English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
importable کالای قابل واردکردن
Other Matches
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
interns واردکردن
interning واردکردن
intern واردکردن
logs درسفرنامه واردکردن
list در فهرست واردکردن
registering در دفتر واردکردن
register در دفتر واردکردن
registers در دفتر واردکردن
inflict واردکردن خسارات
inflicting واردکردن خسارات
blemishes خسارت واردکردن
blemished خسارت واردکردن
inflicts واردکردن خسارات
blemishing خسارت واردکردن
log درسفرنامه واردکردن
inflicted واردکردن خسارات
to writes down واردکردن یادداشت کردن
kill probability احتمال واردکردن تلفات
To cause ( inflict ) a loss . ضرر وزیان واردکردن
enrolled عضویت دادن درفهرست واردکردن
gun running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
enrolling عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrolls عضویت دادن درفهرست واردکردن
gun-running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
enroll عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrol عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrols عضویت دادن درفهرست واردکردن
picking device دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
ten key pad مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
import کالای رسیده
economic good کالای اقتصادی
in wards کالای رسیده
importing کالای رسیده
import کالای وارده
imported کالای رسیده
imported کالای وارده
consumer goods کالای مصرفی
goods in pledge کالای گروی
goods afloat کالای در راه
end item کالای ضروری
giffen good کالای گیفن
free good کالای رایگان
general cargo کالای معمولی
frustrated cargo کالای متروکه
frustrated cargo کالای سرگردان
class ii property کالای طبقه 2
normal good کالای عادی
contraband کالای قاچاق
purpose made کالای سفارشی
flotsam کالای اب اورده
naval stores کالای دریایی
normal good کالای معمولی
importing کالای وارده
contraband کالای غیرمجاز
class i property کالای طبقه 1
easy commodity کالای نا مرغوب
dead stock کالای بنجل
smuggled goods کالای قاچاق
staple کالای عمده
stapling کالای عمده
luxury good کالای لوکس
consignments کالای امانی
stolen goods کالای مسروقه
limited edition کالای محدود
consignment کالای امانی
commodities کالای مصرفی
wage good کالای مزدی
commodity کالای مصرفی
shoddy کالای تقلبی
limited editions کالای محدود
rip-off کالای قلابی
rip-offs کالای قلابی
labeled cargo کالای ویژه
knit goods کالای کش بافت
Contraband goods. کالای قا چاق
fakement کالای قلب
inferior good کالای پست
jetsam کالای اب اورد
merchandise کالای تجارتی
scaron کالای کمیاب
consumer's goods کالای مصرفی
consumer brand کالای پر مصرف
business goods کالای تولیدی
the goods in question کالای موردبحث
consigned inventory کالای امانی
final goods کالای نهائی
bonded good کالای گمرکی
delivery کالای ارسالی
stapled کالای عمده
shipment [American] کالای ارسالی
consignment کالای ارسالی
smuggled merchandise کالای قاچاق
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
staple goods کالای بسیار ضروری
swag کالای دزدیده شده
pilefered shipment کالای حراج شده
the free list صورت کالای بی گمرک
stock in trade موجودی کالای مغازه
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
opportunity cost هزینههای کالای تولیدی
finished product کالای اماده فروش
ban item کالای ممنوع الورود
shipments کالای در حال حمل
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
consignment کالای ارسال شده
shipment [American] کالای ارسال شده
scrap heap انبار کالای قراضه
scrap-heap انبار کالای قراضه
dead stock کالای بدون خریدان
shipment کالای در حال حمل
consignment محموله کالای ارسالی
consignment کالای امانت فروش
perishable کالای سریع الفساد
perishable کالای فاسد شدنی
perishable کالای فاسد شونده
consignments محموله کالای ارسالی
consignments کالای امانت فروش
velveting کالای مخملی مخمل
inwards واردات کالای رسیده
delivery کالای ارسال شده
r. ofanyone's chattles پس دادن کالای کسی
we d. in silks ما کالای ابریشمی میفروشیم
commodity market بازار کالای مصرفی
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
standards کالای جانشین رزمی
standard کالای جانشین رزمی
secondary item کالای تدارکاتی فرعی
consignee گیرنده کالای ارسالی
wreckage کالای بازیافتی از کشتی و.....
inbound cargo کالای تخلیه نشده
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
shipments کالای حمل شده باکشتی
ocean manifest بارنامه حمل کالای دریایی
jettison بدریا ریزی کالای کشتی
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
stockists فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
stockist فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
jettisons بدریا ریزی کالای کشتی
finish stock موجودی کالای ساخته شده
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
merchandies معامله کردن کالای تجارتی
pilefered shipment کالای فرسوده حراج شده
found shipment کالای بدون بارنامه یا رسید
shipment کالای حمل شده باکشتی
jettisoning بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoned بدریا ریزی کالای کشتی
wares کالای فروشی پرهیز کردن از
export بیرون بردن کالای صادره
contract shipment number شماره بارنامه کالای ارسالی
exported بیرون بردن کالای صادره
common goods کالای مورد نیاز عموم
ship ton وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
exporting بیرون بردن کالای صادره
ware کالای فروشی پرهیز کردن از
sea borne goods کالای حمل شده بوسیله دریا
complete substitution وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
inbound cargo کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
exclusion principle درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
fixed supply ذخیره معین کالای فاسد شدنی
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
bulk carriers کشتی که کالای فله حمل مینماید
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
obligated stocks کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
staple کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
stapled کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
bulk carriers وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
stapling کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
general stores فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
tie in sales فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
cost of sales قیمت تمام شده کالای فروش رفته
spot sale فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
shipment ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
efficiency point حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
dock warrant سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
back order قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
shipments ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
standards اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
end item وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
wreck کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecks کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com