English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
low priority work کاری که مهم نباشد
Search result with all words
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
square peg in a round hole <idiom> شخصی که مناسب کاری نباشد
Other Matches
unrepresentative کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
to be on the safe side باقی نباشد
at least هیچ نباشد
not too expensive خیلی گران نباشد.
impasse حالتی که از ان رهایی نباشد
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
For all we know he may be living . از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
inexpressively چنانکه زبان دار نباشد
unless otherwise agreed اگر توافق دیگری نباشد
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
extraneously چنانکه وابسته بموضوع نباشد
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
to not give a toss about something [British E] برایشان اصلا مهم نباشد.
The shell does not always contain a pearl. <proverb> همیشه در صدف گوهر نباشد .
to not give a hoot in hell for something برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a stuff about something [British E] برایشان اصلا مهم نباشد.
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
other things being equal اگر برای چیزهای دیگر نباشد
right out <idiom> به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
null لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
sinecure هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecures هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
illegal دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
rigid یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
Just sign here and leave at that . اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
i speak under correction انچه می گویم ممکن است درست نباشد
factories قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
relevantly بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
no man's land سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
factory قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
poll degree درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
capital expenditure هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
If anything ,it is more expensive. اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
She is forty if a day . چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
figuring آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
machine address مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
to not give a smeg about something [British E] برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to not give a shit about something برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
gentelmen's agreement کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
figures آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
an insolvent estate دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
to not give a damn about something [somebody] برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
What You See Is All You Get برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
unpriced درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
lap ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
purchases هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchase هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchased هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unformatted 1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
lapped ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
ideologies بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
stacks پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacked پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
common nuisance منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
concertina fold قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
nerd شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerds شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
an impossible hat کلاهی که به هیچ روی نتوان بر سرگذاشت یا هیچ زیبنده نباشد
bombed یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
biaxial deformation خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
presentment اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
machined غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machines غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
Woman is a plague; yet may no house be without suc. <proverb> زن بلا ست (و) هیچ خانه اى بى بلا نباشد.
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
res ipsa loquitur این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
clean فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleans فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleaned فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleanest فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
quasi contract عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
reputed owner در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery سرب کاری کارخانه سرب کاری
perpetuting testtimony تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
slobbery تف کاری
impotence کاری
inaction بی کاری
curry کاری
curries کاری
malfunctions کژ کاری
malfunctioned کژ کاری
malfunction کژ کاری
curry powders کاری
electroplating اب کاری
flower piece گل کاری
feckful کاری
currie کاری
hypofunction کم کاری
curry powder کاری
parget گچ کاری
active کاری
under employment کم کاری
impotency کاری
effective کاری
intent on doing anything کاری
plasterwork گچ کاری
plastering گچ کاری
reshaping روانه کاری
rice field برنج کاری
amalgamates ملغمه کاری
trephine مته کاری
roughening by picking تیشه کاری
amalgamating ملغمه کاری
turnery تراش کاری
scabbing تیشه کاری
trephination مته کاری
amalgamated ملغمه کاری
amalgamate ملغمه کاری
welding جوش کاری
lubrication روغن کاری
drilling مته کاری
fretwork منبت کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom> از پس کاری برآمدن
scrimshaw هنرمنبت کاری
forging چکش کاری
smelting ذوب کاری
forming فرم کاری
treacherousness خیانت کاری
toryism محافظه کاری
repetition of an act تکرار کاری
wood carving منبت کاری
pomiculture میوه کاری
mining معدن کاری
decoration زینت کاری
decorations زینت کاری
work area ناحیه کاری
work year سال کاری
plaster background دورنمای گچ کاری
probationership ازمایش کاری
squalor کثافت کاری
acting فعال کاری
relievo برجسته کاری
turnery منبت کاری
brickwork سفت کاری
ultraism افراط کاری
purview of an occupation حدود کاری
glazing شیشه کاری
elegance ریزه کاری
extravagantly با افراط کاری
plumbing سرب کاری
misconduct خلاف کاری
the manner of doing any thing طرزانجام کاری
tessellation موزاییک کاری
surgical operation دست کاری
studious to do a thing بکردن کاری
studious of doing a thing بکردن کاری
stonemasonry سنگ کاری
steelwork فولاد کاری
stannary قلع کاری
extruding چکش کاری
hammering چکش کاری
extrudes چکش کاری
extruded چکش کاری
the needful اصل کاری
to reproach an act کاری را بد دانستن
metallurgy فلز کاری
pique منبت کاری
burnishing صیقل کاری
tinwork قلع کاری
burnishing پرداخت کاری
metalwork فلز کاری
extrude چکش کاری
plating روکش کاری
in return در تلافی [کاری]
by way of reciprocation در تلافی [کاری]
by way of reciprocation درعوض [کاری]
sinfulness خطا کاری
tongue lash فحش کاری
punching منگنه کاری
workstation ایستگاه کاری
workstations ایستگاه کاری
compounding امیزه کاری
farming اجاره کاری
in return درعوض [کاری]
stalactite work مقرنس کاری
frustrate بدل کاری
frustrates بدل کاری
frustrating بدل کاری
afforestation جنگل کاری
workbench محیط کاری
workbenches محیط کاری
in return به جای [کاری]
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com