |
کارهای این جهان |
navvies |
کارگر کارهای خاکی |
navvy |
کارگر کارهای خاکی |
light housekeeping |
کارهای خانه داری |
light housekeeping |
کارهای سبک خانکی |
foppery |
جلفی کارهای جلف |
customs agent |
واسطه کارهای گمرکی |
chores |
کارهای عادی و روزمره |
Arrears of work . Back log of work . |
کارهای عقب افتاده |
diabolize |
کارهای شیطانی کردن |
chore |
کارهای عادی و روزمره |
inhouse work |
کارهای داخلی تاسیسات |
public works |
کارهای ساختمانی همگانی |
pile-ups |
انباشتگی کارهای عقب افتاده |
donkeywork |
کارهای عادی وروزمره خرکاری |
downswing |
تنزل کارهای تجارتی وغیره |
pile-up |
انباشتگی کارهای عقب افتاده |
outgeneral |
در کارهای جنگی پیش افتادن از |
automatons |
ماشینی که کارهای انسان را میکند |
automaton |
ماشینی که کارهای انسان را میکند |
scheduling |
برنامه ریزی کارهای اجرائی |
to pry into a person affairs |
در کارهای کسی فضولی کردن |
earthworks |
خاک کاری کارهای خاکی |
erection crane |
جراثقال برای کارهای ساختمانی |
chickens come home to roost <idiom> |
چوب کارهای گذشته را خوردن |
I cant figure that girl out . |
از کارهای او چیزی نمی فهمم |
A series of city improvement works. |
یکرشته کارهای عمرانی شهری |
land girl n |
دختری که کارهای صحرایی میکرد |
predecessors |
قبلی |
predecessor |
قبلی |
preceding |
قبلی |
aforetime |
قبلی |
foregone |
قبلی |
fore |
قبلی |
prior |
قبلی |
ex- |
قبلی |
ex |
قبلی |
one-time |
قبلی |
previous |
قبلی |
He is most suitable for brain work . |
خیلی بدرد کارهای فکری می خورد |
fieldwork |
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان |
he has no enterprise |
دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند |
apery |
میمون صفتی کارهای بوزینه وار |
peonage |
استفاده از غلام برای کارهای بندگی |
up to one's ears in work <idiom> |
کارهای زیاد برای انجام داشتن |
ship's serviceman |
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو |
to pick on |
برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن |
basket weave pattern |
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود |
to finish off |
کارهای دست باخر را انجام دادن |
premeditated |
با قصد قبلی |
preconidtion |
شرط قبلی |
premonition |
اخطار قبلی |
precompression |
تراکم قبلی |
preoccupation |
اشغال قبلی |
precognition |
اطلاع قبلی |
chain |
از کلمه قبلی |
predilections |
تمایل قبلی |
predilection |
تمایل قبلی |
prepossession |
تصرف قبلی |
chains |
از کلمه قبلی |
pre arrengement |
قرار قبلی |
pre arrangement |
قرار قبلی |
foredoom |
محکومیت قبلی |
foreordainment |
حکم قبلی |
foretoken |
اعلام قبلی |
at sight |
بی مطالعه قبلی |
foretype |
نمونه قبلی |
late war |
جنگ قبلی |
forethought |
اندیشه قبلی |
premonitions |
اخطار قبلی |
forewarning |
اخطار قبلی |
background |
معلومات قبلی |
backgrounds |
معلومات قبلی |
predesignation |
تعیین قبلی |
predispostion |
تمایل قبلی |
pregiurement |
احتساب قبلی |
preview |
اطلاع قبلی |
premeditatedly |
با اندیشه قبلی |
presuppositions |
فرض قبلی |
pretreatment |
معالجه قبلی |
premeditation |
قصد قبلی |
preoccupations |
اشغال قبلی |
presupposition |
فرض قبلی |
preformation |
تشکیل قبلی |
previews |
اطلاع قبلی |
prefiguration |
تصور قبلی |
preengagement |
تعهد قبلی |
prefiguration or prefigurement |
نمایش قبلی |
preexistence |
موجودیت قبلی |
task |
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش |
tasks |
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش |
self- |
سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد |
wright |
کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد |
supercargo |
مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی |
data clerk |
فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد |
cycle time |
مدت لازم جهت انجام کارهای دوره |
tine |
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند |
utility |
تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی |
biases |
ولتاژ قبلی دادن |
at ten minutes notice |
با ده دقیقه اخطار قبلی |
forebedement |
اخبار قبلی پیشگویی |
prognostications |
تشخیص قبلی مرض |
prognostication |
تشخیص قبلی مرض |
as you were |
به حالت قبلی برگردید |
A one-month notice. |
اطلاع قبلی یک ماهه |
pre engaged |
دارای تعهد قبلی |
pre indexing |
شاخص گذاری قبلی |
prelibation |
ازمایش یانوشیدن قبلی |
malice aforethought |
سوء نیت قبلی |
leave hanging (in the air) <idiom> |
بدون تصمیم قبلی |
premonitory |
متضمن اخطار قبلی |
off the cuff <idiom> |
بدون آمادگی قبلی |
prior permission |
اجازه قبلی پرواز |
bias |
ولتاژ قبلی دادن |
pre indexing |
فهرست سازی قبلی |
Ergonomics |
[مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی] |
coordination |
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند |
diagram |
نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد |
diagrams |
نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد |
yard man |
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود |
coordinate |
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند |
dissave |
ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن |
e. of pleas |
دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود |
audit |
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر |
audits |
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر |
auditing |
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر |
audited |
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر |
I am just a pen – pusher . |
قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد ) |
prognosticate |
تشخیص دادن قبلی مرض |
prenotion |
احساس قبلی نسبت بچیزی |
precognitive |
وابسته به اطلاع یا الهام قبلی |
inherited error |
خطایی در فرآیند یا عمل قبلی |
a priori |
بدون بررسی یا آزمایش قبلی |
prefiguration |
پیش بینی احتساب قبلی |
prefiguration or prefigurement |
تشبیه از پیش تصور قبلی |
pre condition |
شرط لازم الاجرای قبلی |
foredknowlege |
اطلاع قبلی علم غیب |
quondam |
قبلی مربوط به چندی قبل |
free wheeling |
بازی بدون نقشه قبلی |
prepossession |
اشغال قبلی تمایل بیجهت |
sight-reads |
بدون امادگی قبلی اجراکردن |
sneak preview |
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی |
premised |
فرض قبلی فرضیه مقدم |
sneak previews |
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی |
premonition |
برحذر داشتن فکر قبلی |
premisses |
فرض قبلی فرضیه مقدم |
premonitions |
برحذر داشتن فکر قبلی |
sight-reads |
بدون مطالعه قبلی خواندن |
sight-read |
بدون امادگی قبلی اجراکردن |
sight read |
بدون امادگی قبلی اجراکردن |
sight read |
بدون مطالعه قبلی خواندن |
sight-read |
بدون مطالعه قبلی خواندن |
sight-reading |
بدون امادگی قبلی اجراکردن |
sight-reading |
بدون مطالعه قبلی خواندن |
prerequisite |
شرط قبلی لازمه امری |
prognosticator |
تشخیص دهنده قبلی مرض |
prerequisites |
شرط قبلی لازمه امری |
premise |
فرض قبلی فرضیه مقدم |
overseer of the poor |
ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند |
procuratrix |
زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند |
offices |
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره |
dramatics |
کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش |
queue |
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند |
parochialism |
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود |
office |
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره |
congregationalism |
استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود |
parish clerk |
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د |
queued |
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند |
queues |
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند |
queueing |
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند |
foretaste |
ازمایش قبلی پیش بینی کردن |
Do not do any thing without due reflection . |
بدون فکر قبلی اقدامی نکنید |
prevue |
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی |
precombustion chamber engine |
موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی |
payola |
وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود |