English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
merchandise کالای تجارتی
Search result with all words
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
merchandies معامله کردن کالای تجارتی
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
Other Matches
commercialize بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
mercantile تجارتی
commerical تجارتی
merchant تجارتی
relating to business <adj.> تجارتی
corporate [commercial] <adj.> تجارتی
commercial تجارتی
merchants تجارتی
commercial <adj.> تجارتی
business <adj.> تجارتی
for-profit <adj.> تجارتی
trade price بهای تجارتی
brand علامت تجارتی
argosy ناوگان تجارتی
commercial structural steel فولادسازهای تجارتی
trade unions اتحادیه تجارتی
trades unions اتحادیه تجارتی
commercial transactions معاملات تجارتی
commercial pure خلوص تجارتی
trademark علامت تجارتی
trademarks علامت تجارتی
trade name نام تجارتی
brand leader علامت تجارتی
trade names نام تجارتی
trade mark علامت تجارتی
brand loyalty نام تجارتی
brand عنوان تجارتی
branding عنوان تجارتی
trade winds بادهای تجارتی
commerical papers اوراق تجارتی
trading company شرکت تجارتی
commerical papers اسناد تجارتی
commodity rate براتهای تجارتی
trade price قیمت تجارتی
brand names نام تجارتی
branding علامت تجارتی
brand name نام تجارتی
advertisements اگهیهای تجارتی
commercials اگهیهای تجارتی
commercial value ارزش تجارتی
trade union اتحادیه تجارتی
brands عنوان تجارتی
brands علامت تجارتی
commercial marine کشتیرانی تجارتی
trade restrictions تضییقات تجارتی
merchantman کشتی تجارتی
commercial bills اوراق تجارتی
industrial tube لامپ تجارتی
ideograph مارک تجارتی
commercial attache وابسته تجارتی
bill of goods فهرست تجارتی
commercial paper سند تجارتی
trade agreement موافقتنامه تجارتی
document bills اوراق تجارتی
commercial firm شرکت تجارتی
merchant ship کشتی تجارتی
merchant bar فولاد تجارتی
mercantile marine کشتیهای تجارتی
commercial loading بارگیری تجارتی
business name اسم تجارتی
commercial items کالاهای تجارتی
commercial items اقلام تجارتی
commercial invoice سیاهه تجارتی
trade balance موازنه تجارتی
commercial papers اوراق تجارتی
trade gap کسری تجارتی
Trade mark. علامت تجارتی
business type operation عملیات تجارتی
capital asset علامت تجارتی
trade disputes دعاوی تجارتی
trade barrier مانع تجارتی
passive trade balance توازن تجارتی منفی
trademarks علامت تجارتی گذاشتن
business income درامد خالص تجارتی
name brand علامت تجارتی مشهور
unfavorable balance of trade توازن نامطلوب تجارتی
commercial light gage sheet ورق فریف تجارتی
register of commerce دفتر ثبت تجارتی
trademark علامت تجارتی گذاشتن
local trade customs عرف تجارتی محل
dominant firm واحد تجارتی مسلط
subsidiary brand علامت تجارتی فرعی
commercial representative قائم مقام تجارتی
advertisement آگهی های تجارتی
trade barrier قید و بند تجارتی
commercial procuration قائم مقام تجارتی
in restraint of trade تحت محدودیت تجارتی
cost plus براساس قیمت تجارتی
commercial banking system نظام بانکداری تجارتی
commercial structural steel فولاد ساختمان تجارتی
name plugging تکرار نام یا علامت تجارتی
secular trend سهام تجارتی وگواهی نامه ان ها
camial وابسته بمبادله تجارتی تهاتری
transferable commercial instrument اوراق تجارتی قابل انتقال
commercial type vehicle خودروی تجارتی خودروهای شخصی
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
downswing تنزل کارهای تجارتی وغیره
Biros نام تجارتی نوعی قلم خودکار
privateer درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
copywriters نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
copywriter نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
Biro نام تجارتی نوعی قلم خودکار
stock exchnge بازار سهام تجارتی اتحادیه سهامداران
commercialization تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
public image تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
advert توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
adverts توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
dacron نام تجارتی الیاف مصنوعی پارچه داکرون
service marking علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
take over bid پیشنهادخرید برای تحت کنترل دراوردن واحد تجارتی
confirming house موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
normal good کالای معمولی
giffen good کالای گیفن
naval stores کالای دریایی
general cargo کالای معمولی
inferior good کالای پست
dead stock کالای بنجل
goods afloat کالای در راه
goods in pledge کالای گروی
in wards کالای رسیده
normal good کالای عادی
labeled cargo کالای ویژه
knit goods کالای کش بافت
luxury good کالای لوکس
frustrated cargo کالای متروکه
frustrated cargo کالای سرگردان
the goods in question کالای موردبحث
consigned inventory کالای امانی
consumer brand کالای پر مصرف
consumer's goods کالای مصرفی
stolen goods کالای مسروقه
smuggled merchandise کالای قاچاق
smuggled goods کالای قاچاق
easy commodity کالای نا مرغوب
economic good کالای اقتصادی
scaron کالای کمیاب
fakement کالای قلب
final goods کالای نهائی
purpose made کالای سفارشی
free good کالای رایگان
end item کالای ضروری
imported کالای وارده
importing کالای رسیده
importing کالای وارده
Contraband goods. کالای قا چاق
contraband کالای قاچاق
contraband کالای غیرمجاز
rip-offs کالای قلابی
rip-off کالای قلابی
limited editions کالای محدود
limited edition کالای محدود
import کالای وارده
import کالای رسیده
jetsam کالای اب اورد
delivery کالای ارسالی
consignment کالای ارسالی
shipment [American] کالای ارسالی
consignment کالای امانی
consignments کالای امانی
commodity کالای مصرفی
shoddy کالای تقلبی
flotsam کالای اب اورده
consumer goods کالای مصرفی
stapling کالای عمده
wage good کالای مزدی
staple کالای عمده
stapled کالای عمده
commodities کالای مصرفی
class i property کالای طبقه 1
business goods کالای تولیدی
class ii property کالای طبقه 2
bonded good کالای گمرکی
imported کالای رسیده
privateer کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
payola وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
pilefered shipment کالای حراج شده
consignment کالای ارسال شده
perishable کالای سریع الفساد
shipment [American] کالای ارسال شده
wreckage کالای بازیافتی از کشتی و.....
importable کالای قابل واردکردن
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
inbound cargo کالای تخلیه نشده
ban item کالای ممنوع الورود
inwards واردات کالای رسیده
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
opportunity cost هزینههای کالای تولیدی
perishable کالای فاسد شونده
secondary item کالای تدارکاتی فرعی
delivery کالای ارسال شده
swag کالای دزدیده شده
scrap heap انبار کالای قراضه
scrap-heap انبار کالای قراضه
consignments محموله کالای ارسالی
consignments کالای امانت فروش
shipments کالای در حال حمل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com