Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English
Persian
heathenize
کافر کردن و وحشی کردن کافر شدن
Other Matches
saracen
کافر وحشی
paganize
کافر کردن
pagans
کافر
kaf
کافر
unbelieving
کافر
heathen
کافر
unbelievin
کافر
impious
کافر
ethnic
کافر
infidels
کافر
infidel
کافر
pagan
کافر
paynim
کافر
unbeliever
کافر
giaur
کافر
paganish
کافر
unbelievers
کافر
heathens
کافر
ethnicity
کافر
profaner
کافر
backslider
کافر
kafir
کافر نام قبیله ای درافریقای جنوبی از نژاد بانتو
kaffir
کافر نام قبیله ای درافریقای جنوبی از نژاد بانتو
brutify
وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
savage
وحشی کردن
savaging
وحشی کردن
savages
وحشی کردن
savaged
وحشی کردن
barbarize
وحشی کردن
barbarise
وحشی کردن
barbarise
وحشی گری کردن
brutalized
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalised
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizing
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalises
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalising
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalize
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes
وحشی یا حیوان صفت کردن
zootechnics
فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechny
فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
desert
[طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
wild fowl
مرغان وحشی پرندگان وحشی
ferae naturae
وحشی ذاتا وحشی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
savage
وحشی
unshapen
وحشی
unshaped
وحشی
ruttish
وحشی
ferine
وحشی
savaging
وحشی
savages
وحشی
ungovernable
وحشی
rambunctious
وحشی
savaged
وحشی
Gothic
وحشی
barbaric
وحشی
gris
وحشی
uncivilized
وحشی
boarish
وحشی
unmannerly
وحشی
sylvatic
وحشی
anthropophagus
وحشی
hare brained
وحشی
undaunted
وحشی
feral
وحشی
barbarous
وحشی
wilds
وحشی
ruffian
وحشی
ferocious
وحشی
ruffians
وحشی
wildest
وحشی
wild
وحشی
truculent
وحشی
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
toadflax
کتان وحشی
imbrute
وحشی شدن
wildfowl
اردک وحشی
horsemint
نعناع وحشی
uncivil
وحشی بی ادب
uncivilly
وحشی بی ادب
onion grass
یکجور جو وحشی
parsnip
زردک وحشی
parsnips
هویج وحشی
parsnips
زردک وحشی
cheetah
یوزپلنگ وحشی
cheetahs
یوزپلنگ وحشی
gothicism
وحشی گری
onion couch
یکجور جو وحشی
on the same p as the savages
درترازو وحشی ها
mustang
اسب وحشی
mallard
اردک وحشی
manlike
جنس نر وحشی
parsnip
هویج وحشی
brutalising
وحشی شدن
wildcats
گربه وحشی
wildcat
گربه وحشی
bestiality
وحشی گری
farouche
وحشی صفت
wildling
حیوان وحشی
wildlife
حیوانات وحشی
grossest
وحشی توده
grosses
وحشی توده
grossing
وحشی توده
brutalizing
وحشی شدن
brutalised
وحشی شدن
brutalize
وحشی شدن
brutalises
وحشی شدن
brutalized
وحشی شدن
wildness
وحشی گری
semi barbarian
نیم وحشی
brutalizes
وحشی شدن
wild rice
برنج وحشی
buffaloes
گاو وحشی
Wild West
غرب وحشی
buffalo
گاو وحشی
savages
وحشی شدن
savaged
وحشی شدن
headache
خشخاش وحشی
headaches
خشخاش وحشی
charlock
خردل وحشی
mallards
اردک وحشی
gross
وحشی توده
savaging
وحشی شدن
grossed
وحشی توده
savage
وحشی شدن
bullocks
گوساله وحشی
bullock
گوساله وحشی
fellness
وحشی گری
feral child
کودک وحشی
tiger cat
گربه وحشی
grosser
وحشی توده
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
barbarians
ادم وحشی یابربری
ferocity
وحشی گری سبعیت
marijuana
تنباکوی وحشی بیابانی
styrax
بوته وحشی جاوی
mallard
نوعی مرغابی وحشی
feral
حیوان شکاری وحشی
troglodyte
انسانهای غارنشین وحشی
marihuana
تنباکوی وحشی بیابانی
buffs
گاو وحشی زردنخودی
mallards
نوعی مرغابی وحشی
barbarian
ادم وحشی یابربری
the african savages
وحشی های آفریقا
caprifig
درخت انجیر وحشی
brent
یکجورغاز وحشی کوچک
barbarize
بیگانه یا وحشی شدن
buff
گاو وحشی زردنخودی
madcap
ادم بی پروا و وحشی
wild beasts
جانوران وحشی وحوش
brutal
حیوان صفت وحشی
perfection of savagery
نهایت وحشی گری
wild parsley
انواع هویج وحشی
leopard
پلنگ گربه وحشی
wildfowler
شکارچی غاز وحشی
gooseberry bush
درخت انگور وحشی
leopards
پلنگ گربه وحشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com