Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
leave me alone |
کاری بمن نداشته باشید |
|
|
Other Matches |
|
dont care a rap |
هیچ پروا نداشته باشید |
dont care a rap |
ذرهای باک نداشته باشید |
Leave me alone . |
کاری بکارم نداشته باش |
You can rest assured. |
خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید ) |
inopinate |
انتظار نداشته |
postposition |
لفظ الحاقی که تکیه نداشته باشد |
loose sentence |
جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد |
operation |
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد |
unwatchable [film, TV] <adj.> |
ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون] |
an unprincipled conduct |
رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد |
ground sea |
خیزاب دریاکه علت نمایانی نداشته باشد |
produce race |
مسابقه بین اسبهایی که هنوزکره نداشته اند |
dead knot |
گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد |
an odd chair |
صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد |
introductory word |
کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد |
hurry up |
زود باشید |
mind your eye |
ملتفت باشید |
look sharp |
زود باشید |
fjeld |
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد |
you may rest assured |
میتوانید مطمئن باشید |
depend upon it |
خاطر جمع باشید |
be a man |
مردانگی داشته باشید |
Please make yourself comfortable. |
لطفا" راحت باشید |
you might have come |
باید امده باشید |
keep your peck up |
جرات داشته باشید |
perhaps you have seen it |
شاید انرادیده باشید |
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to |
تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده ) |
you have perhaps seen it |
شاید انرا دیده باشید |
Be of good courage . |
قوت قلب داشته باشید |
on guard |
اماده برای دفاع باشید |
readying |
حاضربه تیر حاضر باشید |
ready |
حاضربه تیر حاضر باشید |
stick to your work |
بکار خود مشغول باشید |
readies |
حاضربه تیر حاضر باشید |
readied |
حاضربه تیر حاضر باشید |
god speed you |
کامیاب شوید موفق باشید |
live it up <idiom> |
روز خوبی راداشته باشید |
perhaps you have seen it |
ممکن است انرادیده باشید |
look to your manner |
موافب اطوار خود باشید |
he had need remember |
بایستی بخاطر داشته باشید |
mind your p's and qs |
در گفتار و کردار خود بهوش باشید |
you have perhaps seen it |
ممکن است انرا دیده باشید |
Be quiet so as not to wake the others. |
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید. |
Would you wait for me, please? |
ممکن است لطفا منتظرم باشید؟ |
advisory lock |
قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند |
i give you my world for it |
قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید |
You really ought to take better care of yourself. |
شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید. |
be patient to all men |
با همه مردم شکیبا باشید نسبت بهمه بردباریاصبورباشید |
i insist on your being present |
جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید |
Would you care for a cup of coffee? |
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟ |
mix up, caution |
موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند |
You should always be careful walking alone at night. |
همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید. |
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . |
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید ) |
salvos |
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم |
blow torch |
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری |
torch |
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری |
torched |
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری |
torches |
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری |
torching |
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری |
to know the ropes |
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن |
stringing |
خطوط خاتم کاری و منبت کاری |
pence for any thing |
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری |
board weave |
تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند] |
kilim [glim] |
گلیم [زیر اندازی ساده از پشم گوسفند یا بز که پرز نداشته و پود نما است و رنگ آمیزی و نقشه آن با استفاده از پودهای رنگی تعیین می شود.] |
bilinear filtering |
مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد |
pan- |
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم |
pans |
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم |
pan |
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم |
imperfect competition |
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد |
glid |
تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.] |
Can you watch the dog for us this weekend? |
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟ |
standby |
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید |
standbys |
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید |
economic nationalism |
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد |
safe format |
عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد |
drilling pattern |
نمونه مته کاری الگوی مته کاری |
ostensible |
شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد |
second best theory |
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت |
plumbery |
سرب کاری کارخانه سرب کاری |
mosaics |
موزاییک کاری معرق معرق کاری |
malfunction |
کژ کاری |
impotency |
کاری |
currie |
کاری |
curries |
کاری |
malfunctions |
کژ کاری |
malfunctioned |
کژ کاری |
feckful |
کاری |
hypofunction |
کم کاری |
curry |
کاری |
flower piece |
گل کاری |
plastering |
گچ کاری |
intent on doing anything |
کاری |
active |
کاری |
electroplating |
اب کاری |
slobbery |
تف کاری |
curry powders |
کاری |
plasterwork |
گچ کاری |
curry powder |
کاری |
parget |
گچ کاری |
inaction |
بی کاری |
effective |
کاری |
under employment |
کم کاری |
impotence |
کاری |
frustrate |
بدل کاری |
an active remedy |
درمان کاری |
an active man |
مرد کاری |
workbenches |
محیط کاری |
workbench |
محیط کاری |
by way of reciprocation |
در تلافی [کاری] |
afforestation |
جنگل کاری |
frustrating |
بدل کاری |
frustrates |
بدل کاری |
hammering |
چکش کاری |
in return |
در تلافی [کاری] |
brickworks |
سفت کاری |
brick work |
اجر کاری |
pique |
منبت کاری |
boo boo |
اشتباه کاری |
burnishing |
صیقل کاری |
burnishing |
پرداخت کاری |
metalwork |
فلز کاری |
blindage |
صیقل کاری |
extrude |
چکش کاری |
extruded |
چکش کاری |
touch off <idiom> |
شروع کاری |
argentation |
نقره کاری |
extrudes |
چکش کاری |
anaplasty |
پیوند کاری |
extruding |
چکش کاری |
brick work |
سفت کاری |
plating |
روکش کاری |
bumping tool |
ابزار خم کاری |
in return |
به جای [کاری] |
by way of reciprocation |
به جای [کاری] |
joinery |
نازک کاری |
welding |
جوش کاری |
lubrication |
روغن کاری |
drilling |
مته کاری |
squalor |
کثافت کاری |
acting |
فعال کاری |
fretwork |
منبت کاری |
forging |
چکش کاری |
extravagantly |
با افراط کاری |
to be up to the task [to be equal to something] <idiom> |
از پس کاری برآمدن |
elegance |
ریزه کاری |
amalgamate |
ملغمه کاری |
amalgamated |
ملغمه کاری |
amalgamates |
ملغمه کاری |
amalgamating |
ملغمه کاری |
glazing |
شیشه کاری |
forming |
فرم کاری |
farming |
اجاره کاری |
mining |
معدن کاری |
in return |
درعوض [کاری] |
by way of reciprocation |
درعوض [کاری] |
active cell |
خانه کاری |
plumbing |
سرب کاری |
punching |
منگنه کاری |
acrography |
گچ کاری برجسته |
workstation |
ایستگاه کاری |
misconduct |
خلاف کاری |
workstations |
ایستگاه کاری |
decorations |
زینت کاری |
compounding |
امیزه کاری |
decoration |
زینت کاری |
brickwork |
سفت کاری |
malefaction |
تبه کاری |
neglectfulness |
غفلت کاری |
you are welcome |
کاری نکردم |
parquetry |
موزاییک کاری |
patchery |
وصله کاری |
perfidiousness |
خیانت کاری |
workspace |
فضای کاری |
working storage |
انباره کاری |
plaster background |
دورنمای گچ کاری |
working storage |
حافظه کاری |
working set |
مجموعه کاری |
workgroup |
گروه کاری |
pomiculture |
میوه کاری |
work year |
سال کاری |
negativism |
منفی کاری |
brushwork |
قلممو کاری |
maleficence |
تبه کاری |
marbling |
مرمر کاری |
marquetery |
منبت کاری |
marquetery |
خاتم کاری |
masonery |
سنگ کاری |
measure of prevention |
احتیاط کاری |
meshwork |
شبکه کاری |
to reproach an act |
کاری را بد دانستن |
dressing-down |
چوبه کاری |
misprision |
خلاف کاری |
molding operation |
فرم کاری |
molding operation |
قالب کاری |
mosaic work |
موزائیک کاری |
work area |
ناحیه کاری |
probationership |
ازمایش کاری |
wood carving |
منبت کاری |
toryism |
محافظه کاری |
tongue lash |
فحش کاری |