English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
leave me alone کاری بمن نداشته باشید
Other Matches
dont care a rap هیچ پروا نداشته باشید
dont care a rap ذرهای باک نداشته باشید
Leave me alone . کاری بکارم نداشته باش
You can rest assured. خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید )
inopinate انتظار نداشته
postposition لفظ الحاقی که تکیه نداشته باشد
loose sentence جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
operation دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
unwatchable [film, TV] <adj.> ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
an unprincipled conduct رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
ground sea خیزاب دریاکه علت نمایانی نداشته باشد
produce race مسابقه بین اسبهایی که هنوزکره نداشته اند
dead knot گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
an odd chair صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
introductory word کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
hurry up زود باشید
mind your eye ملتفت باشید
look sharp زود باشید
fjeld فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
you may rest assured میتوانید مطمئن باشید
depend upon it خاطر جمع باشید
be a man مردانگی داشته باشید
Please make yourself comfortable. لطفا" راحت باشید
you might have come باید امده باشید
keep your peck up جرات داشته باشید
perhaps you have seen it شاید انرادیده باشید
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
you have perhaps seen it شاید انرا دیده باشید
Be of good courage . قوت قلب داشته باشید
on guard اماده برای دفاع باشید
readying حاضربه تیر حاضر باشید
ready حاضربه تیر حاضر باشید
stick to your work بکار خود مشغول باشید
readies حاضربه تیر حاضر باشید
readied حاضربه تیر حاضر باشید
god speed you کامیاب شوید موفق باشید
live it up <idiom> روز خوبی راداشته باشید
perhaps you have seen it ممکن است انرادیده باشید
look to your manner موافب اطوار خود باشید
he had need remember بایستی بخاطر داشته باشید
mind your p's and qs در گفتار و کردار خود بهوش باشید
you have perhaps seen it ممکن است انرا دیده باشید
Be quiet so as not to wake the others. ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
Would you wait for me, please? ممکن است لطفا منتظرم باشید؟
advisory lock قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
i give you my world for it قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
You really ought to take better care of yourself. شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
be patient to all men با همه مردم شکیبا باشید نسبت بهمه بردباریاصبورباشید
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
Would you care for a cup of coffee? آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
mix up, caution موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
You should always be careful walking alone at night. همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
salvos در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
kilim [glim] گلیم [زیر اندازی ساده از پشم گوسفند یا بز که پرز نداشته و پود نما است و رنگ آمیزی و نقشه آن با استفاده از پودهای رنگی تعیین می شود.]
bilinear filtering مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
pan- در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
Can you watch the dog for us this weekend? آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
standby منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
safe format عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
ostensible شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
plumbery سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
malfunction کژ کاری
impotency کاری
currie کاری
curries کاری
malfunctions کژ کاری
malfunctioned کژ کاری
feckful کاری
hypofunction کم کاری
curry کاری
flower piece گل کاری
plastering گچ کاری
intent on doing anything کاری
active کاری
electroplating اب کاری
slobbery تف کاری
curry powders کاری
plasterwork گچ کاری
curry powder کاری
parget گچ کاری
inaction بی کاری
effective کاری
under employment کم کاری
impotence کاری
frustrate بدل کاری
an active remedy درمان کاری
an active man مرد کاری
workbenches محیط کاری
workbench محیط کاری
by way of reciprocation در تلافی [کاری]
afforestation جنگل کاری
frustrating بدل کاری
frustrates بدل کاری
hammering چکش کاری
in return در تلافی [کاری]
brickworks سفت کاری
brick work اجر کاری
pique منبت کاری
boo boo اشتباه کاری
burnishing صیقل کاری
burnishing پرداخت کاری
metalwork فلز کاری
blindage صیقل کاری
extrude چکش کاری
extruded چکش کاری
touch off <idiom> شروع کاری
argentation نقره کاری
extrudes چکش کاری
anaplasty پیوند کاری
extruding چکش کاری
brick work سفت کاری
plating روکش کاری
bumping tool ابزار خم کاری
in return به جای [کاری]
by way of reciprocation به جای [کاری]
joinery نازک کاری
welding جوش کاری
lubrication روغن کاری
drilling مته کاری
squalor کثافت کاری
acting فعال کاری
fretwork منبت کاری
forging چکش کاری
extravagantly با افراط کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom> از پس کاری برآمدن
elegance ریزه کاری
amalgamate ملغمه کاری
amalgamated ملغمه کاری
amalgamates ملغمه کاری
amalgamating ملغمه کاری
glazing شیشه کاری
forming فرم کاری
farming اجاره کاری
mining معدن کاری
in return درعوض [کاری]
by way of reciprocation درعوض [کاری]
active cell خانه کاری
plumbing سرب کاری
punching منگنه کاری
acrography گچ کاری برجسته
workstation ایستگاه کاری
misconduct خلاف کاری
workstations ایستگاه کاری
decorations زینت کاری
compounding امیزه کاری
decoration زینت کاری
brickwork سفت کاری
malefaction تبه کاری
neglectfulness غفلت کاری
you are welcome کاری نکردم
parquetry موزاییک کاری
patchery وصله کاری
perfidiousness خیانت کاری
workspace فضای کاری
working storage انباره کاری
plaster background دورنمای گچ کاری
working storage حافظه کاری
working set مجموعه کاری
workgroup گروه کاری
pomiculture میوه کاری
work year سال کاری
negativism منفی کاری
brushwork قلممو کاری
maleficence تبه کاری
marbling مرمر کاری
marquetery منبت کاری
marquetery خاتم کاری
masonery سنگ کاری
measure of prevention احتیاط کاری
meshwork شبکه کاری
to reproach an act کاری را بد دانستن
dressing-down چوبه کاری
misprision خلاف کاری
molding operation فرم کاری
molding operation قالب کاری
mosaic work موزائیک کاری
work area ناحیه کاری
probationership ازمایش کاری
wood carving منبت کاری
toryism محافظه کاری
tongue lash فحش کاری
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com