English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (6 milliseconds)
English Persian
optimal performance کارکرد بهینه
Other Matches
optimum code برنامه بهینه دستورالعملهای بهینه
optimum بهینه
optimum moisture نم بهینه
optimized بهینه
optimal بهینه
emergency operation کارکرد
functional principle [Technology] کارکرد
functioning [manner of functioning] کارکرد
workings {pl} کارکرد
mechanics {pl} کارکرد
functionality کارکرد
functions کارکرد
functioned کارکرد
operation کارکرد
function کارکرد
manner of functioning کارکرد
way of functioning کارکرد
earning کارکرد
running کارکرد
mode of operation [Technology] کارکرد
optimization بهینه سازی
optimalization بهینه کردن
optimality بهینه سازی
optimize بهینه ساختن
pareto optimality بهینه پاراتو
optimum value مقدار بهینه
optimum temperature دمای بهینه
optimum speed کندی بهینه
optimum output تولید بهینه
optimized code برنامه بهینه
optimized بهینه شده
optimize بهینه سازی
optimal solution راه حل بهینه
nonlinear optimization بهینه سازی
optimal level سطح بهینه
optimal distribution توزیع بهینه
returns عملکرد کارکرد
motor function کارکرد حرکتی
returned عملکرد کارکرد
output کارکرد فرفیت
outputs کارکرد فرفیت
adaptive functioning کارکرد انطباقی
ego function کارکرد خود
secondary function کارکرد ثانوی
empty running کارکرد بی اثر
returning عملکرد کارکرد
return عملکرد کارکرد
mand function کارکرد خواستاری
anergasia زوال کارکرد
open shot با کارکرد ازاد
empty running کارکرد خالی
open shop با کارکرد ازاد
tact function کارکرد نامیدن
functionalism کارکرد گرایی
mental function کارکرد ذهنی
suboptimization بهینه سازی فرعی
optimal recalculation محاسبه مجدد بهینه
disk optimizer بهینه ساز دیسک
linear optimization بهینه سازی خطی
optimum coding برنامه نویسی بهینه
optimm programming برنامه نویسی بهینه
optimizing compiler کامپایلر بهینه سازی
optimum tree search جستجوی بهینه درخت
optimum programming برنامه نویسی بهینه
optimal planning برنامه ریزی بهینه
unconstrained optimization بهینه سازی بدون قید
unconstrained optimization بهینه سازی بدون محدودیت
diaschisis کارکرد پریشی جانبی
localization of function موضع یابی کارکرد
operating ratio نسبت کارکرد موتور یا ناو
duplex operation کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
tut work کاری که مزد ان از روی کارکرد داده میشود
admin تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
defected آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defects آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defecting آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defect آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
optimize برنامهای که از بهینه ساز عبور کرده است تا هر که یا عبارت ناکارا را حذف کند
nonaligned که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
minimal tree درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
resource leveling زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
file level model نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
hybrid circuit ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
timing disc علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
optimum moisture رطوبت بهینه رطوبت مناسب
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com