Dictiornary-Farsi | کارگر مزدور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
journeyman	کارگر مزدور
journeymen	کارگر مزدور
journey man	کارگر مزدور


Other Matches

grub	مزدور نویسنده مزدور
grubbed	مزدور نویسنده مزدور
grubs	مزدور نویسنده مزدور
gandey dancer	کارگر فصلی کارگر سیار
hireling	مزدور
hirelings	مزدور
hackney	مزدور
freelance	مزدور
barrator	مزدور
stipendiary	مزدور
stipendiaries	مزدور
mercenaly	مزدور
fiddlers	ویولون زن مزدور
fiddler	کمانچه زن مزدور
hatchet men	تروریست مزدور
fiddler	ویولون زن مزدور
hessian	ادم مزدور
hack	نویسنده مزدور
sellsword	[سرباز] مزدور
hit man	آدمکش مزدور
foreign volunteer	[سرباز] مزدور
hit men	آدمکش مزدور
huckster	ادم مزدور
hucksters	ادم مزدور
hacked	نویسنده مزدور
hatchet men	ادمکش مزدور
hatchet man	تروریست مزدور
crowder	ویولون زن مزدور
crowder	کمانچه زن مزدور
galley slave	مزدور زحمتکش
mercenary	سرباز مزدور
mercenaries	سرباز مزدور
helps	نوکر مزدور
helped	نوکر مزدور
fiddlers	کمانچه زن مزدور
help	نوکر مزدور
hatchet man	ادمکش مزدور
devils	نویسنده مزدور
hacks	نویسنده مزدور
devil	نویسنده مزدور
pensionary	حقوق بگیر مزدور
gallowglass	دستهای سرباز مزدور
beadsman	فاتحه خوان مزدور
proletary	عضو پست ترین گروه مردم مزدور پست
labour	کارگر
cooly	کارگر
labors	کارگر
labored	کارگر
employee	کارگر
master workman	سر کارگر
workwoman	کارگر زن
laborer	کارگر
telling	کارگر
joss	سر کارگر
craftsman assistant	کارگر
employe	کارگر
labourers	کارگر
workman	کارگر
active	کارگر
worker	کارگر
shopman	کارگر
effective	کارگر
operative	کارگر
operatives	کارگر
workwoman	زن کارگر
workpeople	کارگر
workingman	کارگر
workmen	کارگر
labourer	کارگر
laborers	کارگر
shovelman	کارگر بیل زن
skilled worker	کارگر ماهر
skilled labour	کارگر ماهر
workfolk	جماعت کارگر
shoveler	کارگر بیل زن
shovelbill	کارگر بیل زن
work force	تعداد کارگر
seasonal worker	کارگر فصلی
unskilled labor	کارگر غیرماهر
date labourer	کارگر روزمزد
day laborer	روز کارگر
day labourer	کارگر روزمزد
daysman	کارگر روزمزد
unskilled worker	کارگر ساده
unskilled worker	کارگر غیرمتخصص
slave ant	مورچه کارگر
exploitation of labor	استثمار کارگر
farmhand	کارگر مزرعه
workpeople	طبقه کارگر
steelworkers	کارگر پولادسازی
dairymaid	کارگر لبنیاتی
piler	کارگر شمعکوب
laboring class	طبقه کارگر
stable-boy	کارگر اصطبل
dairymaids	کارگر لبنیاتی
farm hands	کارگر مزرعه
farm hand	کارگر مزرعه
lay off	تعلیق کارگر
mealmen	کارگر اسیاب
munitioneer	کارگر زرادخانه
workingman	ازطبقه کارگر
workfolks	جماعت کارگر
hodcarrier	کارگر ناوه کش
coalminer	کارگر معدن
charge hand	کارگر معمولی
road maker	کارگر راه
reacher	کارگر نخ تاب
working man	کارگر افزارمند
steelworker	کارگر پولادسازی
labor	کارگر عمله
labor	حزب کارگر
labor party	حزب کارگر
stable-boys	کارگر اصطبل
outworker	کارگر ازاد
May Day	روز کارگر
working class	طبقه کارگر
working classes	طبقه کارگر
labored	کارگر عمله
labored	حزب کارگر
labors	کارگر عمله
labors	حزب کارگر
labour	حزب کارگر
journeyman	کارگر ماهر
journeyman	کارگر متخصص
journeymen	کارگر ماهر
journeymen	کارگر متخصص
proletariat	کارگر ورنجبر
proletariat	طبقه کارگر
labourparty	حزب کارگر
migrant worker	کارگر مهاجر
working	کارگر طرزکار
workings	کارگر طرزکار
docker	کارگر بارانداز
docker	کارگر لنگرگاه
dockers	کارگر بارانداز
dockers	کارگر لنگرگاه
craftsman	کارگر ماهر
craftsmen	کارگر ماهر
labour	کارگر عمله
Labour Party	حزب کارگر
leaven	عامل کارگر
navvies	کارگر ساده
furnace man	کارگر کوره
navvy	کارگر ساده
accommodator	کارگر کمکی
refiner	کارگر پالایشگاه
refiners	کارگر پالایشگاه
brain worker	کارگر مغزی
labour day	روز کارگر
casual labour	کارگر اتفاقی
common labour	کارگر عمومی
longshoremen	کارگر اسکله
leavening	عامل کارگر
leavens	عامل کارگر
swot	کارگر زحمتکش
swots	کارگر زحمتکش
swotted	کارگر زحمتکش
swotting	کارگر زحمتکش
longshoreman	کارگر اسکله
unskilled worker	کارگر غیر ماهر
unskilled worker	کارگر غیر متخصص
wright	کارگر سازنده نجار
working paper	ورقهء استخدام کارگر
workmanly	شایسته کارگر خوب
work people	کارگران طبقه کارگر
underutilization of labor	کم بهره گیری از کارگر
cordwainer	کارگر چرم ساز
day laborer	کارگر روز مزد
deckhand	کارگر عرشه کشتی
exploitation of labor	بهره کشی کارگر
navvy	کارگر کارهای خاکی
gandey dancer	کارگر راه اهن
grisette	دختر کارگر فرانسوی
he is short of hands	کارگر کافی ندارد
horizontal labor mobility	تحرک افقی کارگر
inflow of labor	جریان ورود کارگر
journey man	شاگرد یا کارگر روزمزد
laundryman	کارگر لباسشوی مرد
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
brain worker	کارگر ذهنی روشنفکر
industrial relations	روابط کارگر وکارفرما
workmanlike	شایسته کارگر خوب
stevedore	کارگر بار انداز
stevedores	کارگر بار انداز
blackleg	کارگر اعتصاب شکن
blacklegs	کارگر اعتصاب شکن
proletarian	عضو طبقه کارگر
proletarian	کارگر وابسته بکارگر
navvies	کارگر غیر ماهر
navvies	کارگر کارهای خاکی
navvy	کارگر غیر ماهر
time out	ساعت غیبت کارگر
luggie	کارگر سنگ شکن
man hour	یک ساعت کار یک کارگر
pkeman	کارگر کلنگ دار
potman	کارگر اسفالت ساز
submariner	کارگر زیر دریایی
quarrier	کارگر معدن سنگ
quarryman	کارگر معدن سنگ
semi skilled worker	کارگر نیمه ماهر