Total search result: 75 (5 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
I am ready to compromise. |
کارها روبراه است |
|
|
Other Matches |
|
jobs |
فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند |
job |
فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند |
serviced |
روبراه ساختن |
serviceable |
روبراه شدنی |
service |
روبراه ساختن |
relational |
کارها |
relation |
کارها |
programme of work |
صورت کارها |
programme of work |
برنامه کارها |
draw up |
کارها را تنظیم کردن |
To get things moving. To set the wheels in motion. |
کارها راراه انداختن |
Things are very slack (quiet) at the moment. |
فعلا" که کارها خوابیده |
To spoilt things . To mess thing up . |
کارها را خراب کردن |
all aggairs pivot upon him |
کارها بدست او می گرد د |
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion. |
کارها را بجریان انداختن |
To take things easy(lightly) |
کارها را آسان گرفتن |
artwork |
کارها و تصاویر گرافیکی |
job scheduler |
زمان بند کارها |
Our affairs are shaping well. |
کارها داردسروصورت می گیرد |
pull one's weight <idiom> |
کارها را تقسیم کردن |
To put things straight(right). |
کارها را درست کردن |
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things. |
کارها را قبضه کردن |
hang-up <idiom> |
تاخیر دربعضی از کارها |
dispose |
ترتیب کارها رامعین کردن |
We are past that sort of thing . |
دیگر این کارها از ماگذشته |
pull (something) off <idiom> |
باانجام رساندن کامل کارها |
put the cart before the horse <idiom> |
انجام کارها بدون نظم |
push (someone) around <idiom> |
اجبار شخص درانجام کارها |
She is not concerned with all that . |
با این کارها کاری ندارم |
i. for doing any thing |
عدم صلاحیت در همه کارها |
job |
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها |
to make things hum |
کارها را دایر کردن یا درجنبش اوردن |
jobs |
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها |
scheduling |
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها |
set the pace <idiom> |
برای انجام کارها رقابت ایجادکردن |
batch |
قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه |
batches |
قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه |
Things are coming to a critical juncture . |
کارها دارد بجاهای با ریک می کشد |
It is an absolute chaos. |
همه رشته کارها از دست در رفته است |
to mend matters |
کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن |
priority |
شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد |
resource |
تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها |
activities |
کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند |
activity |
کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند |
priorities |
شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد |
priority |
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند. |
dispatching priority |
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها |
priorities |
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند. |
common |
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است |
commoners |
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است |
commonest |
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است |
general |
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد |
generals |
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد |
minor league |
دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها |
dry run |
اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها |
agendas |
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند |
hierarchical communications system |
روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند |
agenda |
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند |
pert |
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند |
critical path analysis |
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT |
jobs |
زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است |
job |
زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است |
piracy |
کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها |
schedule |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
schedules |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
scheduled |
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره |
off load |
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی |
electronic cottage |
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند |
cellar |
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد |
cellars |
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد |
batch |
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند |
batches |
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند |
tasks |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |
task |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |