Dictiornary-Farsi | کارگر لنگرگاه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
docker	کارگر لنگرگاه
dockers	کارگر لنگرگاه


Other Matches

gandey dancer	کارگر فصلی کارگر سیار
harbour	لنگرگاه
harbors	لنگرگاه
harboring	لنگرگاه
harbours	لنگرگاه
harbouring	لنگرگاه
harboured	لنگرگاه
harbored	لنگرگاه
docks	لنگرگاه
docked	لنگرگاه
port	لنگرگاه
haven	لنگرگاه
anchorage	لنگرگاه
anchorages	لنگرگاه
berth	لنگرگاه
berths	لنگرگاه
berthing	لنگرگاه
berthed	لنگرگاه
dock	لنگرگاه
pier	لنگرگاه
dockage	لنگرگاه
port complex	لنگرگاه
piers	لنگرگاه
harborage	لنگرگاه
harbourage	لنگرگاه
harbor	لنگرگاه
longshoreman	باربر لنگرگاه
dock yard	محوطه لنگرگاه
longshoremen	باربر لنگرگاه
dock warrant	رسید لنگرگاه
anchorage buoy	بویه لنگرگاه
aerial port	لنگرگاه هوایی
anchorage	باج لنگرگاه
levee	بند لنگرگاه
anchorages	باج لنگرگاه
dock dues	هزینههای لنگرگاه
dock receipt	رسید لنگرگاه
roadstead	لنگرگاه باز
longshorement	باربر لنگرگاه
berthing	اطاق کشتی لنگرگاه
berthed	اطاق کشتی لنگرگاه
berth	اطاق کشتی لنگرگاه
wharfinger	صاحب لنگرگاه یابارانداز
wharf	لنگرگاه لنگر انداختن
wharves	لنگرگاه لنگر انداختن
wharfs	لنگرگاه لنگر انداختن
roadstead	لنگرگاه بدون حفاظ
leave the anchorage	ترک کردن لنگرگاه
roadstead	لنگرگاه دور از ساحل
advanced fleet anchorage	لنگرگاه مقدم ناوگان
berths	اطاق کشتی لنگرگاه
dry dock	استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
docl pass	گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
dry docks	استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
harbour master	مسئول بندر متصدی لنگرگاه
wharfinger	مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
dock warrant	سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
marina	لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
marinas	لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
boat train	ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
dock receipt	رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
boat trains	ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
docl pass	گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
employe	کارگر
master workman	سر کارگر
telling	کارگر
cooly	کارگر
laborer	کارگر
craftsman assistant	کارگر
shopman	کارگر
joss	سر کارگر
worker	کارگر
labourers	کارگر
labored	کارگر
labors	کارگر
labour	کارگر
workman	کارگر
workmen	کارگر
laborers	کارگر
labourer	کارگر
operatives	کارگر
workwoman	کارگر زن
employee	کارگر
workwoman	زن کارگر
workpeople	کارگر
workingman	کارگر
effective	کارگر
active	کارگر
operative	کارگر
stable-boys	کارگر اصطبل
migrant worker	کارگر مهاجر
piler	کارگر شمعکوب
hodcarrier	کارگر ناوه کش
outworker	کارگر ازاد
mealmen	کارگر اسیاب
munitioneer	کارگر زرادخانه
labor party	حزب کارگر
laboring class	طبقه کارگر
lay off	تعلیق کارگر
journey man	کارگر مزدور
labor	کارگر عمله
labor	حزب کارگر
labour day	روز کارگر
coalminer	کارگر معدن
charge hand	کارگر معمولی
steelworkers	کارگر پولادسازی
steelworker	کارگر پولادسازی
stable-boy	کارگر اصطبل
farm hands	کارگر مزرعه
farm hand	کارگر مزرعه
dairymaid	کارگر لبنیاتی
unskilled worker	کارگر غیرمتخصص
workpeople	طبقه کارگر
workingman	ازطبقه کارگر
working man	کارگر افزارمند
workfolks	جماعت کارگر
workfolk	جماعت کارگر
unskilled labor	کارگر غیرماهر
slave ant	مورچه کارگر
reacher	کارگر نخ تاب
road maker	کارگر راه
dairymaids	کارگر لبنیاتی
seasonal worker	کارگر فصلی
shovelbill	کارگر بیل زن
shoveler	کارگر بیل زن
shovelman	کارگر بیل زن
skilled labour	کارگر ماهر
skilled worker	کارگر ماهر
work force	تعداد کارگر
longshoreman	کارگر اسکله
journeymen	کارگر متخصص
journeymen	کارگر ماهر
journeymen	کارگر مزدور
journeyman	کارگر ماهر
journeyman	کارگر مزدور
labour	حزب کارگر
labour	کارگر عمله
labors	حزب کارگر
labors	کارگر عمله
labored	حزب کارگر
labored	کارگر عمله
brain worker	کارگر مغزی
accommodator	کارگر کمکی
refiners	کارگر پالایشگاه
longshoremen	کارگر اسکله
swotting	کارگر زحمتکش
swotted	کارگر زحمتکش
swots	کارگر زحمتکش
navvies	کارگر ساده
swot	کارگر زحمتکش
leavens	عامل کارگر
navvy	کارگر ساده
leavening	عامل کارگر
leaven	عامل کارگر
proletariat	طبقه کارگر
refiner	کارگر پالایشگاه
proletariat	کارگر ورنجبر
working classes	طبقه کارگر
casual labour	کارگر اتفاقی
date labourer	کارگر روزمزد
workings	کارگر طرزکار
craftsmen	کارگر ماهر
daysman	کارگر روزمزد
craftsman	کارگر ماهر
dockers	کارگر بارانداز
unskilled worker	کارگر ساده
exploitation of labor	استثمار کارگر
furnace man	کارگر کوره
docker	کارگر بارانداز
farmhand	کارگر مزرعه
working	کارگر طرزکار
day laborer	روز کارگر
day labourer	کارگر روزمزد
Labour Party	حزب کارگر
working class	طبقه کارگر
labourparty	حزب کارگر
journeyman	کارگر متخصص
May Day	روز کارگر
common labour	کارگر عمومی
proletarian	کارگر وابسته بکارگر
proletarian	عضو طبقه کارگر
blackleg	کارگر اعتصاب شکن
workmanly	شایسته کارگر خوب
work people	کارگران طبقه کارگر
stevedores	کارگر بار انداز
blacklegs	کارگر اعتصاب شکن
working paper	ورقهء استخدام کارگر
wright	کارگر سازنده نجار
industrial relations	روابط کارگر وکارفرما
effectively	بطور موثر یا کارگر
workmanlike	شایسته کارگر خوب
stevedore	کارگر بار انداز
laundryman	کارگر لباسشوی مرد
potman	کارگر اسفالت ساز
inflow of labor	جریان ورود کارگر
quarrier	کارگر معدن سنگ
quarryman	کارگر معدن سنگ
quarryman	کارگر کان سنگ
railroader	کارگر راه اهن
horizontal labor mobility	تحرک افقی کارگر