English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
contraband کالای غیرمجاز
Other Matches
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
unallowable غیرمجاز
unauthorized غیرمجاز
unlicensed غیرمجاز
illicit غیرمجاز
wildcat غیرمجاز
wildcats غیرمجاز
gavel بهره غیرمجاز
illegal حرام غیرمجاز
interferes سد کردن غیرمجاز
obstruction سد کردن غیرمجاز
obstructions سد کردن غیرمجاز
double hit دو ضربه غیرمجاز پی در پی
interference ممانعت غیرمجاز
interfere سد کردن غیرمجاز
interfered سد کردن غیرمجاز
gavels بهره غیرمجاز
hold گرفتن غیرمجاز توپ
holds گرفتن غیرمجاز توپ
elbowing ضربه غیرمجاز با ارنج
crackback نوعی سد کردن غیرمجاز
blocks سدکردن غیرمجاز حریف
blocked سدکردن غیرمجاز حریف
block سدکردن غیرمجاز حریف
carried حمل غیرمجاز توپ
carries حمل غیرمجاز توپ
carry حمل غیرمجاز توپ
carrying حمل غیرمجاز توپ
hooking سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
exclusion area منطقه غیرمجاز از نظر دسترسی
throw forward بردن غیرمجاز توپ به جلو
water bailiffs مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
interference سد کردن غیرمجاز راه حریف
face hold گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
ooch حرکت غیرمجاز قایق بدون باد
wash حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
encroaching قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
false start حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
false starts حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
vital point حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
jab checking فروبردن غیرمجاز مستقیم چوب لاکراس به بدن حریف
leg before wicket حرکت غیرمجاز توپزن در سدکردن راه توپ با پا یا بدن
fast pill ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
jerking پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
jerked پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
burn کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
jerk پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
burns کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
jerks پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
hold گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holding گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
fakement کالای قلب
easy commodity کالای نا مرغوب
economic good کالای اقتصادی
end item کالای ضروری
final goods کالای نهائی
dead stock کالای بنجل
consumer goods کالای مصرفی
flotsam کالای اب اورده
bonded good کالای گمرکی
business goods کالای تولیدی
class i property کالای طبقه 1
class ii property کالای طبقه 2
rip-offs کالای قلابی
consumer brand کالای پر مصرف
consumer's goods کالای مصرفی
consigned inventory کالای امانی
free good کالای رایگان
purpose made کالای سفارشی
scaron کالای کمیاب
smuggled goods کالای قاچاق
smuggled merchandise کالای قاچاق
delivery کالای ارسالی
consignment کالای ارسالی
shipment [American] کالای ارسالی
stolen goods کالای مسروقه
the goods in question کالای موردبحث
wage good کالای مزدی
limited edition کالای محدود
limited editions کالای محدود
rip-off کالای قلابی
normal good کالای عادی
frustrated cargo کالای سرگردان
general cargo کالای معمولی
giffen good کالای گیفن
goods afloat کالای در راه
goods in pledge کالای گروی
in wards کالای رسیده
inferior good کالای پست
knit goods کالای کش بافت
labeled cargo کالای ویژه
luxury good کالای لوکس
naval stores کالای دریایی
normal good کالای معمولی
Contraband goods. کالای قا چاق
stapling کالای عمده
merchandise کالای تجارتی
shoddy کالای تقلبی
commodity کالای مصرفی
commodities کالای مصرفی
consignments کالای امانی
consignment کالای امانی
import کالای رسیده
import کالای وارده
imported کالای رسیده
imported کالای وارده
importing کالای رسیده
importing کالای وارده
contraband کالای قاچاق
jetsam کالای اب اورد
frustrated cargo کالای متروکه
stapled کالای عمده
staple کالای عمده
jacklight ماهیگیری غیرمجاز در شب بکمک نورافکن نورافکن برای شکار غیر مجاز در شب
r. ofanyone's chattles پس دادن کالای کسی
shipments کالای در حال حمل
scrap heap انبار کالای قراضه
scrap-heap انبار کالای قراضه
shipment کالای در حال حمل
opportunity cost هزینههای کالای تولیدی
secondary item کالای تدارکاتی فرعی
pilefered shipment کالای حراج شده
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
importable کالای قابل واردکردن
inbound cargo کالای تخلیه نشده
standard کالای جانشین رزمی
standards کالای جانشین رزمی
inwards واردات کالای رسیده
consignment کالای امانت فروش
perishable کالای فاسد شونده
perishable کالای فاسد شدنی
perishable کالای سریع الفساد
finished product کالای اماده فروش
consignment محموله کالای ارسالی
shipment [American] کالای ارسال شده
wreckage کالای بازیافتی از کشتی و.....
consignments کالای امانت فروش
we d. in silks ما کالای ابریشمی میفروشیم
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
commodity market بازار کالای مصرفی
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
ban item کالای ممنوع الورود
consignee گیرنده کالای ارسالی
delivery کالای ارسال شده
consignment کالای ارسال شده
velveting کالای مخملی مخمل
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
stock in trade موجودی کالای مغازه
staple goods کالای بسیار ضروری
swag کالای دزدیده شده
dead stock کالای بدون خریدان
the free list صورت کالای بی گمرک
consignments محموله کالای ارسالی
exporting بیرون بردن کالای صادره
stockist فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
stockists فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
exported بیرون بردن کالای صادره
ocean manifest بارنامه حمل کالای دریایی
ship ton وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
wares کالای فروشی پرهیز کردن از
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
pilefered shipment کالای فرسوده حراج شده
merchandies معامله کردن کالای تجارتی
ware کالای فروشی پرهیز کردن از
export بیرون بردن کالای صادره
jettisons بدریا ریزی کالای کشتی
found shipment کالای بدون بارنامه یا رسید
shipment کالای حمل شده باکشتی
shipments کالای حمل شده باکشتی
contract shipment number شماره بارنامه کالای ارسالی
jettisoning بدریا ریزی کالای کشتی
common goods کالای مورد نیاز عموم
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
jettison بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoned بدریا ریزی کالای کشتی
finish stock موجودی کالای ساخته شده
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
exclusion principle درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
complete substitution وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
sea borne goods کالای حمل شده بوسیله دریا
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
bulk carriers کشتی که کالای فله حمل مینماید
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
fixed supply ذخیره معین کالای فاسد شدنی
inbound cargo کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
stapling کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
general stores فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com